شنبـه و اولین روز
خرداد ماهتون عالی
ان شاءالله که
ماه جدید براتون
خوش یمن باشه
پراز خبرهای خوب
پراز اتفاقات شیرین
پراز خیر و برکت و
پراز نگاه خدا باشه
و به تمام آرزوهاتون برسید
روزتون زیبا و در پناه خدا
🌴💎🌹💎🌴
دل ڪه هوایے شود...
پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند.
و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد...
📎بیایید دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها ڪنیم ...
🏳 زیارت "شهــــــداء"
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات..
سلام بر شهدا ✋
💠 بسم رب الشهدا 💠
#شهیدغواص_سیدجلیل_میری_ورکی🌷
🌸 در نهم فروردین 1338، در «الموت» از توابع رودبارشهرستان قزوین متولد شد.
او فرزند اول خانواده پرجمعیتی بود که هشت خواهر و برادر داشت. پیشه خانوادگیشان «کشاورزی» بود
و سیدجلیل هم مانند همه فرزندان روستا به پدر کمک می کرد.
🍃 دیپلم «ادبیات» داشت.اخلاق و رفتارش در بین فرزندان خانواده سرآمد بود و مهرش به دل همه افراد خانواده نشسته بود.
در سال1364به جمع بسیجیان لشکر 25 کربلا پیوست و تک تیرانداز بود.
✨ هشت روز قبل از شهادت مظلومانه اش در نامه و وصیت نامه ای کوتاه خطاب به خانواده اش می نویسد:
راه پدر را به بچه هایم بیاموزید که همانا راه حسین (ع) است .
🌟 در شامگاه چهارم دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 4 به عنوان خط شکن حضور یافت
و
به همراه 175 شهدای مظلوم غواص این عملیات در اسارت دشمن بعثی با دستان بسته💔
در اروند رود به فیض شهادت رسید.😔
سرانجام بعد از 29 سال اتتظار پیکر مطهرش تشییع و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.🌹
❣یاد همه شهدا با ذکر صلوات❣
💐اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم💐
💐
🍂💐
💐🍂💐
🍂💐🍂💐
💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐🍂💐
#برای_محمودرضا💙🦋
سوریه ڪه میرفت، همیشه ساک سفر رو همسرش مے بست. تو آخرین سفر به همسرش گفته بود ڪه ساک رو ایندفعه خودش میخواد ببنده.
ساک رو سبک بسته بود و حتے قرصهایے رو ڪه بخاطر دندون دردش همیشه همراه داشت، تو ساک نذاشته بود.
میگفت پرسیدم : قرصهارو نمے برے؟
گفت: ایندفعه لازم ندارم...