eitaa logo
پیشی خونه بنگ و خانواده🇵🇸
387 دنبال‌کننده
933 عکس
75 ویدیو
0 فایل
‌‌‌𝟷𝟺𝟶𝟷/𝟷𝟸/𝟸𝟹 - پَناهَنده‌به‌دُنیای‌ِخیالی.!🪐 محتوای خاصی نمیذارم شاید گاهی گیم،کتاب،انیمه،نقاشی و از روزمرگی هام بگم♡ ناشناسمون:https://daigo.ir/secret/89480959
مشاهده در ایتا
دانلود
با سایلس انقدررررر علایقم از بقیه دور شده که اصلا نمیتونم حرفامو به گفت و گو های بقیه ربط بدم😭😂
اخبار مشهد زده فردا تعطیلهههه😭
وای بچه ها بذارید اینو بگمممم
دیروز با فاطمه رفتیم جلسه هیئتمون بعد موقع برگشت خوش خوشان داشتیم صحبت میکردیم یهو فاطمه گفت خانم فلانی(فرمانده بسیجمون که چند ماهه پایگاه نرفتیم و به خونمون تشنه‌س😔) نگاه کردم دیدم رفت داخل میلان بعد گفتم حاجی این رفت مارو ندید یهو دیدم برگشت از همونجا وایستاد بهمون خیره شد ما هم داشتیم میرفتیم تو دل خطر🤣🤣🤣
آقا نمیشد مسیرمونو کج کنیم چون باید مستقیم میرفتیم و درضمن دیگه مارو دیده بود نمیشد فرار کرد دیگه خلاصه رسیدیم بهش کلی غرغر کرد منم مثل همیشه با طنز رد میکردم😂 وقتی رسیدم به فرماندمون:عه خانوم چه گیره روسری قشنگی دارین💅
کلا نمیدونم ولی هرچی این بنده خدا میگه من نمیتونستم جدی باشم همونجا هم هی منو فاطمه می خندیدیم😭🤣 پشت سرش هم دخترش وایستاده بود من:عه مهدیهههه دلم برات تنگ شده بود💅 مثل این فیلما بود جدی فاطمه که درسکوت به سر میبرد بعد گفت که پشت منو خالی کردید امام حسین پشتتنو خالی کنه😭😂
پیشی خونه بنگ و خانواده🇵🇸
کلا نمیدونم ولی هرچی این بنده خدا میگه من نمیتونستم جدی باشم همونجا هم هی منو فاطمه می خندیدیم😭🤣 پش
و اون لحظه بچه ها بالاخره سناریوی موردعلاقمو واقعی کردممممم بهش گفتم خانوم اونسری که گفتین یکشنبه هفته بعدی بیا من کار داشتم بعدم من گفتم ان‌شاءالله😔☝️
گفت که آره شماها باهمدیگه خوب میرین بیرون خوش میگذرونین یک ساعت پایگاه نمیاین؟ منو فاطمه هم گفتیم رفتیم حوزه(همون هیئتمون)جلسه داشتن اینو گفتیم دیگه کامل تو چشمش خائن شدیم🤣 بعد گفت میرم به خانوم فلانی(فرمانده اون هیئت)چوغولی تون رو میکنم🤣 اینو نگفت ولی خب منظور حرفش همین بود😔
خلاصه که پنجشنبه باحالی بود
هدایت شده از 🇵🇸".Noveria Castle."
دوستان فاتحه بفرستیم برای دانش آموزای کرمانی..