سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌷امام خامنهای: آنچه که مهم است حفظ راه شهداست، یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست، در قـ
#وصیـــٺ_نامـــہ
دانشجوی شهید «مجید صادقی نژاد» در سال 1346 در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ 30 آبان 1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیت نامه ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می خوانید:👇
«شکر می کنم که در این زمان و زمانه خداوند مرا خلق کرد که روح الله را خلق کرد و من توانستم به وسیله راهنمائی های او خود را به جائی برسانم.
خدایا راضیم، از روزی که خودم را شناختم عاشقت گشتم شناخت همان و معشوق شدن تو همان، خدایا تو نیز به این بنده ات به دیده رحمت نگر تو را که به عشق من نیازی نیست منم که...
خدایا آنقدر گناهکارم که شرمم می شود بگویم بنده تو بودم بلکه بنده ای هستم، بوده ام، ولی خدا ...
"الهی کفی بی فخرا ان اکون لک عبدا و کفی بی عزا ان تکون لی ربی"
تقوی، اگر امروز به درد اسلام خوردید فردا هم کاری خواهید توانست کرد. شهادت دادن "کل نفس ذائقة الموت "مگر ما همواره دنبال استفاده نمی رویم چه بهتر بدنمان و مردنمان نیز با قیمت باشد. شهید با برق شمشیرش سئوال و جواب را طی می کند.
پدر و مادر من از علی اکبر امام حسین (ع) که عزیزتر نیستم و علاقه بین فرزند و پدری ما از آن ها که بیشتر نیست، با یاد مصیبت های وارده بر آقا ابی عبدالله سنگینی فراق را از خود قید کنید من با اطلاع و آگاهی از امامم و...
اعوذ بک من عند الموت، جنگ جنگ است و حیثیت و آبرو و عزت ما در گرو همین جنگ است، اگر طالب آبرو و عزت هستید رو به جبهه ها کنید و بدانید و مطمئن باشید که شما پیروزید و اگر این کار را نکنید رحمت خداوند از روی شما برداشته خواهد شد.
ان تنصرالله بنصرکم و یثبت اقدامکم
و اگر نکنید خدا هم نه...
خدایا تو شاهدی من این مطلب را که با اختیار راهم را اختیار کرده ام به همه عرض می کنم. برادران خدا نکند که روزی فیض عظیم جهاد و از آن بزرگ تر شهادت از ماگرفته شود که آن روز رحمت خدا از ما برداشته شده است.»
#شهیدمجیدصادق_نژاد
#سالـروز_شهـادت
🌷نثار روح پاک ومطهرش صلوات 🌷
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
✅ضبط خاطرات شهدا و تجلیل از یادشان و نامشان ، ترویج تصاویرشان یا کلماتی که از شهدا نقل میشود، کارهای
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده
تاریخ تولد : 1/7/1362
محل تولد:خوزستان، باغملک، روستای مُلِه گوراب
دارای 2 فرزند- دو دختر بنام های ریحانه: 5 ساله – فاطمه: 7 ساله
دانش آموختهی: دانشکده تربیت پاسداری امام حسین (ع) تهران مقطع کاردانی
دانشکده اصفهان
دانشجوی: دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک – رشته حسابداری- مقطع کاردانی
اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه یا اختیار و داوطلبانه: اختیار و داوطلبانه
شهادت در تاریخ :10/09/1394
محل شهادت: سوریه، حومه حلب
محل دفن: خوزستان، باغملک، روستای چلچلک
⚜صفات بارز اخلاقی :
بسیار خوش رو و شوخ طبع ، ورزشکار ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، مطیع رهبر ، احترام به پدر و مادر، نظامی متخصص و…
علایق: مطالعه ،قرائت قرآن و انس با قرآن، ورزش (فوتبال ، تکواندو)، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهداء ، خدمت به شهداء ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و....
⚜وی بعنوان سرباز معلم خدمت سربازی خود را به پایان رساند و با قبولی در آزمون ورودی دانشکده افسری درتاریخ 19/9/85 از ابتدا به عنوان نیروی کادر تیپ امام حسن مجتبی (ع) وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
در دانشکده تربیت پاسداری امام حسین (ع) تهران تا مقطع کاردانی ادامه داد و همچنین در دانشگاه آزاد اسلامی واحد باغملک در رشته حسابداری مدرک کاردانی را دریافت کرد
⚜شهید مجتبی زکویزاده، نخستین شهید مدافع حرم باغملک آبان ماه 1394 با اختیار خود و داوطلبانه برای دفاع از حرم بانوی عشق حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه رفت.این جوان باغملکی پس از حدود 20 روز نبرد با گروههای تکفیری به شهادت رسید
🌷جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ🌷
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💢 #شهید_راه_ولایت
در اول دیماه سال 1365 در خانوادهای متدین در محله نارمڪ تهـران به دنیا آمد. او دانشجوی رشته الهیات دانشگاه آزاد اسلامی و یڪی از بهترین رزمی ڪاران باشگاه رزم انتظاران و از شاگردان حاج آقا علمایی بود.
با شروع جریانات فتنه سال 1388 در صحنه مبارزه حضوری فعال داشت ، سعی میکرد در دانشگاه با بصیرت دادن به دانشجویان آنها را با دسیسه های فتنه گران آشنا کند. و تمام تلاش خود را جهت آگاهی بخشی مردم از جریان این اتفاقات و مقابـله با فتنـه انجام میداد.
سرانجـام این بسیجی پیرو خط ولایـت بعد از ناکام ماندن سوءقصد منافقان فتنهگر به وی در روز حماسهی نهم دی ، بار دیگر در روز دهم دی 1388 در حالیکه عازم کلاس درس و دانشگاه بود توسط عـدهای از آشوبگران مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و طبق گواهی پزشڪی قانونی به علت صدمات متعدد در اثر اصابت جسم سخت به بدن ، به درجه رفیع شهـادت نائل آمد.
#بسیجی_شهید_امیرحسام_ذوالعلی
#شهیــد_فتنـه_1388
#سالروز_شهادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
ذره ای دردم ده ای درمانِ من زانکه بی دردت بميرد جانِ من... #شهید_حسن_فتاحی🌷 📎سالـــــروز شھـــــا
شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی یا حسن سر طلا
پدر و مادرم اصفهانی بودند؛ در کودکی به عراق رفتند و در شهر نجف اشرف مستقر شدند؛ ما هم از کودکی در نجف بزرگ شدیم؛ همسرم مرحوم «جانمحمد فاتحی» که با برادر و پسرعمویشان به عراق برای کار رفته بودند، در منزل پدرم
ساکن شدند؛ بعد از آشنایی با وی ازدواج کردیم.
حسن فرزند پنجم خانواده بود که 20 شهریور 1348 در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 ما را از عراق بیرون کردند و زمانی که وارد ایران شدیم، با توجه به سردی هوا ما را به جیرفت استان کرمان بردند؛ برای همه ما که از عراق آمده بودیم، چادر زدند؛ اطراف مان کوه بود.
محل موقت زندگیمان به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسنآقا را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند: «بچهای با موهای طلایی پیدا شده، خانوادهاش بیایند و او را تحویل بگیرند». بعد از 3 ماه ما را از کرمان به اصفهان منتقل کردند و بعد از 2 ـ 3 سال در شاهینشهر ساکن شدیم.
او 17 سال بیشتر نداشت و در وصیتنامهاش برای خواهرانش نوشت: «مثل حضرت زینب(س) باشید»؛ دفعه آخر هم میخواست برود، گفت: «اگر من مجروح و زخمی شدم؛ اگر شهید شدم و نیامدم، شما راه مرا ادامه بدهید».
تا اینکه پسرم در 14 دی 1365 و در جریان عملیات «کربلای 4» منطقه امالرصاص به شهادت رسید و پیکرش را نتوانستند به عقب بازگردانند.
وقتی خبر شهادت حسن آقا را آوردند، آخرین عکس او که با لباس غواصی است، داخل ساکش بود و در نامهای هم نوشته بود: «وصیت نامهام در کمدم است»
پدر شهید هم بعد از 12 سال بیخبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوانهای پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوانهایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباسهایش بود...
📎بیسیمچی گردان غواصی نوح لشگر سیدالشهدا
🌷شهیدحسن فتاحی🌷
#سالـــــروز_شھـــــادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
💠شهید عباس عبدالهی تولد : ۱۳۴۸ مرند شهادت: ۹۳/۱۱/۲۳ درعا ،سوریه 🌷سرهنگ پاسدار بازنشسته ؛ قهرمان
💠شهید عبداللهی چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانی هایش می گفت:
من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یامهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند.
🌷حاج عباس جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.
او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.
صفایی داشت وصف ناپذیر.
پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.
حاج عباس هم به مُرادش آقا مهدی پیوست.
وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید.
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💢 #سرداران_گمنام
سال ۱۳۳۶ در شیراز و در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. دوران كودكی را در این شهر و در جوار آستان منور احمدبن موسی(ع) گذارند و پس از طی مراحل تحصیل و در بحبوحه مبارزات ملی علیه رژیم ستمشاهی موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد.
از عناصر فعال در برپایی تظاهرات و راهپیماییهای مردمی بهشمار میرفت و با دانشجویان مسلمان و انقلابی نیز فعالیت و همكاری مستمر داشت. پس از پیروزی انقلاب و در آستانه تشكیل نیروی خودجوش و مردمی سپاه پاسداران، جزء اولین كسانی بود كه به خیل سبزپوشان جان بركف و انقلابی سپاه پیوست.
با شروع جنگ تحمیلی سلاح برگرفت تا اینبار در جبههای دیگر به مبارزه خود با دشمنان اسلام ادامه دهد. وی در عرصههای نبرد حضور فعال داشت و به دلیل مدیریت و مسئولیتپذیری و رشادتهایی كه از خود نشان داد، وظایف مهمی از جمله فرماندهی محور را در بسیاری از عملیاتها برعهده او سپردند.
او با قرآن و اهلبیت علیهمالسلام موانستی خاص داشت و خالصانه به مولا و مقتدای خویش آقا اباعبدالله الحسین(ع) عشق میورزید. او فردی لایق و كارآمد و فعال بود كه علیرغم تمام مشكلاتی كه در حیطه مسئولیت با آن درگیر بود لحظهای گل خنده از لبانش جدا نمیشد و با همین شوخطبعی و اخلاق نیكو به نیروهای خستگیناپذیر تحت امر خود روحیه میداد.
بارها از نواحی مختلف بدن مجروح شده بود و هر بار تشنهتر از پیش تن مجروح خود را در آستان وصال به تماشا نشسته بود. سرانجام در ۲۲ خردادماه سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی شلمچه، در حالیکه مسئولیت محور منطقه عملیاتی لشگر ۱۹ فجر را در عملیات "بیتالمقدس ۷" بر عهده داشت در چنگ مزدوران بعثی گرفتار آمد و به خیل عاشورائیان تاریخ پیوست.
#شهید_سردار_حسن_حق_نگهدار
#فرماندهمحورعملیاتیلشکر۱۹فجر
#شهادت_عملیاتبیتالمقدس۷
#شلمـــچه_۱۳۶۷
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد
🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم "
🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد.
🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
#روزنوزهم_چله_زیارت_عاشورا به نیابت از شهیدسیدرضاحسینی در افشان🌷 🌷تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۱۱/۲۰ 🌷تاریخ ش
🔸سید رضای حسینی در افشان بیستم بهمن ماه سال 1334 در خانواده ای مذهبی در همدان به دنیا آمد. پدرش حاجی آقا از همان دوران کودکی او را به کلاس آموزش قرآن و مداحی استاد مسکین برد و سید رضا با هوش فوق العاده ای که داشت به سرعت در این زمینه رشد کرد.
🔸با شروع انقلاب اسلامی مثل بسیاری از جوانان غیور شهر در راهپیمائی ها و دیگر فعالیت های انقلابی شرکت فعال داشت.
🔸سید رضا سال 1356 ازدواج کرد و خداوند نیز یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به آنها اهدا کرد. با شروع جنگ تحمیلی از هر فرصتی استفاده کرد تا روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شود و با وجود اینکه صاحب مغازه طلا فروشی بود مغازه را تعطیل کرد و یا مغازه را به دست دوستان سپرد و راهی جبهه های حق علیه باطل شد.
🔸در سال های دفاع مقدس هفت مرتبه به مناطق عملیاتی اعزام شد و سه سال همراه با دیگر همرزمان و یارانش در برابر متجاوزین بعثی ایستاد.
سید رضا علی رغم مجروح شدن و پنجاه درصد جانبازی هیچ گاه از شرکت در جنگ تعلل نکرد و از هر فرصتی برای حضور در جبهه ها استفاده می کرد و با نوای گرم و جانسوز خویش شور و حال رزمندگان را دو چندان می کرد تا جائیکه سوز نوای مداحی سید رضا برای تمام رزمندگان استان همدان مثال زدنی بود.
🔸حتی مواقعی که در جبهه ها نبود و در شهر حضور داشت علاوه بر شرکت در مراسم های مذهبی و انقلابی، فعالیت های انقلابی و جهادی گسترده ای داشت بطوریکه مغازه وی به محل تبلیغات برای انقلاب و جنگ تبدیل شده بود و این مغازه بیش از آنکه مغازه طلا فروشی باشد ستاد تبلیغات جنگ بود.
🔸با نصب بلند گو در سراسر بازار زرگرها علاوه بر پخش اذان و خبرهای جنگ، بازاریان را دعوت به شرکت در مراسم تشییع جنازه شهدا می نمود تا جائیکه در سایۀ فعالیت های ایشان هیچ مغازه ای نبود که در هنگام تشیع جنازه شهدا باز باشد و مردم و بازاریان در تشییع جنازه شهدا شرکت نکنند.
🔸در مداحی هایش بر انتخاب اشعار صحیح و مستند خوانی بسیار دقت نظر و تاکید داشت بطوریکه در سال 1362 به همراه تعدادی از مداحان بزرگ شهر جامعۀ مداحان و شعرای آل محمد همدان را راه اندازی کردند تا در این زمینه هم گام مؤثری بردارد.
🔸در اغلب مراسم هایی که در شهرها و روستا برپا و از او دعوت میکردند با یک موتور یاماها 100 شخصا شرکت میکرد و در بسیاری از مواقع پس از انجام مداحی نه تنها مبلغی نمیگرفت بلکه نیمی از پولی را که به همراه داشت به آن هیأت کمک میکرد و همیشه از اینکه تعداد معدودی از مداحان برای مداحی پول میگیرند ناراحت بود و سعی میکرد آنها را از این عملشان باز دارد.
🔸سید رضا حسینی درافشان سر انجام در 28 بهمن 1364 پس از بیش از بیست سال فعالیت های مذهبی و انقلابی دعوت حق را لبیک گفت و در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🔰اگر با گلوله توپ شهیـد نشوم ،آبرویم می رود؛
🌷شهید حجت فتوره چی ، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا مدت ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد.
یکی از همرزمانش درباره این شهید میگوید:
شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید شود.. حجت باید با گلوله توپ شهید شود و الا آبرویم می رود.
همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی میکردند.
در مرحله دوم عملیات والفجر۴ بود که راهی منطقه عملیاتی ک حجت در آن جا بود شدیم سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و حمید اقا با دست به منطقه پر درخت اشاره کرد ک شاید آنجا باشد.
چون بیسیمش قطع شده بود به جستجو منطقه دیگر پرداختیم تا این که سر بی بدن او را پیدا کردیم.
بدنش متلاشی شده بود و قابل جمع کردن نبود.
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1