eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
426 دنبال‌کننده
6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
93 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده از امروز در کانال سبک زندگی مهدوی می توانید روزی چهار قسمت از این کتاب زیبا رو مطالعه کنید 🙏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 1⃣7⃣1⃣ می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.» بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.» دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد. این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.» گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.» مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.» گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.» گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.» ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 2⃣7⃣1⃣ مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم: «چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست. کنسرو سهمیه توست. چه آنجا، چه اینجا.» کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت. گفت: «چرا نماز شک دار بخوانیم.» ماه آخر بارداری ام بود. صمد قول داده بود این بار برای زایمانم پیشم بماند؛ اما خبری از او نبود. آذرماه بود و برف سنگینی باریده بود. صبح زود از خواب بیدار شدم. بی سر و صدا طوری که بچه ها بیدار نشوند، یک شال بزرگ و پشمی دور شکمم بستم. روسری را که صمد برایم خریده بود و خیلی هم گرم بود، پشت سرم گره زدم. اورکتش را هم پوشیدم. کلاهی روی سرم گذاشتم تا قیافه ام از دور شبیه مردها بشود و کسی متوجه نشود یک زن دارد برف پارو می کند. رفتم توی حیاط. برف سنگین تر از آنی بود که فکرش را می کردم. نردبان را از گوشه حیاط برداشتم و گذاشتم لب پشت بام. دو تا آجر پای نردبان گذاشتم. با یک دست پارو را گرفتم و با آن یکی دستم نردبان را گرفتم و پله ها را یکی یکی بالا رفتم. توی دلم دعامی کردم یک وقت نردبان لیز نخورد؛ وگرنه کار خودم و بچه ساخته بود. بالاخره روی بام رسیدم. هنوز کسی برای برف روبی روی پشت بام ها نیامده بود. ادامه دارد...✒️ 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 3⃣7⃣1⃣ خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید. پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه. کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 4⃣7⃣1⃣ در آن لحظات نمی دانستم چه کار کنم. بلند شوم و بروم بیمارستان یا بروم سراغ همسایه ها. صبح به آن زودی زنگ کدام خانه را می زدم. درد کمر بیشتر شد و تمام شکمم را گرفت. ای کاش خدیجه ام بزرگ بود. ای کاش معصومه می توانست کمکم کند. بی حسی از پاهایم شروع شد؛ انگشت های شست، ساق پا، پاها، دست ها و تمام. دیگر چیزی نفهمیدم. لحظه آخر زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس...» و یادم نیست که توانستم جمله ام را تمام کنم، یا نه. صمد ایستاده بود روبه رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه اینکه نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم. گفت: «بچه به دنیا آمده؟!» باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم. نشست کنارم و گفت: «باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟!» می دیدمش؛ اما نمی توانستم یک کلمه حرف بزنم. زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: «یا حضرت زهرا! قدم، قدم! منم صمد!» یک دفعه انگار از خواب پریده باشم. چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم و گفتم: «تویی صمد؟! آمدی؟!» ادامه دارد...🖋 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 5⃣7⃣1⃣ صمد هاج و واج نگاهم کرد. دستم را گرفت و گفت: «چی شده؟! چرا این طوری شدی؟! چرا یخ کردی؟!» گفتم: «داشتم برف ها را پارو می کردم، نمی دانم چی بر سرم آمد. فکر کنم بی هوش شدم.» پرسیدم: «ساعت چند است؟!» گفت: «ده صبح.» نگاه کردم دیدم بچه ها هنوز خواب اند. باورم نمی شد؛ یعنی از ساعت شش صبح یا شاید هم زودتر خوابیده بودم. صمد زد توی سرش و گفت: «زن چه کار کردی با خودت؟! می خواهی خودکشی کنی؟!» نمی توانستم تنم را تکان بدهم. هنوز دست ها و پاهایم بی حس بود. پرسید: «چیزی خورده ای؟!» گفتم: «نه، نان نداریم.» گفت: «الان می روم می خرم.» گفتم: «نه، نمی خواهد. بیا بنشین پیشم. می ترسم. حالم بد است. یک کاری کن. اصلاً برو همسایه بغلی، گُل گز خانم را خبر کن. فکر کنم باید برویم دکتر.» دستپاچه شده بود. دور اتاق می چرخید و با خودش حرف می زد و دعا می خواند. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 6⃣7⃣1⃣ می گفت: «یا حضرت زهرا! خودت به دادم برس. یا حضرت زهرا! زنم را از تو می خواهم. یا امام حسین! خودت کمک کن.» گفتم: «نترس، طوری نیست. هر بلایی می خواست سرم بیاید، آمده بود. چیزی نشده. حالا هم وقت به دنیا آمدن بچه نیست.» گفت: «قدم! خدا به من رحم کند، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. تقصیر من است؛ چه به روز تو آوردم.» دوباره همان حالت سراغم آمد؛ بی حسی دست ها و پاها و بعد خواب آلودگی. آمد دستم را گرفت و تکانم داد. «قدم! قدم! قدم جان! چشم هایت را باز کن. حرف بزن. من را کشتی. چه بلایی سر خودت آوردی. دردت به جانم قدم! قدم! قدم جان!» نیمه های همان شب، سومین دخترمان به دنیا آمد. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. صمد، سمیه را بغل کرده بود. روی پایش بند نبود. می خندید و می گفت: «این یکی دیگر شبیه خودم است. خوشگل و بانمک.» مادر و خواهرها و جاری هایم برای کمک آمده بودند. شینا تازه سکته کرده بود و نمی توانست راه برود. نشسته بود کنار من و تمام مدت دست هایم را می بوسید. خواهرها توی آشپزخانه مشغول غذا پختن بودند، هر چه با چشم دنبال صمد گشتم، پیدایش نکردم. ادامه دارد...✒️ 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ نشانه های اصلی ظهور ✅ 🔴🔵 نشانه های اصلی ظهور 5 مورد است : ♦️ خروج سفیانی: 10 رجب (6 ماه قبل ظهور) ♦️ خروج یمانی: 10 رجب ( 6 ماه قبل ظهور ) ♦️ صیحه آسمانی: شب جمعه 23 رمضان حدود سه ماه و 17 روز قبل از ظهور ♦️ قتل نفس زکیه: 25 ذیحجه یعنی 15 روز قبل از ظهور ♦️ فرو رفتن لشکر سفیانی در مکانی به نام بیداء بین مکه و مدینه در 15 محرم یعنی 5 روز بعد از ظهور ✅ تذکر: 🔷 بعد از رخ داد اولین نشانه اصلی ظهور ایرادی ندارد که وقت ظهور را تعیین کنیم و بگوییم ظهور 6 ماه دیگر رخ میدهد. 🔷 فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین تنها نشانه ظهور است که بعد از ظهور حضرت رخ می دهد. 🔷 حضرت در 10 محرم ظهور میکند اما خروج نمیکند. 🔷 خروج حضرت مشروط به رخ دادن نشانه پنجم است که البته امام عصر در زمان ظهور و خواندن خطبه ظهور این نشانه را به همه مردم وعده میدهد و به تعبیری پیش گویی میکند و همه جهان منتظر می مانند تا نشانه پنجم رخ دهد. 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ نشانه های اصلی ظهور ✅ 🔴🔴 سفیانی کیست ؟ 🔴🔴 1-نامش:عثمان 2-نام پدرش:عنبسه 3-از نسل ابوسفیان است(پسر هند جگر خواره) 4-صورتی وحشتناک دارد 5-مردی متوسط القامه است 6-سر ستبر 7-آبله رو 8-کورنما 9-سرخ رو 10-بور (زرد مو) 11-زاغ چشم 12-خون آشام است 13-هرگز خدا را نپرستیده 14-در آسمان لعنت شده است 15-در زمین لعنت شده است 16-از نظر نسب پلیدترین مخلوقات است 17-از نظر نیاکان ملعون ترین مردمان است 18-هرگز وارد مکه و مدینه نشده 19-از نظر ظلم و ستم ، ستم کارترین انسان هاست 20-از دمشق خروج می کند 21-روز جمعه ای بر فراز منبر دمشق قرار می گیرد 22-از اهل شام بیعت می گیرد که هرگز او را نافرمانی نکنند 23- در 10 رجب (6 ماه قبل از ظهور) خروج می کند 24-منطقه خروج او وادی یابس است 25-همه پیروانش از تیره کلب است 26-به سرزمین ذات و قرار معین وارد می شود(منظور نجف کوفه) 27-و بر فراز منبرآن قرار میگیرد 28-همواره گوید: خدایا خون و انتقام،خون و انتقام، آنگاه آتش (غیبت نعمانی ص 306) 29-شکم زنان را پاره می کند 30-کودکان را از دم شمشیر می گذراند 31-هنگامی که بر 5 ناحیه شام: دمش-حمص-فلسطین-اردن-قنسرین-سیطره پیدا کند منتظر ظهور باشید 32-مدت سیطره او بر 5 منطقه شام دقیقا 9 ماه می باشد 33-سپاهی به سوی مدینه می فرستد و 3 شبانه روز آنجا را غارت می کنند.(عقد الدرر ص 73) 34-آنگاه به سوی مکه رهسپار میشود و در بیداء در کام زمین فرو می رود 35-شش ماه می جنگد 36-نه ماه حکومت میکند 37-ازآغاز قیام تا سرنگونی اش دقیقا 15 ماه طول میکشد 38-او پلیدترین انسان روی زمین است 39-همسرش را زنده به گور می کند تا جای او را به کسی نگوید 40-اولین نشانه اصلی ظهور است که محقق می شود. ✅ ادامه دارد....✅ 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ نشانه های اصلی ظهور ✅ 🔴🔴🔴 سفیانی کیست ؟🔴🔴🔴 41-در روایات به 2 سفیانی اشاره شده است : سفیانی اول و سفیانی دوم 42-سفیانی اول چند سال قبل از سفیانی دوم خروج میکند و جنایت های خود را انجام میدهد 43-به سفیانی اول شیصبانی هم گفته می شود 44-جایگاه سفیانی اول از تکریت است 45-خصوصیاتی که در موارد 1 تا 40 گفته شد احتمال دارد بعضی از موارد آن مربوط به سفیانی اول باشد 46-هر چند این کانال قصد تطبیق هیچ کدام از شخصیت های مرتبط با ظهور را ندارد اما بسیاری از مردم سفیانی اول را با صدام تطبیق دادند چرا که مشخصات او نزدیک به روایات سفیانی اول بود به ویژه اصالت تکریتی صدام 47-سفیانی دوم شاه کلید ظهور امام عصر می باشد 48-بعد از ظهور سفیانی دوم افرادی ادعای مشاهده و ارتباط داشتن با امام عصر را دارند که حرف آنها صحیح است و دروغگو نیستند 49-این رابطین امام عصر و مردم نقش سازمان دهی سپاه حضرت قبل از ظهور را دارند 50- خود امام عصر در آخرین توقیع خود به آخرین نائب در دوران غیبت صغری فرمود: بعد از این دوران هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده بکند دروغگو است 51-توجه نمایید ادعای مشاهده را امام عصر به ظهور موکول نکرده بلکه به خروج سفیانی و صیحه که البته سفیانی 6 ماه قبل از ظهور خروج می کند. و بعد از خروج سفیانی رابطین حضرت با مردم ارتباط را آغاز میکنند 52-در فرو رفتن سپاه سفیانی در بیداء خود سفیانی در سپاهش حضور ندارد و برای او اتفاقی نمی افتد 53-در اولین مواجهه سفیانی با امام عصر حضرت در ابتدا با استدلال منطقی سفیانی را قانع میکند که در حال اشتباه است و بعد از شکست سفیانی در مناظره با حضرت سفیانی هم با امام عصر بیعت میکند 54-در بازگشت به سپاهیان خود مجددا غربی ها و به ویژه یهودیان سفیانی را منصرف میکنند و او رسما بیعت خود با امام عصر را پس میگیرد 55-نه ماه بعد از ظهور سپاهیان امام عصر بعد از شکست دادن لشکر سفیانی سر او را از تنش جدا میکنند 56- هر چند این کانال قصد تطبیق هیچ کدام از شخصیت های مرتبط با ظهور را ندارد اما بسیاری از مردم سفیانی اصلی را با عبدالله پادشاه اردن تطبیق دادند چرا که مشخصات او نزدیک به روایات سفیانی اصلی می باشد 57-استاد علی کورانی اعتقاد دارد که پادشاه اردن کوچکتر از آن است که در حد سفیانی باشد 58-استاد علی اکبر رائفی پور بدون تطبیق پادشاه اردن با سفیانی اعتقاد دارد او نقش موثری در ظهور دارد چرا که تمام اجداد پادشاه اردن ماسون وشیطان پرست بوده اند 59- برخی انسان های نا آگاه ترامپ رئیس جمهور فعلی آمریکا را مصداق سفیانی می دانند که یک تطبیق کاملا غلط هست و اصلا با پارامترهای سفیانی مطابقت ندارد 60-چون هنوز سفیانی خروج نکرده هر گونه ادعا پیرامون رویت امام عصر از اساس دروغ هست و همین روایت ذکر شده در ردیف 50 باطل بودن جریان احمد الحسن را اثبات میکنه. ✅ شرح نشانه های اصلی ظهور ادامه دارد....✅ 🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓 📡هدف ما تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1 (1).mp3
6.22M
هدیه ۵ نوروز ۹۹ 🔷 ۸۰ دستور دینی برای جلب رزق و روزی 🔶 هدیه نوروزی سه شنبه پنجم فروردین ۹۹ ♦️