eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
431 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
10هزار ویدیو
92 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زنان نامناسب برای ازدواج ۱-دختراني که شدیداً متکی و وابسته هستند؛ یک دختر وابسته، باید هرکاری را حتماً با کسی و یا غالباً با مادرش در میان بگذارد و سپس تصمیم بگیرد؛ حتی کارهای بسیار جزئی و پیش پا افتاده را. چنین دختری دارای شخصیت مستقلی نیست و به قول معروف، ارادۀ کافی برای انجام کارهایش را ندارد. ۲- دخترانی که به مال و منال پدر می‌نازند؛ این دسته از دختران پولدار گرچه می‌توانند زنان خوبی باشند ولی باید مراقب باشید که نزد آنها همه‌چیز در «پول» خلاصه نشود. ۳- دختران نمايشي و مُدپرست‌ها؛ دخترانی شديدا به دنبال توجه و مدپرستی هستند، باید دریافته باشند که دیگر مدپرستی؛ در جامعه خریدار چندانی ندارد. بخصوص اگر دختری بخواهد آن را به طلا و جواهرات هم تسرّی دهد؛ آن وقت است که کار مشکل‌تر می‌شود. ۴- دختران بسيار لوس و از خودراضی: یکی دیگر از خصوصیات زن خوب این است که لوس و خودخواه نباشد. معمولاً و البته نه هميشه دختران لوس، اغلب یا تک فرزند و یا تنها دختر خانواده هستند و بقیه پسرند، یا دختر ته تغاری خانواده هستند، و در نتیجه، اطرافیان برای این که به قول خودشان کمبود محبت آنها را جبران کرده باشند،( البته همه اين ها منوط به تربيت خانوادگي است). گاهی بیش از حد و به گونه‌ای غیرمتعارف به آنها محبت کرده‌اند. زندگی با دختر لوس بسیار مشکل است. ادامه دارد.... 🌷🍃🌺🍃🌷🍃🌺🍃🌷 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
ها در چه نقشی دارند؟ 😍 ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل. به همین دلیل خانواده و باید با هم از لحاظ دینی، فرهنگی و اخلاقی سنخیت داشته باشند. البته این سنخیت به طور کامل ممکن نیست اما باید به صورت نسبی بدان توجه کرد. 💝 در مسئله معقول نیست که فرد بگوید: «من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده فرد مقابل ندارم»؛ زیرا: ✔️ 1.فرد مقابل (همسر) جزئی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است و این شاخه از ریشه های همان درخت تغذیه کرده است و بر این اساس بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده از طریق وراثت، تربیت، محیط و عادت به او منتقل شده است. ✔️ 2. اگر فرد با خانواده و فامیل همسرش کاری نداشته باشد، آنان با او کار دارند. هرگز نمی توان همسر را از آنان و آنان را از همسر جدا دانست. ✔️ 3. بدنامی و خوشنامی خانواده همسر، تا آخر عمر همراه انسان بوده و در زندگی و اجتماعی وی تاثیر می گذارد و تحمل بدنامی برای انسان بسیار مشکل خواهد بود. ✔️ 4.صفات و خصوصیات همسر وخانواده اش در آینده نیز تاثیر خواهد گذاشت. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره می فرمایند: «با خانواده شایسته ازدواج کنید زیرا عرق(نطفه و زن ها) تاثیر می گذارند.» (مکارم الاخلاق، ص 80) 🌸🍃🌷🌺🌷🍃🌸 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
990109-Panahian-AshnaieBaBakhiMazaminMonajateShabaniye-02-64k.mp3
6.03M
🎙 آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه(۲) 📅 قسمت دوم | ‌۹۹/۰۱/۰۹ 🕌 جلسات مجازی 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/6040 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀 ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد سقای حسین سید و سالار خوش آمد 🌼میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلام را به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تبریک می گوییم
🔴🔵 سخن امام حسین (ع ) راجع به مظلومیت امام مهدی (عج ) : 🌺 حضرت امام حسین(ع) در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند: 🔴 «مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا می توانید درباره ی مهدی(ع) سخن بگوییدو قلم فرسایی کنید، آن چه که درباره ی شخصیت این معصوم بگویید درباره ی همه ی معصومین(ع) گفته اید، چون حضرات معصومین همه در عصمت و ولایت و امامت یکی هستند و چون عصر، عصر حضرت مهدی(ع) است سزاوار است که درباره ی او مطالب گفته شود. 🌹و در خاتمه فرمودند: 🔵 باز تأکید می کنم درباره ی مهدی ما زیاد سخن بگویید و بنویسید، مهدی ما مظلوم است، بیش از آنچه نوشته و گفته شده باید درباره اش نوشت و سخن گفت. 📚 منبع : صحیفه ی مهدیه، ص 83 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - سیاه چشم و کشیده ابرو - مطیعی.mp3
4.94M
🌸 (ع) 💐سیاه چشم و کشیده ابرو 💐به قبله مایل ابوالفضائل 🎤 👏 👌فوق زیبا 🌷گلچین بهترین های روز کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
مولودی(3).mp3
5.73M
🎙توی آسمون ماه اومد... با صدای محمود کریمی 🌸ولادت با سعادت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز گرامی‌باد. کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
با نگرانی های این روزها چه کنیم ۲۶.m4a
7.2M
استاد محمود سلطانی با نگرانی های این روزها چه کنیم- ۲۶ کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 🎀 سیاست وهنربرخوردبا مادر شوهر!!! 🎤 دکتر حمید_صادقیان کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
🌹ویژه مجردها🌹 ✅ خانواده ها در ازدواج چه نقشی دارند؟ 😍 ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده و فامیل. به همین دلیل خانواده دختر و پسر باید با هم از لحاظ دینی، فرهنگی و اخلاقی سنخیت داشته باشند. البته این سنخیت به طور کامل ممکن نیست اما باید به صورت نسبی بدان توجه کرد. 💝 در مسئله انتخاب_همسر معقول نیست که فرد بگوید: «من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده فرد مقابل ندارم»؛ زیرا: ✔️ 1.فرد مقابل (همسر) جزئی از همان خانواده و فامیل و شاخه ای از همان درخت است و این شاخه از ریشه های همان درخت تغذیه کرده است و بر این اساس بسیاری از صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده از طریق وراثت، تربیت، محیط و عادت به او منتقل شده است. ✔️ 2. اگر فرد با خانواده و فامیل همسرش کاری نداشته باشد، آنان با او کار دارند. هرگز نمی توان همسر را از آنان و آنان را از همسر جدا دانست. ✔️ 3. بدنامی و خوشنامی خانواده همسر، تا آخر عمر همراه انسان بوده و در زندگی و اجتماعی وی تاثیر می گذارد و تحمل بدنامی برای انسان بسیار مشکل خواهد بود. ✔️ 4.صفات و خصوصیات همسر وخانواده اش در فرزندان آینده نیز تاثیر خواهد گذاشت. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره می فرمایند: «با خانواده شایسته ازدواج کنید زیرا عرق(نطفه و زن ها) تاثیر می گذارند.» (مکارم الاخلاق، ص 80) ✔️ 5. از آنجایی که رفت و آمد و صله رحم امری اجتناب ناپذیر می باشد و در هر صورت فرزندان با بستگان پدر و مادر رفت و آمد خواهند داشت، دقت در خانواده همسر ضروری به نظر می رسد. 💠 باید توجه داشت که زمینه و بستر اصلی ایجاد رفتارهای متعالی، منش نیکو و صفات برتر اخلاقی، معرفت دینی و مسئولیت پذیری های اجتماعی در دختران و پسران، بیش از همه در محیط خانه و با تاثیرپذیری از نظام خانوادگی والدین فراهم می شود. 🔅 بهتر آن است که افراد هنگام بررسی وضعیت خانوادگی فرد مقابل و احراز تناسب خانواده، با محور قراردادن استقلال فکری و هم کفو بودن ایمانی و اخلاقی به شناخت تناسب در رفتارهای خود و فرد مقابل بپردازند. البته جوانان عزیز علاوه بر این مورد باید به برخی همخوانی های دیگر در مسائل خانوادگی بیشتر توجه نمایند که از مهمترین آنها عبارتند از: 1.ارزش ها و گرایش های عقیدتی، فرهنگی و سیاسی 2. نوع تربیت خانوادگی 3.عادات و آداب گروهی 4. سطح ثروت و در آمد ⚠️ تفاوت سطح اقتصادی خانواده ها، تفاوت در محل تولد و زندگی مثلاً تهرانی بودن یا شهرستانی بودن و حتی تفاوت در گویش ها و لهجه های خانواده ها لزوماً نمی تواند به عنوان معیار عدم هم کفوی تلقی شود و امکان زوجیت دو جوان واجد شرایط و مسئولیت پذیر را که با اندیشه و شخصیت مستقل خود از بیشترین هم کفوی برخوردارند و می توانند زندگی موفقی داشته باشند را منتفی کند. 🔰 توجه به این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که بررسی تبار اقتصادی و ... خانواده ها هنگام ارزیابی تناسب زوج ها، باید به دور از تعصبات شخصی، پیش داوری های ناسنجیده و غیر منطقی و نگرش های کلیشه ای اطرافیان بوده و ازدواج با محور قرار دادن قابلیت ها، شایستگی ها و تعهدات دو جوان صورت پذیرد.🌹 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
4_6041862788865851628.mp3
1.15M
🗣خطیب:حجت الاسلام ✦ازدواج نکردن بهتر از ازدواج غلط✦ 📽حجم: ۱.۱ mb ⏳زماטּ: ۳دقیقہ ۵۸ثانیہ 🌷🍃🌺🍃🌷 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️قدرت از آن است 👈ایتالیا درمانده شد..‌. 👈اسپانیا به زانو درآمد... 👈آلمان اسیر کرونا شد... 👈فرانسه میگوید: از دست ما هیچ چیزی ساخته نیست... 👈آمریکا با بالاترین آمار مبتلا در پرتگاه سقوط است... 👈بریتانیا میگوید: با دوستان تان خدا حافظی کنید.‌.. 💠(سبحان الله العظیم)💠 👈کجاست بمب های اتمی و هیدروژنی؟ 👈کجاست موشک های دوربرد و قاره پیما؟ 👈کجاست کشتی های جنگی و نیروهای دریایی؟ 👈کجاست ناو هواپیمابر [آبراهام لینکلن]؟ 👈کجاست به فلک تاختن ها؟ 👈چرا عاجز آمدند؟ چرا شکست خوردند؟ 👈امروز فرمانروایی از آن کیست؟ [لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ؟] 👈بلی به قدرت های پوشالی و مجازی فریب نخورید.... [فرمانروایی و پادشاهی در همه زمان ها از آن الله یگانه و قهار است. [لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّار] ] 👈و این نمونه‌ی کوچک آن است 👈سبحان الله، این همه قدرت دنیایی، جلوی این ویروس زانو زدند 👈 کوچک شدند آنها که خیال کردند قوی بودند 👈 ولي بدانيد: «ظهر الفساد في البر والبحر بما کسبت أيدي الناس لیذیقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون» (آية ٤١ سورة الروم) ➕ کرونا ثابت کرد که بشر با همه ادعاهایش ضعیف هست و قدرت از خداوند متعال است. شاید کرونا شروع دوره جدید گرایش بشر بسمت دین و خداباوری باشد. کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده از امروز در کانال سبک زندگی مهدوی می توانید روزی چهار قسمت از این کتاب زیبا رو مطالعه کنید 🙏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣2⃣2⃣ از طرفی خیلی هم برایش مهمان می آمد. دست تنها مانده بود و داشت از پا درمی آمد. گرم تعریف بودیم که یک دفعه در باز شد و برادرم آمد توی اتاق. من و خانم دارابی از ترس تکانی خوردیم. برادرم که دید زن غریبه توی خانه هست، در را بست و رفت بیرون. بلند شدم و رفتم جلوی در. صمد و برادرم ایستاده بودند پایین پله ها. خانم دارابی صدای سلام و احوال پرسی ما را که شنید، از اتاق بیرون آمد و رفت. برادرم خندید و گفت: «حاجی! ما را باش. فکر می کردیم به این ها خیلی سخت می گذرد. بابا این ها که خیلی خوش اند. نیم ساعت است پشت دریم. آن قدر گرم تعریف اند که صدای در را نشنیدند.» صمد گفت: «راست می گوید. نمی دانم چرا کلید توی قفل نمی چرخید. خیلی در زدیم. بالاخره در را باز کردیم.» همین که توی اتاق آمدند. صمد رفت سراغ قنداقه بچه. آن را برداشت و گفت: «سلام! خانمی یا آقا؟! من بابایی ام. مرا می شناسی؟! بابای بی معرفت که می گویند، منم.» بعد به من نگاه کرد. چشمکی زد و گفت: «قدم جان! ببخشید. مثل همیشه بدقول و بی معرفت و هر چه تو بگویی.» فقط خندیدم. چیزی نمی توانستم پیش برادرم بگویم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣2⃣2⃣ به برادرم نگاه کرد و گفت: «سفارش ما را پیش خواهرت بکن.» برادرم به خنده گفت: «دعوایش نکنی. گناه دارد.» بچه ها که صمد را دیده بودند، مثل همیشه دوره اش کرده بودند. همان طور که بچه ها را می بوسید و دستی روی سرشان می کشید، گفت: «اسمش را چی گذاشتید؟!» گفتم: «زهرا.» تازه آن وقت بود که فهمید بچه پنجمش دختر است. گفت: «چه اسم خوبی، یا زهرا!» 🔸فصل هفدهم سال 1365 سال سختی بود. در بیست و چهار سالگی، مادر پنج تا بچه قد و نیم قد بودم. دست تنها از پس همه کارهایم برنمی آمدم. اوضاع جنگ به جاهای بحرانی رسیده بود. صمد درگیر جنگ و عملیات های پی درپی بود. خدیجه به کلاس دوم می رفت. معصومه کلاس اولی بود. به خاطر درس و مدرسه بچه ها کمتر می توانستم به قایش بروم. پدرم به خاطر مریضی شینا دیگر نمی توانست به ما سر بزند. خواهرهایم سخت سرگرم زندگی خودشان و مشکلات بچه هایشان بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣2⃣2⃣ برادرهایم مثل برادرهای صمد درگیر جنگ شده بودند. اغلب وقت ها صبح که از خواب بیدار می شدم، تا ساعت ده یازده شب سر پا بودم. به همین خاطر کم حوصله، کم طاقت و همیشه خسته بودم. دی ماه آن سال عملیات کربلای 4 شروع شد. از برادرهایم شنیده بودم صمد در این عملیات شرکت دارد و فرماندهی می کند. برای هیچ عملیاتی این قدر بی تاب نبودم و دل شوره نداشتم. از صبح که از خواب بیدار می شدم، بی هدف از این اتاق به آن اتاق می رفتم. گاهی ساعت ها تسبیح به دست روی سجاده به دعا می نشستم. رادیو هم از صبح تا شب روی طاقچه اتاق روشن بود و اخبار عملیات را گزارش می کرد. چند روزی بود مادرشوهرم آمده بود پیش ما. او هم مثل من بی تاب و نگران بود. بنده خدا از صبح تا شب نُقل زبانش یا صمد و یا ستار بود. یک روز عصر همان طور که دو نفری ناراحت و بی حوصله توی اتاق نشسته بودیم، شنیدیم کسی در می زند. بچه ها دویدند و در را باز کردند. آقا شمس الله بود. از جبهه آمده بود؛ اما ناراحت و پکر. فکر کردم حتماً صمد چیزی شده. مادرشوهرم ناله و التماس می کرد: «اگر چیزی شده، به ما هم بگو.» آقا شمس الله دور از چشم مادرشوهرم به من اشاره کرد بروم آشپزخانه. به بهانه درست کردن چای رفتم و او هم دنبالم آمد. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣2⃣2⃣ طوری که مادرشوهرم نفهمد، آرام و ریزریز گفت: «قدم خانم! ببین چی می گویم. نه جیغ و داد کن و نه سر و صدا. مواظب باش مامان نفهمد.» دست و پایم یخ کرده بود. تمام تنم می لرزید. تکیه ام را به یخچال دادم و زیر لب نالیدم: «یا حضرت عباس! صمد طوری شده؟!» آقا شمس الله بغض کرده بود. سرخ شد. آرام و شکسته گفت: «ستار شهید شده.» آشپزخانه دور سرم چرخید. دستم را روی سرم گذاشتم. نمی دانستم باید چه بگویم. لب گزیدم. فقط توانستم بپرسم: «کِی؟!» آقا شمس الله اشک چشم هایش را پاک کرد و گفت: «تو را به خدا کاری نکن مامان بفهمد.» بعد گفت: «چند روزی می شود. باید هر طور شده مامان را ببریم قایش.» بعد از آشپزخانه بیرون رفت. نمی دانستم چه کار کنم. به بهانه چای دم کردن تا توانستم توی آشپزخانه ماندم و گریه کردم. هر کاری می کردم، نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. آقا شمس الله از توی هال صدایم زد. زیر شیر ظرف شویی صورتم را شستم و با چادر آن را خشک کردم. چند تا چای ریختم و آمدم توی هال. آقا شمس الله کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود، تا مرا دید، گفت: «می خواهم بروم قایش، سری به دوست و آشنا بزنم. شما نمی آیید؟!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 یا حسین: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣2⃣2⃣ می دانستم نقشه است. به همین خاطر زود گفتم: «چه خوب، خیلی وقته دلم می خواهد سری به حاج آقایم بزنم. دلم برای شینا یک ذره شده. مخصوصاً از وقتی سکته کرده، خیلی کم طاقت شده. می گویند بهانه ما را زیاد می گیرد. می آیم یکی دو روز می مانم و برمی گردم.» بعد تندتند مشغول جمع کردن لباس های بچه ها شدم. ساکم را بستم. یک دست لباس مشکی هم برداشتم و گفتم: «من آماده ام.» توی ماشین و بین راه همه اش به فکر صدیقه بودم. نمی دانستم چطور باید توی چشم هایش نگاه کنم. دلم برای بچه هایش می سوخت. از طرفی هم نمی توانستم پیش مادرشوهرم چیزی بگویم. این غصه ها را که توی خودم می ریختم، می خواستم خفه شوم. به قایش که رسیدیم، دیدم اوضاع مثل همیشه نیست. انگار همه خبردار بودند، جز ما. به در و دیوار پارچه های سیاه زده بودند. مادرشوهرم بنده خدا با دیدن آن ها هول شده بود و پشت سر هم می پرسید: «چی شده. بچه ها طوری شده اند؟!» جلوی خانه مادرشوهرم که رسیدیم، ته دلم خالی شد. در خانه باز بود و مردهای سیاه پوش می آمدند و می رفتند. بنده خدا مادرشوهرم دیگر دستگیرش شده بود اتفاقی افتاده. دلداری اش می دادم و می گفتم: «طوری نشده. شاید کسی از فامیل فوت کرده.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣2⃣2⃣ همین که توی حیاط رسیدیم، صدیقه که انگار خیلی وقت بود منتظرمان بود، به طرفمان دوید. خودش را توی بغلم انداخت و شروع کرد به گریه کردن. زار می زد و می گفت: «قدم جان! حالا من سمیه و لیلا را چطور بزرگ کنم؟» سمیه دوساله بود؛ هم سن سمیه من. ایستاده بود کنار ما و بهت زده مادرش را نگاه می کرد. لیلا تازه شش ماهش تمام شده بود. مادرشوهرم، که دیگر ماجرا را فهمیده بود، همان جلوی در از حال رفت. کمی بعد انگار همه روستا خبردار شدند. توی حیاط جای سوزن انداختن نبود. زن ها به مادرشوهرم تسلیت می گفتند. پا به پایش گریه می کردند و سعی می کردند دلداری اش بدهند. فردای آن روز نزدیک های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: «آقا صمد آمد. آقا صمد آمد.» خانه پر از مهمان بود. دویدیم توی حیاط. صمد آمده بود. با چه وضعیتی! لاغر و ضعیف با موهایی ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوال پرسی کنم، یا جلو بروم و چیزی بگویم. خودم را پشت چند نفر قایم کردم. چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم. صدیقه دوید طرف صمد. گریه می کرد و با التماس می گفت: «آقا صمد! ستار کجاست؟! آقا صمد داداشت کو؟!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃