eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
423 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
93 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
03-Hajj-1-29 (1).mp3
9.69M
﷽ 💌تلاوت سوره مبارکه حج 💌استاد مصطفی اسماعیل 💌هدیه‌محضر شهدای‌اخیر
🔴در این وانفسایی که خیلیا حجابشون رو برداشتن، "ادوارد هَملین" شهروند آلمانی تبار، ضمن حضور در سفارت ایران در برلین، رسماً به اسلام گروید. ظاهراً این عزیزان با زندگی در بطن غرب که خانواده در آن به ابتذال کشیده شده توسط صهیونیسم جهانی و مستکبران عالم با شناخت از زیبایی های اسلام خصوصا در این دوران به حقیقت رسیده و به ایشان خوش آمد میگوییم. 🌍 ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 🌔نخستین خورشیدگرفتگی قرن و وجوب نماز آیات، 🔹️امروز سه شنبه سوم آبان ماه شاهد این رویداد هستیم؛ و تقریباً ۸۰ درصد سطح خورشید دچار گرفتگی می‌شود. 🔹️خورشید گرفتگی پیش‌ رو تقریباً نیمه‌کامل است؛ و فقط در بعضی از نقاط حدود ۸۰ درصد گرفت دارد؛ که در ایران بالاترین درصد گرفت که شاهد خواهیم بود؛ حدود ۶۹ درصد، و در خراسان شمالی خواهد بود. این خورشید گرفتگی از ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۶ روز سه‌شنبه ادامه‌ خواهد داشت.که در اصفهان راس ساعت ۱۳:۴۸ نماز آیات واجب میشود ✅ زمان خواندن نماز آیات در اصفهان از ساعت ۱۳:۳۸ تاحدود یک ساعت بعد می باشد. 🔰 نماز آیات را باید از زمان آغاز خورشید گرفتگی شروع کنید؛ و اگر خورشید گرفتگی به پایان برسد؛ و هنوز نخوانده باشید؛ نماز آیات قضا شده و به نیت قضا باید بخوانید. 🌷کیفیت نمازآیات🌷 سه صورت دارد که راحت ترین آن به این صورت است که : 🔶️۲ رکعت نماز آیات رانیت میکند، درهررکعت بعدازحمد ، یک سوره را انتخاب می کند وآن سوره را ۵ قسمت مینماید؛ وبعدازهرقسمت یک رکوع به جا می‌آورید تا ۵ رکوع تمام شود. سپس به سجده میروید ورکعت دوم را نیز مانند رکعت اول با ۵ رکوع انجام میدهید. فقط دررکعت دوم مسحب است قبل از رکوع پنجم قنوت گرفته شود. ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
👓 عکسهایی ک براتون ارسال میکنم شاگردان من هستن در پایه هشتم که برخی از این‌ها سال گذشته به شدت نسبت به ایران و انقلاب زاویه داشتن و پر از مجهولات بود ذهنشون. الحمدلله با عنایت حضرت صاحب‌الزمان و تلاش برای پاسخگویی صادقانه به سوالات و حل مجهولاتشون این حال و هوای این روزهاشونه.☺️ باور کنیم دهه هشتادی‌ها، قلب و روحشون واقعا مثل یک دشت پاک و سرسبزه که متاسفانه با کم‌کاری قشر فرهنگی_انقلابی؛ علف‌های هرز درون این طبیعت پاک رشد کرده، الان وظیفه‌ی ماست که همت کنیم و علف های هرز رو هرس کنیم، سخته اما قطعا امکان پذیره.👌👌👌👌 💬 متین‌نیا مشهدمقدس_دبیرستان نوردخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فحش‌های که به سخنگوی جوان و البته خوش استدلال دولت در دانشگاه داده شد، من را یاد فحش‌هایی که به شهید بهشتی در دانشگاه می‌دادند، انداخت. حقا این روزها شاهد جانبازی امثال بهادری جهرمی در عرصه هستیم. کثرالله امثالهم.... 👇👇👇👇👇👇👇👇
‼️ببند دهنت رو بیشعور😳😳 بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 1 جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی زمان: روز شنبه 1358/12/4 از ساعت 17 مکان: سالن آمفی تئاتر دانشکده فنی   خیلی ها خودشان را برای چنین برنامه‌ای آماده کرده بودند. بیشتر از همه، ضد انقلاب ها منتظر بودند تا در چنین برنامه‌ای، به اهداف خود که تخریب دکتر بهشتی بود، برسند. به همین خاطر بود که بچه‌های چادر وحدت، از آن چه که امکان داشت در این مراسم پیش بیاید، هراس داشتند. حدود یکی دو ساعت قبل از شروع مراسم و آمدن دکتر بهشتی، ما که شاید حدود 15 نفر بیشتر نمی‌شدیم، برای پیش گیری از حوادث، در ردیف جلوی صندلی های سالن نشستیم. هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می‌شد. قیافه‌های همه به خوبی نشان می‌داد که از گروه‌های چپی یا مجاهدین هستند. غالب دخترها، بی‌حجاب و نهایتا با تیپ ظاهری مجاهدین بودند. اصلا دختر مسلمان چادری بین شان به چشم نمی‌خورد. صندلی ها کاملا پر شده بود که آیت الله بهشتی از درِ پایین، کنار ردیف اول وارد شد. ما صلوات فرستادیم ولی همهمه‌ای در سالن افتاد که صلوات ما بین آن گم شد. دکتر بهشتی که پشت میز بالای سِن قرار گرفت، دو محافظش یکی در انتهای سمت راست، و دیگری در انتهای سمت چپ سالن، هر کدام با فاصله‌ای حداقل 10 متر ‌ایستادند. بسم الله الرحمن الرحیم را که آیت الله گفت، دقایقی به عنوان مقدمه پیرامون حوادث اخیر صحبت کرد و قرار شد بیشتر به سوالات مخاطبین پاسخ بدهد. کاغذهایی که روی آنها مثلا سوال نوشته شده بود، دسته دسته به ایشان داده می‌شد که یکی یکی برمی‌داشت و می‌خواند. از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در می آمد. اکثرا اهانت و فحاشی بود. دکتر بهشتی، هر برگ را که بر می‌داشت، اول با خودش آرام را می‌خواند و سپس می‌گفت: - خب ... اینم به مادرم فحش داده ... این یکی هم باز به خونوادم اهانت کرده ... در سالن همهم? ثابتی وجود داشت. ناگهان با فریادی که از عقب جمعیت بلند برخاست، فضا متشنج شد: - کثافت ... آمریکایی ... مزدور ... ولی‌آیت الله بهشتی، آرام و ساکت نشسته بود و فقط به هتاکی های آنها گوش می‌داد. تبسّمی بر لب داشت که اعصاب ما بچه حزب‌اللهی را خورد می‌کرد. چه معنا داشت که طرف داشت به نوامیست فحاشی می‌کرد، ولی تو بخندی؟ کم کم فضای سالن پر شد از داد و فریاد و فحاشی. ناگهان برق سالن قطع شد و سالن در تاریکی محض فرو رفت. چشم چشم را نمی‌دید. با قطع برق، صدای فحاشی بلندتر شد. حرف های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی فریاد شد. وحشت وجود ما را گرفت که نکند ضد انقلابیون از فرصت پیش آمده سوء استفاده کنند و به ایشان آسیبی برسانند. هیچ کاری هم از دست ما ساخته نبود. با توجه به این که احتمال زیاد می‌دادیم که قطع برق با برنامه قبلی و حساب شده باشد، مراقب بودیم کسی از ردیف اول جلوتر نرود. به خاطر ازدحام جمعیت که در روی زمین و میان ردیف صندلی ها هم نشسته بودند، امکان کنترل جمعیت نبود. با هراس و وحشت نشسته و مضطرب بودیم که چه خواهد شد. بیشتر از 10 دقیقه برق سالن قطع بود. بغض گلویم را گرفته بود. می‌خواستم در آن تاریکی گریه کنم. اصلا دیگر بحث سیاست و اختلاف عقیده مطرح نبود. فحاشی های بسیار رکیکی خطاب به خانواده آیت الله بهشتی می‌شد. مخالفت با بهشتی، چه ربطی به خانواده‌اش داشت که هر چه از دهان کثیف شان درمی آمد، به آنها خطاب می‌کردند. صداها درهم و برهم به گوش می‌رسید. ما که چاره و توانی نداشتیم، فقط داد می زدیم: - ببند دهنتو بی شعور ... خفه شو ... ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁ ادامه را همراهی کنید....👇👇👇👇
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
‼️ببند دهنت رو بیشعور😳😳 بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 1 جلسه پرسش و پاسخ پیرامون
2⃣ ‼️ببند دهنتو بی شعور ... خفه شو ... 👈برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهشتی، درحالی که همچنان تبسم زیبایی بر لب داشت، سر جای خودش پشت میز نشسته و دو محافظ هم سر جاهای خود بودند و اصلا به کنار او نیامده بودند. آرامش و خون سردی بهشتی، هر دو گروه حزب‌اللهی و غیر حزب‌اللهی را عصبانی کرده بود. ضد انقلاب ها از تبسّم و خون سردی او در برابر هتاکی ها و اهانت های زشت شان شدیداً عصبانی شده بودند و با شدت بیشتری فحاشی می‌کردند ولی ما، از خون سردی او در برابر پر رویی آنها عصبانی می‌شدیم که چرا با آنها برخورد تند نمی‌کند و عکس العملی نشان نمی‌دهد؟ 😔ساعتی که به همین منوال گذشت، آیت الله بهشتی گفت: 👈- اگه دیگه سوالی نیست من برم ... ناگهان از وسط جمعیت، کسی فحش رکیکی داد که دکتر بهشتی با همان خنده همیشگی گفت: - خب مثل این که هنوز حرف دارین ... پس من می شینم و گوش میدم. که دوباره سر جایش نشست. با صبر و تحمل عجیب او، فحاشی های دشمنانش نیز ته کشید. از بالای سن که خواست بیاید پایین، از پله‌های سمت راست آمد تا از در بیرون برود. ما ده - پانزده نفر، سریع دویدیم و دست های مان را دور کمر او حلقه کردیم که مبادا ضدانقلابیون به ایشان آسیبی برسانند. دست های من درست دور پهلو و جلوی دکتر بهشتی، با یکی دیگر از بچه‌ها حلقه شده بود. نگاهم در چشمان او خیره مانده بود که نشان از صبر و تحمل بسیارش داشت. همین که به در خروجی نزدیک شد، جوانی حدودا 20 ساله، با چهره‌ای شدیداً عصبانی که رگ گردنش بیرون زده بود، خودش را رساند جلوی بهشتی. همین که رو در روی او قرار گرفت، شروع کرد به فحاشی. رکیک‌تر و کثیف‌تر از آن، اهانتی نشنیده بودم. بدترین اهانت های ناموسی را نسبت به خانواده آیت الله بهشتی، توی رویش فریاد کرد. من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می‌داد. ما هم که می‌خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسّمی سخت بر لب آورد و درحالی که سرش را تکان می‌داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت: - بگو ... باز هم بگو ... بگو ... ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁ ادامه را همراهی کنید....👇👇👇
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
2⃣ ‼️ببند دهنتو بی شعور ... خفه شو ... 👈برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهش
3⃣ ‼️دهنت رو ببند بیشعور!! (قسمت پایانی) بازروایی خاطره ای منتشر نشده از شهید بهشتی 3 من دیگر گریه ام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش می‌داد. ما هم که می‌خواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمی توانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم. اما آیت الله بهشتی، تبسّمی سخت بر لب آورد و درحالی که سرش را تکان می‌داد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت: - بگو ... باز هم بگو ... بگو ... این دیگر کی بود؟ طرف داشت بدترین اهانت های ناموسی را جلوی همه جمعیت نثارش می‌کرد، ولی او همچنان می‌خندید و تازه به او می‌گفت که باز هم بگوید. به سرعت بهشتی را به سالن و طرف در خروجی بردیم. دم در، آیت الله بهشتی از در خارج نشد. علت را که پرسیدیم، گفت: - من اگه از این جا برم بیرون ... شما این جوون‌ها رو می زنید ... با تعجب گفتم: - حاج آقا ما ده پونزده نفریم و اونا صدها نفر ... که خندید و گفت: - فرقی نمی‌کنه ... من پام رو از این جا بذارم بیرون، شما اینا رو کتک می زنین ... برای همین هم من همین جا می‌ایستم تا همه اینا به سلامت از دانشکده خارج بشن، اون وقت من می رم ... 👈🏼نمی پذیرفت که از سالن خارج شود. جمعیت داشت به طرف در خروجی می آمد؛ ما هراس داشتیم این جا هم اتفاق بدی بیفتد، ولی او نمی‌رفت. سرانجام با کلی قسم و آیه که به هیچ وجه به این جماعت چند صد نفره دست نمی زنیم، آیت الله بهشتی از در دانشکده خارج شد و در تاریکی، سوار ماشین شد و رفت. 👈🏼با رفتن بهشتی، ما که داشتیم از بغض می ترکیدیم، سریع در دانشکده را بستیم و دویدیم طرف میزهای داخل محوطه. هر کدام پای? میز آهنی یا چوبی ای به دست گرفتیم و به طرف جماعتی که درحال شعار دادن از سالن خارج می‌شدند، هجوم بردیم. هم آن جماعت فحاش که چند صد نفر بودند و کاملا فضای سالن را در اختیار گرفته بودند، از ترس ما ده پانزده نفر، به راهروهای دانشکده پناه بردند و ما که از ظلمی ‌که این بی شرف ها به آیت الله بهشتی کرده بودند، خون خون مان را می‌خورد، می‌دویدیم وسط شان و هر کس را که دم دست مان می آمد، می زدیم. بعضی که دیگر خیلی ترسیده بودند، از پنجره‌های دانشکده یک طبقه به بیرون پریدند و فرار کردند. ✍بازنویسی خاطره ای از حمید داوودآبادی ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
‏اتهام خشونت طلبی، چماق داری، فحاشی و بی اعتقاد به گفتگو را سالها به حزب‌ الهی ها می زدند. حوادث و ادبیات این روزها از برلین تا تهران از دانشگاه شریف تا خواجه نصیرالدین (جلسه سخنگوی دولت)حزب الله را تبرئه کرد و پلشت گویی صاحبان اصلی خود را پیدا کرد. "عبدالله گنجی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا