⭕️ سرقت نوامیس ایران؛ خواب پریشانی که هیچگاه تعبیر نخواهد شد!
🔹 "دختران و زنان ایرانی را بدزدیم"، جملهای از دو توئیتِ دو سلبریتی آمریکایی است؛ ببینید که چگونه راجع دختران و زنان ایرانی حرف میزنند!
🔸انتهای تز "توسعه وابسته" غربگراهای ایرانی همین است که میبینید: بردگی جنسی نوامیس ملت! آمریکاییها هماکنون در عراق، افغانستان، ژاپن، کره جنوبی و برخی کشورهای اروپایی از این دست اقدام انجام میدهند؛ مثل آب خوردن!
🔹بله؛ آنهایی که دشمنی آمریکا و تمدن آمریکایی با کل بشریت از ویتنام و سومالی گرفته تا عراق و افغانستان و آرژانتین و ونزوئلا و کره و ژاپن در شرق آسیا و اسلام و ایران را نمیبینند و نمیخواهند ببینند، بدانند ته وابستگی سیاسی و اقتصادی به آمریکا همین است!
🔸آنهایی که قائل به مقاومت و افزایش قدرت در برابر آمریکا نیستند و دم از سازش و مذاکره میزنند بدانند ته ماجرا، غارت نوامیس ملت است.
🔹غیرت ما ایرانی ها کجا رفته که خوکهای آمریکایی اینگونه نوامیس ما را تهدید کنند؟ اگرچه عده بسیار قلیلی سعی میکنند به بهانههای مختلف، علیه "مقاومت در برابر آمریکا" داستان سرایی کرده تا پای آمریکا به ایران را باز کنند اما مردم ایران با حضور دهها میلیونی در تشییع حاج_قاسم_سلیمانی نشان دادند که آرزوی بازگشت آمریکا به این کشور، خواب پریشانی است که هیچوقت تعبیر نخواهد شد!
🔸 #انتقام_سخت که با موشکباران عین_الاسد آغاز شده تا اخراج کامل آمریکاییها از منطقه پیش خواهد رفت؛ کابوهای کثیف، آماده باشید که داریم میاییم!
داود مدرسی یان
#هواپیمای_اوکراینی
🔻ظهور بسیار نزدیک است
↫✳️ دوازده گیاه دارویی که باید همیشه درخانه داشته باشید :
لطفا فوروارد کن برای عزیزانت و تو گروهایتان
1. نعناع: ضد نفخ، دل درد، ناراحتی معده، دلپیچه کودکان پس از خوردن سردی ها، رفع اسهال.
2. پونه: ضد نفخ، بادشکن، گرم کننده کلیه ها، رفع شب ادراری کودکان، تقویت روده، رفع اسهالی.
3. خاکشیر: رفع گرمازدگی، رفع گرمی کردن( مصرف بیش از حد خوراکی های طبع گرم)، گر گرفتگی، کهیر و خارش پوست.
4. سنبل الطیب: آرامبخش، رفع کم خوابی، ضد استرس.
5. سیر: کاهش سریع فشار خون، کاهش چربی خون و کلتسرول مضر، آنتی بیوتیک گیاهی.
6. سنجد: آرد سنجد کامل( با پوست و دانه): رفع درد معده و سوزش مری، رفع و پیشگیری از پوکی استخوان و ارتروز.
7. گشنیز: کاهش سریع فشار خون، خوشبو کننده دهان، ضد نفخ برای افراد گرم مزاج به جای نعناع و پونه، ضد آفت.
8. گل گاوزبان: آرامبخش اعصاب، رفع تپش قلب و بهبود زکام و سرفه خشک.
9. زنجبیل: ضد تهوع و استفراغ، رفع درد عادت ماهانه، بهبود سرما خوردگی وسردی، ضد رماتیسم، تقویت نیروی جنسی.
10. گزنه: رفع سنگ و عفونت کلیه و مثانه، رفع کم خونی ، ضد عفونت لوزه ها، کاهش قند
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸عـــاشــقان وقتــــ 🌸🌸
🌺🌺نــــماز استـــــــ🌺🌺
🌺🌺اذان مــــی گــــویــند🌸🌸
🌸🌸التماااااااس دعااااااا🌺🌺🌺
↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی)
✍خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده
از امروز در کانال سبک زندگی مهدوی
می توانید روزی چهار قسمت از این کتاب
زیبا رو مطالعه کنید 🙏
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
کانال سبک زندگی مهدوی
@sabke_zendegie_mahdavi
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :5⃣4⃣ #فصل_هفتم پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست ر
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃
🌼🍃
🍃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7⃣4⃣
#فصل_هفتم
شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر کنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم.
بعد از چند هفته صمد به خانه آمد. با دیدن من تعجب کرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی.»
می خندیدم و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»
اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار کنم؛ اما شوهرم پیشم باشد. گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»
می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم.
دلم برایش تنگ می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.»
دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش دارم و دلم برایش تنگ می شود.
سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم.
سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم کند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم. قول می دهم خانه خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :8⃣4⃣
#فصل_هفتم
می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن، من بهت نگاه می کنم.»
می گفتم: «تو حرف بزن.»
می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.»
صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم.
دوقلوها کم کم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!»
یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد. در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم.
ادامه دارد...✒️
🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃
کانال سبک زندگی مهدوی
@sabke_zendegie_mahdavi
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃