سید رضا نریمانیFadaeian_Haftegi_990703_6.mp3
زمان:
حجم:
13.46M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
💚 یا حسن(ع) میگم همه مشکلاتم حل میشه...
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#دوشنبه_های_امام_حسنی
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شدهام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من میپذیرم
شاه گفت: در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب میشناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدیها شد. به بالای تپهی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمدهام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمیشوی. گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازهی قد من، هیکلی همهیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خندهی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک میآید. گفت: چرا گریه میکنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب
📚بحارالانوار ج3 ص 211
امالی شیخ صدوق
#داستانهای_آموزنده
•
🔆 #پندانه
🔴 زیبایی انسان در چیست؟
🔸روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند:
🔹استاد زیبایی انسان در چیست؟
🔸حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده و درونش زهر است و دومی کاسهای گِلی و درونش آب گواراست؛ شما کدام را انتخاب میکنید؟
🔹 شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را.
🔸حکیم گفت: آدمی نیز همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درون و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ...!
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 در آخر الزمان میتونیم از برادران پیغمبر اکرم (ص) باشیم، اصحاب نه ها! برادر
🔹 استاد مسعود عالی
#درس_اخلاق
🔆 #پندانه
🔴 باورتان را تغيير دهید تا زندگيتان تغيير كند
🔸تا سال ۱۹۵۴، باور تمام دنيا بر این بود که انسان با توجه به محدودیتهای فیزیکی که دارد، هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود تا اینکه "راجر بنستر" در مسابقهای، یک مایل را در کمتر از چهار دقیقه دوید!
🔹از آن پس، طی یک سال حدود ۲۰ هزار نفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد!
🔸چه چیزی فرق کرد طی یک سال؟
🔹هیچچیز، جز یک کلمه "باور"، باور به شدن، باور به امکان.
🔻امنیت زنان در جوامع اروپایی و آمریکایی در حال سقوط/ ترس از آزار جنسی، زنان بلژیکی را خانهنشین کرد
🔹"وینسنت ون کوکینبورن" وزیر دادگستری بلژیک:
در برخی نقاط این کلانشهر، حدود ۸۰ درصد زنان از ترس اینکه مورد آزار یا حمله قرار بگیرند، از خانههای خود خارج نمیشوند.
🔸پیشتر برای مبارزه با آزار زبانی زنان، دولت جریمه هزار یورویی و تا یک ماه حبس را تعیین کرده بود.
🔹مقامات بلژیک امیدوارند استفاده از ماموران لباس شخصی به افزایش امنیت و کیفیت زندگی در بروکسل برای دختران و زنان کمک کند.
🔸قرار است، این ماموران در نقاطی که کانون آزار و اذیت محسوب میشود، گشتهای منظم داشته باشند.