#صبح
الهی؛
امروزمان آغازی باشد برای شکر بیکران از نعمت های بی پایانت.
قلبمان فقط جایگاه مهربانی،
زندگیمان سر شار از آرامش و روحمان غرق در محبت و عشقی☺️❤️
{پاتوق نوجونهای باحال}@sabkebandegi
🖼#مصحف_قرآن کریم
📚#عثمان طه
✅سوره مبارکه #بقره، صفحه3، آیات 6-16
{پاتوق نوجونهای باحال}@sabkebandegi
003.mp3
545K
🔊#تلاوت_ترتیل_قرآن کریم
🎤توسط استاد #منشاوی
✅سوره مبارکه #بقره، صفحه3، آیات 16_6
{پاتوق نوجونهای باحال}
@sabkebandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث
نبی رحمت(صلی الله علیه و آله)
☑️هنگام بارش باران، درهای رحمت الهی باز میشود و دعا مستجاب است.🌧
نهج الفصاحه،ح1168
{پاتوق نوجونهای باحال}
@sabkebandegi
sh1-5.mp3
9.33M
🍃قلبم تو رو میخواد ...
🍃ابیعبدالله ..
#جواد_مقدم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ❤️
{پاتوق نوجونهای باحال}
@sabkebandegi
#رمان
داستان واقعی
#عاشقانه_ای_برای_تو
#قسمت12
❤️ با من بمان❤️
این زمان، به سرعت گذشت … با همه فراز و نشیب هاش … دعواها و غر زدن های من … آرامش و محبت امیرحسین … زودتر از چیزی که فکر می کردم؛ این یک سال هم گذشت و امیرحسین فارغ التحصیل شد … .
اصلا خوشحال نبودم … با هم رفتیم بیرون … دلم طاقت نداشت … گفتم: امیرحسین، زمان ازدواج ما داره تموم میشه اما من دلم می خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگی مون رو ادامه بدیم … .
چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم … گفت: دقیقا منم همین رو می خوام. بیا با هم بریم ایران. .
پریدم توی حرفش … در حالی که اشکم بند نمی اومد بهش گفتم: امیر حسین، تو یه نابغه ای … اینجا دارن برات خودکشی می کنن … پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می تونه کاری کنه که خوشبخت ترین مرد اینجا بشی … .
چشم هاش پر از اشک بود … این همه راه رو نیومده بود که بمونه … خیلی اصرار کرد … به اسم خودش و من بلیط گرفته بود … .
روز پرواز خیلی توی فرودگاه منتظرم بود … چشمش اطراف می دوید … منم از دور فقط نگاهش می کردم … .
من توی یه قصر بزرگ شده بودم … با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم … صبحانه ام رو توی تختم می خوردم … خدمتکار شخصی داشتم و … .
نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود … نه زبان شون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم. نه مردمش رو می شناختم … توی خونه ای که یک هزارم خونه من هم نبود … فکر چنین زندگی ای هم برام وحشتناک بود … .
هواپیما پرید … و من قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم … .
کپی کردی؟؟ اشکال نداره...
فقط صلوات یادت نره
{پاتوق نوجونهای باحال}
@sabkebandegi