اگر پرستش جز ذاتِ خدا مجاز بود،
مسلّما علـــی را می پرستیدم،
علی خدا نیست ولی..
"وجود علی را چیزی جز خدا پر نکرده اسـت."
#شهیدچمران🤍
@mazhabijdn
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
#رمان_دمشق_شهر_عشق
#پارت_۲۲
به هوای عشقش هم که شده برمیگشت، اما نشد! از
پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را
از روی زمین بلند کرد و دیگر گریه هایم فراموشش شد
که به سمت خیابان به راه افتاد. قدمهایم را دنبالش می-
کشیدم و هنوز سوالم بی پاسخ مانده بود که معصومانه
پرسیدم :»چرا نمیریم خونه خودتون؟« به سمتم چرخید و
در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم
:»خونواده من حلب زندگی میکنن! من بهت دروغ گفتم
چون باید میاومدیم درعا!« باورم نمیشد مردی که
عاشقش بودم فریبم دهد و او نمیفهمید چه بالیی سر
دلم آورده که برایم خط و نشان کشید :»امشب میریم
مسجد العُمَری میمونیم تا صبح!« دیگر در نگاهش ردّی
از محبت نمیدیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم
#ادامه_دارد
#هر_شب_ساعت_۲۱
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
#رمان_دمشق_شهر_عشق
#پارت_۲۳
لرزید :»من میخوام برگردم!« چند قدم بینمان فاصله
نبود و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به
صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین
افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکمتر بود که لبم از تیزی
دندانم پاره شد. طعم گرم خون را در دهانم حس میکردم
و سردی نگاه سعد سختتر بود که از هر دو چشم پشیمانم
اشک فواره زد. صدای تیراندازی را میشنیدم، در خیابان
اصلی آتش از ساختمانی شعله میکشید و از پشت شیشه
گریه میدیدم جمعیت به داخل کوچه میدوند و مثل
کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم. سعد دستم را
کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانهام آتش
گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم
روی زمین میرفت و گلوله طوری شانه ام را شکافته بود
#ادامه_دارد
#هر_شب_ساعت_۲۱
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼
#رمان_دمشق_شهر_عشق
#پارت_۲۴
که از شدت درد ضجه میزدم. هیاهوی مردم در گوشم
میکوبید، در تنگنایی از درد به خودم میپیچیدم و تنها
نگاه نگران سعد را میدیدم و دیگر نمیشنیدم چه می-
گوید. بازوی دیگرم را گرفته و میخواست در میان
جمعیتی که به هر سو میدویدند جنازه ام را از زمین بلند
کند و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از
حال رفتم.
از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به
هوش آمدم و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه ام از
درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی
قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانه ام پانسمان شده به
دستم سِرُم وصل بود. بدنم سُست و سنگین به زمین
#ادامه_دارد
#هر_شب_ساعت_۲۱
#به_سبک_شهدا_بپیویندید👌👇
^°@mazhabijdn°^
فراورد بهتره رفیق😉❤️
بریم واس چالش ها😁
اماده اید؟؟؟
اعلام حضور نمیکنید؟؟؟
پیوی یا ناشناس بگید (بیو)😉
کدام سوره با قسم شروع میشود و با حمد تمام میشود؟
جواب هاتونو به پیوی بفرستین🙂👇
@Amirmکافیohamad889
. کدام سوره به «ناقه صالح» معروف است؟
جواب هاتونو بفرستین پیوی🙂👇
@Amirکافیmohamad889
کدامیک از سورههای قرآن همنام یکی از روزهای هفته است؟
جواب پیوی
@Amirکافیmohamad889
. کدامیک از سورههای قرآن همنام یکی از «اصول دین» است؟
جواب پیوی
@Amکافیirmohamad889
کدام سوره است که هم در آیه اولش و هم در آیه آخرش کلمه «الله» آمده است؟
جوتب هاتون پیوی🙂👇
@Amirبسهmohamad889
دوستان حمایتمون کنید فردا شبم
3تا سوال دارم و میپرسم😉❤️
#حمااااایت☺️♥️
(🥀🍂)
رفیقش میگفت:
نیروی امنیتی بود
سوریه رفت شهید نشد
مرز رفت هیچیش نشد
اما......
توهمین شیراز خودمون شهیدش کردن کسی رو که وقتی هرجا سیل زلزله میومد جهادی میرفت کمک
این خیلی درد داره
#شهادتت مبارک
@mazhabijdn
با توجه رقم آخر دقیقه ی ساعت 🍃
۰ : شهید حاج قاسم سلیمانی
۱ : شهید محسن حججی
۲ : شهید مصطفی صدرزاده
۳ : شهید ابراهیم هادی
۴ : شهید جهاد مغنیه
۵ : شهید احمد مشلب
۶ : شهید بابک نوری
۷ : امیر سلیمانی
۸ : مهدی باکری
۹ : شهید علا حسن نجمه
از ۱۰ به بعد : شهید حسین همدانی
_ با توجه به رقم اول شارژ گوشیتون 🍀
۱ : فرستادن ۱ صلوات
۲ : خواندن یک مرتبه سورهی حمد
۳ : فرستادن ۵ صلوات
۴ : خواندن یک مرتبه سورهی کوثر
۵ : فرستادن ۷ صلوات
۶ : فرستادن ۳ صلوات
۷ : خواندن ذکر ( اللهاکبر ) ۵ مرتبه
۸ : فرستادن ۱۰ صلوات
۹ : خواندن یک مرتبه سورهی توحید
تقدیم به شهدای عزیزمان 🕊🍃
@mazhabijdn