eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
141 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
ـ ــ امام حسین ِهمہ‌ی قلبای دلتنگ ! محو ِرایحہ‌ی بین‌الحرمین شوی ؛ و دیدھ‌گانت از اشك لبریز ؛ آنقدر کہ در تار و پود ِهر سو را تار بینی .. اختیار دلت کہ دست خودت نیست آنگاھ است کہ خود را از قفس ِدلتنگی رها ساختہ و بہ سوۍ او پرواز می‌کند ! و تو ؛ آنقدر پلك هایت را روۍ هم میگذاری تا آن اشك های بی اختیار را پس زنی‌ ُ و یك دل ِسیر اورا نگاھ کنی ! آنقـدر نگاھ کنی تا آخر بگویی امام ِحسینم ! چشمانم براۍ تو ! دیگر نیازشان نخواھم داشت ((: .. بی نیاز ِبی نیاز ِبی نیاز ..♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~❄️~• 🤚 🎥 فاطمه زهرا سلام الله علیها اینگونه بود ... 🎙شهید مظلوم آیت الله بهشتی از صدیقه کبری (سلام الله علیها) می گوید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• فاطمه‌جان...❤️ صدام میلرزه تکون بده دستتو دست و پام میلرزه کنار جسمت تن بچه‌هام میلرزه:))) |دربین آن دیوار و در زهرا صدامی زد پدر|😭 دنبال‌حیدرمی دوید😭 ازپهلویش خون‌ می‌چکید 🖤 -عجل الله فرج مادرمان رفت زدست -گردغم برسر و روی همه ی شهرنشست -راه درمان جراحات دل شیعه فقط -در یَد مقتدر منتقم فاطمه است! 😔✨ بازم‌نوای‌تسبیحات‌حضرت‌زهرا{س} بازم‌صدای«آه‌علی‌سوختم» بازم‌قصه‌ی‌درودیوار؛بازم فاطمیه...! اونجاڪہ‌ میگن‌ڪه: من‌زمین‌خوردموقنفذبہ‌علےمیخندد، خنده‌بربےڪسےفاتحِ‌خیبرسخت‌است...😭💔 یااونجاڪہ‌ میگن: همہ‌گفتندعلےبودوزنش‌راڪشتند، من‌جگرسوختہ‌اززخم‌زبانم،اےداد...😭💔 دادیم‌بہ‌حڪاڪ‌نگین‌دل‌و‌گفتیم حڪ‌‌ڪن‌بہ‌نگین‌دل‌ماحضرت‌زهرا ...💔 به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
•~❄️~• فاطمه‌جان...❤️ صدام میلرزه تکون بده دستتو دست و پام میلرزه کنار جسمت تن بچه‌هام میلرزه:)))
بِه‌اِذن‌مادر‌سـٰادات-! برخیز‌و‌باز‌مادرۍاٺ‌را‌شروع‌ڪن فضہ‌حریف‌گریہ‌طفݪان‌نمیشود…💔 ...
بدون‌شرح . . . 💔(:
•~❄️~• 💞 رابطه شهدا با حضرت زهرا 💞 🌷علی آقا ماهانی🌷 فرمانده واحد مخابرات لشکر 41 ثارالله کرمان اونقدر با اسم بی بی انس گرفته بود که اگه توی بهترین لحظه های زندگیش از حضرت فاطمه (س)میگفتی شروع میکرد به اشک ریختن. یه روز رفتم تو اتاقش دیدم واسه خودش مجلس روضه گرفته از حضرت زهرا (س) میخوند و گریه میکرد ، پرسیدم: " علی چرا گریه میکنی؟؟؟ " گفت: " برای مظلومیت حضرت زهرا (س) شما هم وقتی من شهید شدم ، بیایید سر و خاکم و روضه حضرت زهرا رو بخونید... ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•~❄️~• تـو‌گنـآه‌نڪن‌؛ ببین‌خدا‌‌چجورۍحـٰالتـو‌جا‌میارھ!' زندگیتو‌پر‌از‌وجود‌ِخودش‌میکنہ(: - عصبےشدی؟! +نفس‌بکش‌بگو‌:‌(بیخیال،چیزی‌بگم ؛ اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشھ؛✋🏼 - دلخورٺ‌کردن؟! +بگو‌؛ خدا‌میبخشہ‌منم‌میبخشم‌🌿. پس‌ولش‌کن!!🙊🌼 - تهمت‌زدن؟' +آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بدھ‌وَ بگو‌^^! بہ‌ائمہ‌[علیھ‌السلآم]هم‌خیلی‌تھمتـٰازدن - کلیپ‌و‌عکس‌نآمربوط‌خواستی‌ببینی؟! بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو📲مولآمھم‌تـرھ! - نامحرم‌نزدیکت‌بود؟!🚶🏻♂ +بگو‌‌مھدیِ‌فاطمھ‌خیلےخوشگلترھ😌🖐🏻 بیخیال‌بقیھ ... ! زندگےقشنگ‌تـرمیشھ‌نھ؟! 💥 به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• بھ ما گفتند باید بازۍ ڪنید. گفتیم با ڪۍ؟ گفتند با دنیا. تا خواستیم بپࢪسیم بازۍ چۍ؟ سوت اغاز بازۍ رو زدن, فقط فهمیدم خدا تو تیم ماست. بازۍ شࢪوع شد و دنیا پشت سࢪ هم بھ ما گل میزد ولۍ نمیدونم چࢪا هࢪ وقت بھ نتیجہ نگاه میڪࢪدم, امتیازها بࢪابࢪ بود. تو همین فڪࢪ بودم ڪھ خدا زد به پشتم, خندید و گفت: نگࢪان نباش تو وقت اضافه میبࢪیم حالا بازی ڪن! گفتم اخه چطوࢪۍ؟ بازم خندید و گفت: خیلۍ ساده فقط پاس بده بھ من, باقیش با من. ... 💥 به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• شھـادت🕊 معـطـل مـن و تـو نمـے مـانـد...‼️ تـو اگـر "سـربـاز_خـدا" نشوے، دیگرے مـے شـود...🌾 شھـادت را مـےدهنـد، امـا بـہ اهـل درد...🥀 نـہ بے خیـال هـا فقـط دم زدن از شھدا افتخـار نیسـت‼️ بایـد زندگیمـان، حـرف هایمـان، نگـاہ هایمـان، لقمـہ هایمـان، رفاقتمـان، " " 💥 به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• مادر شهیدحسن‌مختار زاده درباره‌ی استفاده‌ی شھید از لحظات‌عمرشون می‌گفتند: +نمی خوابید مگر از شدت خستگی❗️ الان میگم که مادر مثل اینکه تو عجله داشتی؛ خودت می دونستی که وقت نداری که این همه کار رو با هم انجام می دادی؟! استراحت نداشت؛ همیشه چشماش قرمز بود؛ اگر می خوابید واقعا خسته بود و از شدت خستگی سرش را که روی بالشت می گذاشت خوابش می برد.. ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• 💌 اگر مےخواهید ڪارتان برڪت پیدا ڪند بہ خانوادہ شهدا سر بزنید زندگے نامہ شهدا را بخوانید سعے ڪنید در روحیہ خود شهادت طلبے را پرورش دهید .👌 🌱 ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• 💌 خواهران‌جهادشما،حـجـاب‌شماست. درجامعه‌امروزی‌‌ارزش‌زن‌به‌حجاب‌وتقوایِ اوست‌نه‌به‌بی‌بندباری‌وبی‌عفتی‌او درجامعه‌ای‌که‌هرخیابان‌وکوچه‌اش‌چندین کشته‌وزخمی‌برای‌اسلام‌دارد، بی‌حجابی‌وبی‌عفتی‌معنایی‌ندارد... 🌱 ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• ‌میگفت : شهادت‌خوب‌است‌اماتقوا بهتر‌است.. میدونی‌یعنی‌چی؟! یعنی‌تاپارونفست‌نزاشتی‌ شهیدنمیشی.... اول‌تقوا‌بعدآرزوی‌شهادت ( : ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• آرزوی کربلا دارد هنوز این قافله.. میرود پشت سر مولای خود بی فاصله.. پرچمی در دست ما مانده ست از یاران ما.. روی آن صد لاله نقش از خون سرداران ما... ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• 🖤دستم بگیـــر تاڪہ بھشتم بنا شود شاید سرم قبول ڪنی خاڪ پا شود بالےبده ڪہ بال بگیرد اسیرتو شایدڪبوترحرم کربلا شود 🌱 ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• دست نوشته پدر شهید مدافع حرم حمیدرضا بیات بر تابوت یک شهید گمنام/ "ای شهدا، سلام مرا به پسرم برسانید..." مراسم تشییع ۲۰۰ شهید گمنام در تهران_سه شنبه ۶ دی ماه ♥️ به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ یا امام رضا واحد گمشدگان حرمت بیکار است گم شدن در حرم تو خود پیدا شدن است درکناربارگاه ملکوتی امام مهربانیها،حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضاالمرتضی علیه آلاف تحیة و الثناء به یاد و دعاگوی همه دوستان وستایشگران آستان اهلبیت علیهم السلام هستم •|@mazhabijdn|•
•~❄️~• چهارشنبه های امام رضایی و ... سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم... دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔 خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر۱۴۰۱ 💛 به کانال سبک شهدا پیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وگفت‌:یک‌روز‌دلم‌گم‌شده‌بود.. گفتم‌:الهی‌،دلِ‌من‌باز‌دهِ،ندایی‌شنیدم‌که: یاجنید،ما‌دل‌بدان‌ربوده‌ایم‌تا‌با‌بمانی توباز‌میخواهی‌که‌با‌غیر‌بمانی؟!♥️ 🌱 @mazhabijdn
یادۍڪنیم‌ازرفیق‌این‌شبامون.. حاج‌قاسم! داریم‌بہ‌۳سال‌نبودنش‌ نزدیڪ‌میشیم(:حاجۍمیخوام‌بگم‌ ڪہ،نبودت‌خیلۍبیشترازچیزۍِکہ‌ فکرمی‌کردیم‌برامون‌هزینہ‌داشت..💔:)
•~❄️~• 🕊 در اتاق را که باز کردم، دیدم لباس راحتی پوشیده و ایستاده کنار تخت مادرش.. نیم ساعتی من بودم و حاجی و مادر پیری که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود؛ یک جا بند نمی‌شد.! به مادرش دارو می‌داد، غذادهانش‌می‌گذاشت، دستش‌رامی‌بوسید، پیشانی اش را می‌بوسید، سرش‌را نوازش می‌ڪرد.. آن نیم ساعت حاج قاسم ندیدم؛ مادر دیدم! یڪ مادر ڪه مثل پروانه دور مادرش می گشت! ♥️ 🌱 به کانال سبک شهدا بپیوندید🙂👇 •|@mazhabijdn|•