✨خب شهدا یکی مثه خودشون رو فرستادن برام...☺️
🌟شب میلاد حضرت زینب مادرش زنگ زد برای قرار خواستگار. نمیدانم پافشاری هایش باد کله ام را خواباند یا تقدیرم؟ شاید هم دعاهایش....💫
❤️به دلم نشسته بود. با همان ریش بلند و تیپ ساده همیشگی اش آمد. از در حیاط که وارد خانه شد، با خاله ام از پنجره او را دیدیم. خاله ام خندید: « مرجان، این پسره چقدر شبیه شهداست!»😁
با خنده گفتم: « خب شهدا یکی مثه خودشون رو فرستادن برام»😁😍
خانوادهاش نشستند پیش مادر و پدرم. خانوادهها با چشم و ابرو به هم اشاره کردند که « این دو تا برن توی اتاق، حرفاشون رو بزنن!»👥🗣
با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم، حالا باید با هم می نشستیم برای آیندهمان حرف میزدیم.😄
تا وارد شد، نگاهی انداخت به سرتاپای اتاقم و گفت: « چقدر آینه! از بس خودتون رو می بینین این قدر اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه!»😄😐
نشست رو برویم. خندید و گفت: «دیدید آخر به دلتون نشستم!»😍 زبانم بند آمده بود من همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش می دادم، حالا انگار لال شده بودم.🤐
خودش جواب خودش را داد: «رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی گید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِپاک که دیگه به یادتون نیفتم.✨
نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت: "اینجا جاییه که می تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن." نظرم عوض شده. دو دهه دیگر دخیل بستم که برام خیر بشید!» 💫
نفسم بند اومده بود، قلبم تند تند می زد و سرم داغ شده بود. توی دلم حال عجیبی داشتم. حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد. انگار دست امام علیه السلام بود دل من....😇❤️✨
📕قصه دلبری صفحه ۱۶
روایتی شیرین از زندگی شهید مدافع حرم محمدحسین محمد خانی🌹
@sabkezendegikareemane
💐S.hoseini
👌 داستان کوتاه پند آموز
🍂 #معجزه_امام_رضا علیه السلام
✍یکی از معجزات امام رضا علیه السلام که اخیرا اتفاق افتاده است:
💭 یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اصرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیاد مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند.
💭 درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را
داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند.
وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت:
امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای
💭 داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد،
از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟
شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛
عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟
ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد
💭 برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد :
👈وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟
💭 خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا
💭 امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛
این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از
من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند.
@sabkezendegikareemane
💐s.hoseini
یک قلب زیبا می تواند
چیزهایی را به زندگی ات بیاورد،
که تمام پول های دنیا
نمی توانند آن را بدست بیاورند!❤️
@sabkezendegikareemane
💐s.hoseini
💐 چگونه از جایگاه خودمان در نزد امام رضا علیه السلام آگاه شویم:
الكافي عن الحسن بن الجهم : قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ عليه السلام : لا تَنسَني مِنَ الدُّعاءِ .
قالَ : (أ)وَتَعلَمُ أنّي أنساكَ ؟
فَتَفَكَّرتُ في نَفسي وقُلتُ : هُوَ يَدعو لِشيعَتِهِ وأنَا مِن شيعَتِهِ ، قُلتُ : لا ، لا تَنساني .
قالَ : وكَيفَ عَلِمتَ ذلِكَ ؟
قُلتُ : إنّي مِن شيعَتِكَ ، وإنَّكَ لَتَدعو لَهُم .
فَقالَ : هَل عَلِمتَ بِشَيءٍ غَيرِ هذا ؟
قُلتُ : لا .
قالَ : إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ ما لَكَ عِندي فَانظُر (إلى) ما لي عِندَكَ .
الكافى ـ به نقل از حسن بن جَهْم ـ : به #امام_رضا عليه السلام گفتم : مرا از دعا فراموش مكن .
حضرت فرمود : «گمان مى كنى كه من فراموشت مى كنم ؟!».
اندكى در خودم انديشيدم و با خود گفتم : او براى شيعيانش دعا مى كند و من نيز از شيعيانش هستم . آن گاه گفتم : نه ، فراموشم نمى كنید .
فرمود : «از كجا فهميدى ؟» .
گفتم : من از شيعيان شما هستم و شما برايشان دعا مى كنید .
فرمود : «آيا متوجّه چيز ديگرى جز اين شدى ؟».
گفتم : نه .
فرمود : « #هرگاه_خواستى_بدانى_كه #نزد_من #چه_جايگاهى_دارى ، #ببين #من #نزدت_چه_جايگاهى_دارم»
الكافي : ۲ / ۶۵۲ / ۴ .
@sabkezendegikareemane
💐s.hoseini
#آداب_معاشرت۲
👥 از آداب معاشرت:
🔰 *با قوت در مقابل ظلم ظالم ایستادن*
📗 در دعای مکارم الاخلاق از خداوند درخواست مینماییم:
🔆 «وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي»
🔆 «خدایا قوه مقابله با کسی را به من عطا کن که به من ظلم نموده است»
🌀 ید، نماد قدرت است و ظالم در یک معنا کسی است که در حق طرف مقابل کم گذاشته است.
🔶 در این دعا از خداوند قوه صحیحی درخواست میشود که بتوان با سعه وجود و شرح صدر و گشادهرویی و نه از روی تشفی خاطر، در مقابل ظلم ظالم ایستادگی نمود و جلوی کم کاری او را گرفت.
💢 اهمیت برخورداری از این قدرت به این دلیل است *که بدون تحقیر یا تضعیف طرف مقابل، مانع ظالم پروری میشود.*
« استاد زهره بروجردی»
@sabkezendegikareemane
💐S.hoseini
🔴 #شوخی_با_غیر_همسر
💠 پیامبر صلی الله علیه و آله:
✍ هرکس با غیر همسر خویش #شوخی و مزاح کند به اندازه هر کلمهای که در دنیا سخن گفته باشد خداوند #هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت.
📙وسائل الشیعه، ج ۲۰
@sabkezendegikareemane
💐S.hoseini
🔴 اولویت #همسرداری و مادری
💠 سوال ۱۷۷۴: آیا #زن تحصیل کرده متأهل و دارای فرزند، در شرایط فرهنگی فعلی جامعه، برای حضور در عرصه #جهاد_فرهنگی در سطح جامعه (مثل تدریس، مربی گری و ...) #تکلیف دارد؟ اگر این حضور باعث آسیب به #فرزندداری، #خانه_داری و آرامش زن در خانه شود، جایز است؟
✍جواب: انجام امور مربوط به مقام رفیع مادری و همسری، برای زن در #اولویت قرار دارد، البته اگر بانوان بتوانند افزون بر #تربیت_فرزندان_صالح و #همسرداری که خود جهاد محسوب میشود، با حفظ حریم ضوابط شرعی، در عرصههای مختلف فرهنگی تلاش کنند، بسیار پسندیده است.
🔴 #رهبر_معظم_انقلاب
@sabkezendegikareemane
💐s.hoseini
#احسن_القصص
#داستانهای_بحارالانوار ✨
#برکت_مهمان 🌹
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!!
روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است.
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد(ص)* می فرمایند "...
اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد....
#وضو_بگیر
#به_نیت_نذری _برا _ اهل_ خونه _بپز
@sabkezendegikareemane
💐 s.hoseini