eitaa logo
سبک‌ زندگی کریمانه
1.3هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
154 فایل
با لبیک به ندای امام خامنه ای بایاری حق سعی در ترویج #سبک_زندگی_اسلامی داریم و مباحثی شامل خانواده و همسرداری،تربیت فرزند ،نکات اخلاقی ،...ارائه می دهیم حسینی/ مشاور ارشد خانواده ارتباط با مشاور > @fotros2 ارسال مطالب نویسنده با حفظ لینک کانال ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
: «ثرومندترین انسانهای زمین» ✍️ تکیه داده بودم سرم را به ضریح! مگر جای امن دیگری هم هست برای اینکه قدرت تمام روزت را بگیری و به سراغ کار و بار الکی‌ات بروی؟ الکی است دیگر همه کارهای ما! اصل کار همین لحظه‌هاییست که به تمرین و تلقین عاشقی می‌گذرد بلکه یک روز این دل بی‌صاحب ما هم، صاحب‌دار شود، عنصردار شود، وزن‌دار شود، سنگین شود... • در همین فکرها بودم که صدای مناجاتی توجهم را جلب کرد ! لهجه اش را نمی‌شناختم ولی معنای جملاتش را تشخیص می‌دادم. داشت می‌گفت: دل من تکه تکه شده آقا! برای برگرداندن آرامش قلب من، امروز و فردا نکن. من حاجتم را آورده‌ام و بدستان تو سپرده‌ام، برای پر کردن دستان من امروز و فردا نکن! و .... • نگاهش کردم، دیدم کم و زیاد انگار حوالی ۷۰ سال دارد، لباسهایش انگار به پوشش اهل بلوچ نزدیک بود. گوشه‌ای نشسته بود و دستانش را در شبکه‌های ضریح گره کرده بود و به قدری زیبا مناجات می‌کرد که دل هر شنونده‌ای را می‌بُرد. • نگاهش کردم و نگاهم کرد. گفت : التماس دعا، زانو زدم کنارش و گفتم: چشم، محتاجیم به دعای شما! خوش بحال شما و خوش بحال من که این صدا را می‌شنوم، اگر کمکی غیر از دعا از من برمی‌آید درخدمتم.‌ ناگهان تند شد و گره دستش را در شبکه‌های ضریح محکم‌تر کرد و گفت؛ نخیر! من صاحب دارم، او خودش می‌داند درد مرا و درمانش را هم بلد است. من نیاموخته‌ام حاجتم را جز نزد صاحبانم ببرم. • فقط تماشایش کردم با لذّت و با خودم گفتم: بنازم به این عشق، و بنازم به غیرت شما. من که سهل است، همه‌ی دنیا باید اینجا نزد شما زانو بزنند. خدا اولیائش را از میان موحدانی انتخاب می‌کند که غیرتشان اجازه نمی‌دهد گره دین و دنیایشان را جز به دست مولای خود بسپارند. با اینکه شرمندگی تمام جانم را گرفته بود اما شاد بودم نمیدانم چرا... رفقای خدا چقدر همه چیز تمامند! montazer.ir 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
دعای ۱۸۰ صحیفه سجادیه جامعه ※ آخرالزمان و ترس از هیاهوی فتنه‌ها و خطر هلاکت‌ها را این دعا بشدت آرام می‌کند. پناه باید گرفت زیر عبای خدا، جایی جز اینجا نیست و نبود و نخواهد بود. یا مَن یَمْلِکُنی، لا تُهلکنی ای کسی که مالِ توأم، هلاکم نکنی..!   blog.montazer.ir/دعای-صد-و-هشتاد-درخواست-ایمنی-یافتـن-ا/ 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
تیرها، به عاشق‌ها اصابت نمی‌کنند! جانِ عاشق‌‌ها، در آغوش محبوبی به اَمن و اَمان رسیده است که دست کسی دیگر بدان نمی‌رسد. عاشورا هم که برایش تدارک ببینند، باز جز زیبایی چیزی نمی‌بیند!   عاشق‌ها می‌آموزند جامی را سر بکشند، که جانشان را بپیراید برای محبوب‌شان ... این است که در لابلای تحیر تماشاگران، جام بلا از یکدگر می‌ربایند. 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
مکتب زینبی.mp3
5.4M
| اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید! 👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید! montazer.ir 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
التماس دعا فرج 🤲
یاد خدا ۱۷.mp3
10.78M
مجموعه ۱۷ | √ همه‌ی رفیق‌های صمیمیِ خدا، از «دو تا مرحله» عبور می‌کنند، تا به رفاقت می‌رسند! ✘ این دو مرحله برای همه یکسانه، اول باید بشناسیش، بعد با اراده جدی، شروع کنی! @ostad_shojae | montaze.ir
: «باطن زیبا و نورانی، در ظاهر زیبا و نورانی جا می‌شود!» ✍️ پیرمردی است شاید حدود هشتاد ساله! هر روز نیم ساعت قبل از اذان صبح عصا زنان می‌آید حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام و بعد از نماز جماعت زیارت می‌کند و عصا زنان هم می‌رود. • همیشه پیراهن سفید به تن دارد و پیراهنش لک ندارد! آنقدر نور به دست و صورتش نشسته که انگار جز لباس سفید چیزی به او نمی‌آید اصلاً. از کنارت که می‌گذرد، رد بوی عطرش می‌‎ماند و اگر بشناسی عطرش را، می‌فهمی قبلاً از آنجا عبور کرده. • یک ماهی بود ندیده بودمش! هر روز می‌ایستادم در حیاط، همانجا که خودش همیشه می‌‌ایستاد و یکی یکی با صدای بلند بچه ها و دادمادها و عروسهایش را به اسم دعا می‌کرد، می‌ایستادم و برای اینکه سالم باشد و باز سحرها بیاید حرم دعا می‌کردم. می‌توانستم حدس بزنم که نیامدنش به هر علّتی هم باشد، این ساعت دلش حتماً هوایی اینجاست. • بعد از یک ماه دیدم لاغرتر از قبل و آهسته‌تر از همیشه دارد از درب بازارچه وارد می‌شود. رفتم جلو و از خوشحالی سلامش کردم. • ایستاد و انگار که نفس نداشته باشد دیگر ... کمی نگاهم کرد و مرا به جا آورد، لبخند زد و گفت: سلام باباجان، خوبی؟! گفتم: تمام این حدود یکماهی که نبودید مثل شما همانجا ایستادم و دعایتان کردم. من میتوانستم حالتان را در آن لحظات بفهمم. خدا رو شکر که امروز اینجایید. گفت : قبلاً که برایت گفته بودم، من از جوانی‌ با همسرم سحرها مهمان سیدالکریم بودیم. هر سحر بیدار می‌شدیم و شبیه یک عروس و داماد لباسهای سفیدمان را می‌پوشیدیم و باهم قدم‌زنان می‌آمدیم خدمت آقایمان. من هر سحر موهایش را می‌بافتم و او برایم عطر می‌زد! این آدابِ زیبنده شدن‌مان برای مولایمان بود. آفتاب که طلوع می‎‌کرد من میرفتم بازار، و او می‌رفت سراغ خانه و ضبط و ربط اُمورش. همسرم تقریباً بیست سال است که به رحمت خدا رفته و فرزندان من هم جابجا شده ‌اند. اما من هنوز سحرها لباس سفیدم را می‌پوشم و عطر می‌زنم و به سمت حرم می‎‌آیم، با این تفاوت که او هنوز هم در کنار من است و با من قدم برمی‌دارد. تازه من برایش شعر هم می‌خوانم در راهِ آمدن. • حرفهایش، اصلاً عجیب نبود! این مرد نورانی اگر جز این بود، باید تعجب می‌کردم. • رو کرد به گنبد و گفت؛ بابا جان، خوب کسی را برای رفاقت برگزیدید! او اگر شما را در رفاقت، ثابت و استوار ببیند، حتی اگر روزی هم نشد اینجا حاضر شوید، خودش می‌آید سراغتان. یکماه است که نگذاشته من در بستر بیماری غم دوری‌اش آزارم دهد. گفتم بابا: این آقا خودش که هیچ، رفقایش هم همه‌چیز تمامند. افتخار می‌کنم روبروی شما ایستاده‌ام و از حکمتهای جان شما می‌نوشم. • گفت خدا ما را همنشین این آقا گرداند در بهشت او إن‌شاءالله. 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| شیعیان شلخته و ناآراسته، آبروی اهل بیت علیهم‌السلام رو می‌برن! (اینو امام باقر علیه‌السلام گفتنا) منبع: جلسه ۳۶۶ از مبحث خانواده آسمانی 🍃🌸 @sabkezendegikareemane
◼️ سخنرانی علیرضا پناهیان به مناسبت وفات حضرت زینب(س) 🗓 شنبه(امروز) ۱۴۰۲/۱۱/۰۷، بعد از نماز عشاء 🕌 تهران، خ کلاهدوز، چهارراه قنات، خ آقامیری، مسجد هدایت دروس 🍃🌸 @sabkezendegikareemane