8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجایی آقاجان...؟!💔
اللهمعجللولیکالفرج🌤
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌷🌷🌷
احساس میکنم که گم شده ام.....
شهدا میشود مرا تفحصم کنید
گم شده ام.....درکجا نمیدانم.....
بیش از همه در خودم...
شما را به آن سربندهایتان تفحصم کنید...
آخر که چه؟
مگر نه این است که از خاک آمدم و به خاک میروم؟
پس چه بهتر که خاکی بروم ...
دیگر تحمل ندارم
قلبم پر از حب دنیاست
چشمانم که هنوز گریان است
دستانم هنوز به سوی شماست
پاهایم هنوز در راهتان است
گوشهایم هنوز نوایتان را میشنود
پس تا دیر نشده به داد این تن برسید...
شهدا تفحصم کنید...
گم شده ام
غرق شده ام
و به نگاه شما محتاجم...
به شهادت محتاجم...
شما را به سر بندهایتان قسم تفحصم کنید...
📎صبـحـــتون شهــــدایی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ مصادف با ۲۹ شوال
📿ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُ یا قَیوم (صد مرتبه)
✅ذکر روز چهارشنبه موجب عزت دائمی میشود.
سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم جواد اللهکرمی (۱۳۹۵ ه.ش)
🕊شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم.
🌷 بسیجی شهید، حمیدرضا بابایی
🌷 تولد: اول فروردین ۱۳۴۶، تربت حیدریه
🌷 شهادت: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۷، حلبچه - عراق
🌷 سن موقع شهادت: ۲۱ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد.
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز:
✅ برادران و خواهران عزيز! در زمانى كه مكتب حیاتبخش اسلام در خطر است و تهديد جدى و حسابگرانه از طرف ابرجنايتكاران شرق و غرب مىشود، چطور يك مسلمان راضى به نشستن و خوش گذرانى مىشود؟!
✅ به خدا قسم روزى كه به جبهه آمدم اين قدر شناخت از جبهه نداشتم، در اينجا فهميدم كه زندگى در شهر، در صورت تهاجم بيگانگان به كشور، براى آنان كه توانايى به جبهه آمدن دارند، يك خيانت محسوب مىشود.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز، فاتحه با صلوات.
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان، انشاءالله.
#یاد_شهدا_باصلوات
#شبیه_شھـــــدا_رفتار_ڪنید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔖#معرفی_شهدا
نام : حسن
نام خانوادگی : قاسمی دانا
نام پــــدر : محمد
تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۰۶/۰۲ - مشهد🇮🇷
دیـن و مذهب : اسلام شیعه
وضعیت تأهل : مجرّد
شـغل : نانوا
ملّیت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۳/۰۲/۱۹ - حلب🇸🇾
مــزار : مشهد ، باغ خواجه ربیع
کتاب : «سروها ایستاده میمانند»
توضیحات : مربی رزم نیروهای بسیج، مسئول تکتیراندازان گردان عمّار لشکر فاطمیون
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
┅─✵🌺🕊🌺✵─┅
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
نگاهت وجودمان را
از عشـق لبریز می ڪند؛
کاش شفاعتی شامل حالمان شود ...
#شهیدمدافعحرم #حسنقاسمیدانا
#مسئولتکتیراندازان #گردانعمارلشکرفاطمیون
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۰۱
◻️محل ولادت : مشهد مقدس
◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
◻️محل شهادت : منطقه حی الزهرا (س)حلب_سوریه
◻️مزارشهید : گلزار شهدای خواجه ربیع مشهد
✍ #شهید #مصطفی_صدرزاده
ارادت حسن به امام رضا (ع) دائمی بود. از نُه ساختمان سوری ها، یکی دست داعش افتاده بود و فرمانده سوری ها می خواست عقب نشینی کند. نگذاشتم. گفتیم: صبر کن ما پسش می گیریم. از ۲۰ نفر نیروهای پشتیبان تک تیر اندازان، نیروی داوطلب خواستیم. فقط شش نفر آمدند. با من و حسن شدیم هشت نفر.رفتیم طرف ساختمان، مکث کردم. گفتم: حسن هشت نفریم ها! گفت: پس اسم عملیات امام رضا (ع) است.با نوای یا علی بن موسی الرضا (ع) وارد ساختمان شدیم.
تکفیری ها می پرسیدند:من انتم؟ حسن با دو نارنجک رفت طرفشان و فریاد زد: نحن شیعة علی بن ابی طالب(ع)، نحن ابناء فاطمة الزهرا(س)، نحن ابناء الحسین (ع). با انفجار نارنجک ها و تبادل آتش حسن شهید شد و من با هشت ترکش برگشتم عقب.
#سالروزشهادتحسنقاسمیدانا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
من و دوست و همرزم عزیزم شهید مصطفی صدرزاده ( سید ابراهیم )😍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
يک خاطره زيبا از زبان رفیق عزیزم شهيد مصطفى صدرزاده😍👇👇👇
تو حلب شبها با موتور🏍 حسن غذا و وسائل مورد نياز به گروهش ميرسوند ما هر وقت ميخاستيم شبها🌌 به نيروها سر بزنيم با چراغ خاموش ميرفتيم🏍يک شب که با حسن ميرفتيم غذا به بچه هاش برسونيم چراغ موتورش روشن ميرفت😳چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناس ها بزنند👀خنديد😊من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم👊 و گفتم مارو ميزنند😠دوباره خنديد😊و گفت: مگر خاطرات شهيد کاوه رو نخوندى📖 که گفته شب روى خاک ريز راه ميرفت🚶و تير هاى رسام از بين پاهاش رد ميشد💥💥💥 نيروهاش ميگفتن فرمانده بيا پايين تير ميخورى😰در جواب ميگفت اون تيرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده😊حسن ميخنديد😊 و ميگفت نگران نباش اون تيرى که قسمت من باشه💥هنوز وقتش نشده😅و به چشم ديدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد☺️
#سالروزشهادتحسنقاسمیدانا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌺🍃🌸
🌸
📚گزیدهای از #کتاب_شهدا
📗«سروها ایستاده میمانند»
🌹شهید مدافعحرم حسن قاسمی دانا
🟣نوموخوااام
شهید مصطفی صدرزاده نقل میکند: حسن قابلیّتهایی خاص داشت، برای همین همهجا همراهم میبُردمش و آنقدر صمیمی شده بودیم که همدیگر را داداش صدا میکردیم♥️
یکبار ماشین تدارکات تصادف کرد و مجبور شدیم با موتور به شهر برویم تا آذوقه و مهمات به قناسهها برسانیم. من موتورسوار خوبی نبودم؛ ولی حسن موتور سوار قهّاری بود🚨🏍
روی ترک موتور تریــــل نشسته بودم و بهســــرعت توی خیابانها پیش میرفتیم. چون خودش قنّاســــهها را چیــــده بود، خیلی خــــوب مسیر را بلــــد بــــود🏅
در حالی که با سرعت میراند، سرش پایین بود و بلندبلند مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام را میخواند، مدحی سوزناک و رسا!🗣
با خودم فکر کردم که روی موتور باید حواسش ششدانگ به جلو باشد، با این وضعیتی که حسن پیش گرفته موتور میچرخد یا به یک نفر میزند و تصادف میکنیم🔥🤭
همچنان سرش پایین بود، طوری که دوسه متری خودش را میدید و مداحی میکرد💚
با دست به شانهاش زدم و فکرم را بلند به زبان آوردم: «داداش! سرت رو بیار بالا... الآن تصادف میکنیم»😒
اول به حرفم اعتنایی نکرد و مدحش را بلندتر از قبل خواند؛ دوباره محکمتر به شانهاش زدم و تکرار کردم: «سرت رو بالا بیار...بیار باالااا...»🤨
برای لحظهای سربرگرداند و با لهجه مشهدیاش بهم گفت:«نوموخوااام»🤫
گفتم:«اِاِ. یعنی چی که نمیخوای؟»🤥
یکمرتبه دوروبرم را نگاه کردم و دیدم تو خیابانهای حلب پُر است از زنهای بدحجاب یا بیحجاب؛ زیر لب گفتم: «آهااان... این سرش رو نمیآره بالا تا چشمش به نامحرم نیفته.»😢
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
✅شهـدا با معرفتاند!
حسن قاسمی دانا کار همه رو راه مینداخت. از صبــــح تا شــــب برنامههاش يک چيز بود، آن هم خــــدمت به #رزمندگان. همــــه بچهها میگفتند: «حســــن آخــــرِ #معرفت است» همــــه را میخنداند. همه به یک طریقی عاشقــــش شــــده بودنــــد😇
يک روز که میخواستيم #غذا به دست بچهها برسانيم با #موتور راه افتاديم. وسط راه حسن را گم کردم. يک لحظه خيلى ترسيدم. بعد از مدتی حسن برگشت. من تو اوج ناراحتى برگشتم به حسن گفتم خيلى بىمعرفتى. خيلى ناراحت شد. گفتم من را تنها #رها کردى. گفت نمیدانستم که راه رو بلد نيستى😞
تا شب حرفى نزد، حتى شب شام هم نخورد. وقت #خواب آمد کنارم و گفت ديگه به من #بىمعرفت نگــــو. من تمام وجودم را براى همه شما می گذارم. هرچــــى میخواهى بگى بگو، ولى به من بىمعرفت نگــــــــو!♥️
با این حرف حسن، من گِراى او را پيدا کردم. بعد از شهادتش هر وقت کارش داشتم بهش #متوسل میشدم و میگفتم اگر #جواب من را ندهى، خيلى بىمعرفتى. خيلى جاها به کمکم آمد. خيلى #داداش_حسن رو دوست دارم. با اينکه ٢٢روز بیشتر با هم نبوديم، اما انگار که ٢٢سال با هم بوديم. روحمان به هم نزديک شده بود. هميشه کنارم حسّش مىکنم✨🌸
💙شهید #حسن_قاسمی_دانا
🎙به روایت شهید #مصطفی_صدرزاده
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهید
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
💠صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
💠نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهیدحسنقاسمیدانا🕊🌺
#سالروز_شهادت...
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•