#صفحه ۳۱۰ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه مریم
✨ هدیه به امام_زمان (عج) 💚
✅ تلاوت امروز به نیت ازامام و همه شهداواموات همگی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
❣سلام_امام_زمانم❣
موجـیم و طلوعے از ظفر مےخواهيم
آن نور هميشہ مُستقر مےخواهيم
ما اهل زمينِ خستہ از ظلمتـــ جور
خورشيد نگاه مُنتظَـر مےخواهيم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
من در این عالم تمنایی ندارم
تمنایم تمنای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین(ع) است
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
صبحتون حسینی💚🌙
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
بســـم الـلـه الـــــرحمـن الـــرحیــم
زیارتنـامـه ی شهـــــــداء
🌹🌱اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَولِیـاءَ اللـهِ وَ اَحِبّـائَـهُ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یَا اَصفِیَـآءَ الـلهِ وَ اَوِدّآئَـهُ🌷 اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یا اَنصَـارَ دیـنِ اللهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ رَسُـولِ الـلهِ🌷اَلسَـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَمـیرِالمُـومِنـینَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ فاطِـمَةَ سَیِّـدَةِ نِسـآءِ العـالَمیـنَ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی مُحَمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـیٍّ الـوَلِیِّ النّـاصِـحِ🌷اَلسَّـلامُ عَلَیـکُم یـا اَنصـارَ اَبـی عَبـدِ اللـهِ🌷 بِـاَبـی اَنـتُم وَ اُمّـی طِبـتُم🌷وَ طابَـتِ الـاَرضُ الَّتـی فیها دُفِنـتُم ، وَفُـزتُـم فَـوزًا عَظـیمًا🌷فَیا لَیـتَنی کُنـتُ مَعَکُـم فَـاَفُـوزَ مَعَـکُم🌹🌱
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
یہآقایۍبودبہاسمآقاحسینڪہتو؎
آخرینمداحیشگفت:یعنۍقسمتمیشہ
منمشھیدبشمتوسوریہ؟
دقیقابعدازاونمداحۍرفتسوریہو
شھیدشد..!
همینقدرقشنگ:)🖐🏻
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈┈••✾•🍃🌸🌼🌸🍃•✾••┈┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم سید سجاد حسینی
☔️همسر شهید نقل میکنند: سید سجاد همیشه در کارهای منزل به من کمک میکرد؛ مخصوصاً زمانی که مهمان داشتیم؛ مهمان را حبیب خدا میدانست و از مهمانیدادن لذت می برد. قبل از اینکه مهمان بیاید، همه چیز را حاضر میکردم چون سیدسجاد اجازه نمیداد من پذیرایی کنم.
☂حتی گاهی خودش چای میریخت و میآورد. هرچیزی در منزل داشتیم، برای مهمان میآورد. مثلاً برای صرف یک چایی در حضور دوستان اگر گز، شکلات، پولکی، قند یا هرچیزی بود با چایی میآورد.
☔️می گفت: باید برای مهمان سنگ تمام بگذاریم. بعد از اینکه مهمانها میرفتند، با هم ظرفها را میشستیم. اگر مهمان ها از دوستان خودش بودند، حتی اجازه نمیداد ظرفها را بشویم و میگفت: شما فقط خانه را مرتب کن. در کمک به من در کارهای منزل، بین همه همیشه حرف اول را می زد.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
💐ولادت:۱۳۶۲/۴/۱۳
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💥اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💥
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
مدافع حرم
شهید سید سجاد حسینی
🌹🌹🌹
#عاشقانه_شهدا
بعد از یازده سال تازه وارد منزل جدیدمان شدیم. و هنوز وسایل منزلمان را سرجایشان قرار نداده بودم. سیدسجاد موقع رفتن گفت:خدا راشکر که سقفی بالای سر شما و محمدپارسا آمد تا در نبود من اجاره نشین نباشید.
ولی سعی کنید سالن پذیرایی را سرو سامان دهید. زیرا قرار است مهمان هایی داشته باشید و دیگر ادامه نداد
او بوی شهادت را حس می کرد و می دانست منزل جدیدمان قرار است مملو از مهمان هایی شود که بعد از شهادتش به دیدار ما خواهند آمد..
🔹 همسر شهید
🌷شهید سید سجاد حسینی🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهدا
جلسہ خواستگاری
🍃هجده سال بیشتر نداشتم که وارد یک مجلسی شدم!به نام #خاستگاری در آن جلسه من و سید سجاد قرار بود همدیگر را ببینیم ،حجب و حیای زیادی داشتیم و به سختی به هم نگاه میکردیم.از ظاهر امر مشخص بود پسر خوبیست.اما باید با او حرف میزدم تا بیشتر او را بشناسم...شبی را قرار دادند برای صحبت کردن ، از خجالتی که داشتم مادرم را با خودم به اتاق بردم و از مادرم خواستم بجای من صحبت کند ،
🍃مادرم به جای من تمام حرفها را دقیق به سید سجاد میگفت و ایشان هم بخوبی و مودبانه جواب مادرم را میدادند آخر صحبتهای مادرم و سید سجاد بود که مادرم از من خواست از اتاق بیرون بروم.وقتی به سالن رفتم،یادم آمد مسئله ای را نگفتم. در زدم و وارد اتاق شدم.
با صحنه ی عجیبی روبرو شدم که تا آخر عمر فراموش نمیکنم.سیدسجاد داشتن اشک میریختن
🍃با تعجب به مادرم گفتم چه شده؟گفتن چیزی نیست.چکار داشتی؟گفتم من مسئله ای را فراموش کردم مطرح کنم. وقتی سوالم را پرسیدم سید سجاد گفتن هیچ مشکلی نیست و اشکهایشان را پاک کردند و لبخند زدند و بعد از اتاق بیرون آمدم.دل توی دلم نبود که مادرم بیاید و از او بپرسم چرا سید سجاد آنطور اشک میریختن...وقتی بیرون آمدند از مادر پرسیدم.
🍃گفت یک واقعیت مهم زندگی ات را به او گفتم گفتم:جگر گوشه ی من نه پدر دارد نه برادری مسئولیتت خیلی سخت است...از این به بعد باید هم همسرش باشی هم پدرش هم برادرش...تو همه کس او میشوی...سید سجاد هم گریه افتاده بودند و قول داده بودند که قطعا همینطور است و غیر از این هم نمیشود ...
#همسر_عزیزتر_از_جانم،
🍃بعد از یازده سال زندگی به یک باره با رفتنت
پدرم، برادر ،بهترین دوستم و همسرم را از دست دادم..تکیه گاه امن من! تو خیلی بیشتر از قولت و گفته ات،جاهای خالی زندگی من را با حضورت پر کرده بودی...از خداوند یک چیز را میخواهم!که در فردوس برینش بهترین نعمات را نصیبت کند
انشاالله..
#شهید_مدافع_حرم_سید_سجاد_حسینی
#سالروز_ولادت...🌿🌸🌸🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#سالروز_تولد
اینکه شهدا از زمان شهادتشون خبر دارند،صحبتی است که حتی هر اهل دلی هم شاید نتواند آن را به خوبی درک کند .
من زودتر از سید سجاد به سوریه رفته بودم و سعادت بودن در کنار سید نصیب من نیز شد . روزی دیدم سید سجاد مشغول محکم کردن ساک ها و وسایلش هست .
لبخند معنی داری به او زدم و گفتم: من ۵۰ روز است که اینجا هستم و به فکر برگشتن نیفتادم .شما که فقط ۲۰ روز است،اینجایی ساکهایت را اینطور محکم میبندی؟
سید سجاد نگاهی به من انداخت و لبخندی زد و گفت من فردا شب در چنین ساعتی در دنیا نیستم .
این جمله ی سید سجاد من را بسیار به فکر فرو برد و از حرفش تعجب کردم .
و بعد از آن هم به من گفت، لطفا ساکهایم را به دست خانواده ام برسان. درست در عملیات شب بعد سید از پیش ما رفت....و ساکهایی که باید برایش برمیگرداندم .
به این فکر میکردم که شهدا چه مسیری را میروند که به این سطح از آگاهی میرسند ؟؟؟؟
سالروز تولد
🌷شهید سید سجاد حسینی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•