eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
358 دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
11هزار ویدیو
42 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... در سوم آذر 1303 شمسی در شهرستان یزد متولد شد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پدر او سید ابوالقاسم پاک نژاد به امر کسب مشغول بود و شهید پس از طی دوران طفولیت به تحصیل پرداخت. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سید رضا، کودکی را در شهر دارالعباده یزد سپری نمود و در سال 1321 هجری شمسی، دیپلم متوسطه را از دبیرستان ایرانشهر اخذ کرد .🍃🍃🍃🍃🍃🍃 او ضمن تحصیل علم جدید به آموختن عربی نیز همت گماشت و مقدمات را نزد حجت الاسلام عرب جم پرداخت. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دکتر پاکنژاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با انتخاب مسئولیت آموزگاری در مدارس شهر یزد، 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 حسابداری و طبابت وسرانجام ریاست بیمارستان هراتی و بیمه یزد،‌ خدمات قابل توجهی راارائه کرد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 فردی بی آلایش بود و کم سخن می گفت کم می خوابید و بسیار مطالعه می نمود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهید پاکنژاد در تمام مدت مبارزات علیه رژیم شاه‌علاوه بر خدمات اجتماعی در سنگر مبارزه‌به دفاع از اسلام پرداخت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اللّهُمَ الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدوآلِ مُحَمَّدٍ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ سه بار برایش درجــه تشویقی آمــد، نگرفت. تهِ دلش این بود که کار برای این حرف ها را ندارد. بـی هیچ ادعایـی میگفت: اگــر برای همهٔ بچه های لشکــر ، تشویقی آمد، چشــم؛ من هم میگیرم...! سردار بی ادعا 🌹 شهادت ۱۳۹۵ خانطومان ، سوریه ....🌿🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔖 نام : مراد نام خانوادگی : عبداللهی نام پــــدر : لال‌محمد تاریخ تولد : ۱۳۴۷/۰۵/۰۴ - دلگان🇮🇷 دین و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : متأهل شـغل : کشاورز ، دامدار ملّیّت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۰۳ - حلب🇸🇾 مزار:دلگان،روستای‌شهرک‌الزهرا چاهشور 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💌 🔵شهید مدافع‌حرم مراد عبداللهی ❤️دوست شهید نقل می‌کنند: مراد از همان ابتدا انسانی متدين، آرام و باتقوا بود. يک بچه‌مسجدیِ پایِ كار بود. آدم ساكت و آرامی بود كه كار به كار كسی نداشت. شغلش كشاورزی بود و سرگرم كارهای خودش بود. 💙یکبار ما می‌خواستيم ماشين بخريم و مقداری پول كم داشتيم. با اينكه سنّ‌مان كمتر از او بود، وقتی پيشش رفتيم، كارت عابر بانكش را به ما داد و گفت هر چقدر كم و كسری داريد، از اين كارت برداشت كنيد. ❤️آدمي بود كه به كوچک و بزرگ احترام می‌گذاشت. دو قطعه زمين كشاورزی داشت، مالک چند صدهکتار زمین بود و وضع مالی‌اش هم عالی بود. اين نشان از بزرگی روح و منش ايشان داشت. كارت بانكی‌اش كه مبلغ زيادی پول داخلش بود را به ما داد و اين اطمينان را كرد و گفت هر چقدر كه نياز داريد، از كارتم پول برداريد. 💙وقتی اين كارشان را ديديم، از دست و دلبازی‌شان تعجب كرديم. الان در اين دوره و زمانه چنين انسان‌هايی كم پيدا می‌شوند. رابطه‌اش با اهل سنت هم خيلی خوب بود. در كنار اهل سنت، دوستان غيربومی زيادی داشت و با هم همكاری و برادری داشتند. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📸 | 📜زندگینامه 💠شهید مدافع‌حرم مراد عبداللهی ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ |💔| 🌺🍃 تاریخ تولد: ۱۳۵۵/۰۶/۰۲ محل تولد: هرمزگان تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۰۳ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_داراے۲فرزند محل مزار شهید: زادگاه‌شهید 👇🌹🍃 ✍...این شهید گرانقدر مدت 16 سال در نیروی انتظامی خدمت کرد  وبعد به شغل آزاد  مشغول گردید. تا اینکه در سال هایی که سوریه توسط داعش مورد حمله واقع شده بود از طریق بسیج سیستان و بلوچستان پس از طی دوران آموزشی در تهران به عنوان بسیجی عازم سوریه گردید و سرانجام  سوم  آذر  1394 مصادف با 12 صفر در شهر حلب توسط عوامل تکفیری داعش به فیض عظیم شهادت نایل آمد. .....🕊🕊🌹🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #شهیـدمدافع‌حرمـ |💔| #شهیدعبدالحمیـدسالارے🌺🍃 تاریخ تولد
•••|🥀••• ✍...‌شهید عبدالحمید سالاری سال ۱۳۵۵ در روستای سردر از توابع شهرستان حاجی‌آباد در استان هرمزگان به دنیا آمد، دوران کودکی تا پایان دوران راهنمایی را در زادگاهش گذراند. ایشان در ۲۶ مهرماه سال ۱۳۹۴ مصادف با چهارم ماه محرم از طریق بسیج استان سیستان و بلوچستان پس از گذراندن دوره‌های آموزشی در تهران برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با گروه‌های تکفیری و داعش عازم شهر دمشق در کشور سوریه می‌شود و پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) عازم شهر حلب می‌شوند تا اینکه در روز سه‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ مصادف با دوازدهم ماه صفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. پیکر مطهرش پس از ورود به کشور عزیزمان ایران با شکوه خاصی در تاریخ ۱۴ آذرماه ۱۳۹۴ بر روی دستان مردم شهیدپرور بندرعباس تشییع و در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۹۴ در روستای سردر زادگاهش به خاک سپرده شد. از ایشان دو فرزند به نام‌های محمدامین و زهرا به یادگار مانده است. [همسرشهید🌹] ••🍁لحظه تحویل سال نو بدون استثناء در گلزار شهدای بندرعباس سر مزار شهدا بودیم، به شهید علی سالاری اعتقاد خاصی داشت. این شهید بزرگوار عموی بنده است. اعتقاد خاصی به ائمه علیه‌السلام داشت. 10 روز محرم را در مسجد روستای‌مان می‌رفت، فقط براي عزاداري نمي‌رفت. آنجا خادمی امام حسین علیه‌السلام را می‌کرد، با آب و چای و ... از مهمانان امام حسین علیه‌السلام پذیرایی می‌کرد. به دلیل عشق و علاقه‌ای که به ائمه علیه‌السلام داشت، فيلم زيارت همسرم و هم‌رزمانش در حرم خانم رقيه سلام‌الله علیها‌ را كه مي‌ديديم، حال و هواي عبدالحميد واقعاً ديدني بود. طور خاصي منقلب شده بود. عاشق اهل بيت بود علیه‌السلام و در راه عشقش هم جان داد.. سال 94 بود كه گفت مي‌خواهد براي دفاع از حرم اهل بيت به سوريه برود. بدون اينكه حتي عضويت فعال و مستمر در بسيج داشته باشد. هيچ‌وقت از انگيزه‌هاي رفتن همسرم نپرسيدم. اينكه بخواهم سئوال پيچش كنم و او برايم توضيح بدهد، اما همسرم در رفتنش آن‌قدر مطمئن بود كه چون ديد از هرمزگان اعزامش نمي‌كنند، اين در و آن در زد و از سيستان اعزام گرفت. ظاهراً چند نفر از دوستانش از آنجا تماس گرفته بودند كه نيروهاي داوطلب مردمي را از اينجا راحت‌تر مي‌برند و عبدالحميد هم با عنوان اين كه اهل سيستان است، چند روزي به آن جا رفت و اعزام گرفت. جالب است كه در مراسم تشييع پيكرش، يكي از فرماندهانش مي‌گفت: «زمان جنگ شناسنامه‌ها را دست‌كاري مي‌كردند و حالا محل سكونت را!» ارادت خاصي به شهدا داشت. وقتي گفت مي‌خواهد براي دفاع از حرم به سوريه برود، من خيلي از اوضاع منطقه خبر نداشتم. مي‌دانستم فتنه‌اي بنام داعش و تروريست‌هاي سلفي هستند، اما از ابعاد قضيه باخبر نبودم. بنابراين فكر مي‌كردم رفتن آنها آن قدرها هم پرخطر نيست. اين‌طور بود كه راحت‌تر از آن چيزي كه فكرش را بكنيد، ‌با رفتنش موافقت كردم. هرچند اگر مي‌دانستم چقدر خطر دارد باز هم قبول مي‌كردم. به من می‌گفت: «اگر قبول کنند بروم سوریه حتماً می‌روم برای مبارزه با داعشی‌ها و دفاع از حرم حضرت زینب (س)»؛ من  مخالف رفتنش نبودم، ولی از شکنجه‌های داعشی‌ها می‌ترسیدم به او گفتم: «اگر اسیر داعشی‌ها شوی شکنجه‌ات می‌کنند!» جبهه می‌گرفت و می‌گفت: «مگر می‌توانند من را اسیر کنند و شکنجه‌ام بدهند؟!» من هم همیشه آرزو داشتم همسر شهید بشوم، حتی قبل از ازدواج، فکر نمی‌کردم دفعه اول که به سوریه می‌رود  شهید می شود.. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... امروز ۳ آبان  ماه سالروز شهادت مدافع حرم"عبدالحمیدسالاری نام و نام خانوادگی: عبدالحمید سالاری تاریخ تولد: ۱۳۵۵ تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۳ محل شهادت: حلب، سوریه تعداد فرزندان: یک دختر و یک پسر  🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شهید عبدالحمید سالاری سال ۱۳۵۵ در روستای سردر از توابع شهرستان حاجی‌آباد در استان هرمزگان به دنیا آمد،  🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ایشان در ۲۶ مهرماه سال ۱۳۹۴ مصادف با چهارم ماه محرم از طریق بسیج استان سیستان و بلوچستان پس از گذراندن دوره‌های آموزشی در تهران برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و مبارزه با گروه‌های تکفیری و داعش عازم شهر دمشق در کشور سوریه می‌شود  🍃🍃🍃🍃🍃🍃 و پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) عازم شهر حلب می‌شوند تا اینکه در روز سه‌شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴ مصادف با دوازدهم ماه صفر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از ایشان دو فرزند به نام‌های محمدامین و زهرا به یادگار مانده است.  🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ثانیـه هایمـان 🍂سخت بوی دلتنگي میدهد اللّهُمَ الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج) 🧡اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد 🍁وآلِ مُحَمَّدٍ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ |💔| ••🍁مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته، هنوز قطره‌هایی از اشک‌های  آن روزها بر چشمانم نشسته، کجایی که به درد دل‌هایم گوش کنی، نیستی و من در حسرت این لحظه‌ها نشسته‌ام، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته‌ام در لا‌به‌لای برگ‌های زندگی،نیست برگی که از تو ننوشته باشم، نیست روزی که از تو نگفته باشم. هزار سال هم که بگذرد من در توهم حضورت نفس می‌کشم. من آن شانه‌هایت را می‌خواهم که پناهم بود. همان یک وجب از شانه‌ات تمام دارایی‌ام بود. من آن دست‌های گرمت را می‌خواهم که یک عمر عبادت نوشت. با آن نگاه مهربان و آن همه خوبی، من بی تو طاقت ماندن ندارم.. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔖...🕊🌸 نام : اصغر نام خانوادگی : بامری نام پــــدر : میروک تاریخ تولد : ۱۳۵۸/۰۶/۰۱ - دلگان🇮🇷 دین و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : متأهل شـغل : کشاورز ملّیّت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۰۳ - حلب🇸🇾 مزار : شهرستان دلگان توضیحات: بــــرادر شهیــــد دفــــاع مقــــدس«شهیــــد محمد بامری»                 ┄┅─✵🕊✵─┅┄🌷🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌷 فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💌 💠شهید مدافع‌حرم اصغر بامری پاییز ۱۳۹۴ منطقه حميديه در شهر حلب سوریـــه بودیم🇸🇾 هوا بسیار سرد بود و طاقت فرسا❄️ بچه‌ها با آب ســــرد حمام می‌کردند🥶 شهید اصغر برای اینکه رزمندگان سرما نخورنـــد، ابتکاری به خرج داده بــــود😎 تعدادی بشکه که قسمت سر آنها را کنده بود🛢 روی آتش گذاشته بود و برای بچه ها آب گرم می‌کرد🚰🔥 وقتی که بشکه‌ها گــــرم می‌شد، رزمنــــدگان را صــــدا مــــی‌زد🙋‍♂ و بــــرای‌ِشــــان آبِ گــــرم می‌ریخت تا حمــــام کننـد🛁 📀راوے: همرزم شهید ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📨 🌼شهید مدافع‌حرم اصغر بامری 💜برادر شهید نقل می‌کنند: اصغر همیشه به فکر رفتن به سوریه بود. دغدغه عجیبی برای اعزام داشت. یک روز سبد پرتقالی از باغ چیده بود، بین همسایگان پخش می‌کرد و می‌گفت: بخورید! این شیرینی شهادت من است؛ چون چیزی نمانده که عازم سوریه شوم. 💚اصغر خیلی به من اصرار می‌کرد تا اجازه رفتن به او بدهم. شرایط زندگی مناسبی نداشتیم؛ با بودنِ پدر پیر و بچه‌های قد و نیم‌قد اصغر. برای منصرف‌کردن او دائم می‌گفتم از خانواده‌ی ما، محمد، برادر دیگرمان در کربلای۵ خودش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده و از ما دیگر کافیست اما گوش او بدهکار نبود. اصغر آنقدر اشتیاق داشت که ماه‌ها قبل ثبت‌نام کرده بود. 💜روز اعزام فرا رسید. اتوبوس‌ها برای سوارکردن رزمندگان آمده بودند. مانع سوارشدن اصغر شدم اما بعد از حرکت اتوبوس‌ها با موتور سیکلت دنبال‌شان رفته بود. کمی آنطرف‌تر سوار شد تا از قافله عقب نماند. 💚وقتی می‌خواست از تهران به سمت سوریه حرکت کند، تنها یک پیامک زد: "حلالم کنید، خداحافظ! من عازم میعادگاه عاشقان شدم". ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•