#مثل_شهیدان
گاهی در ایام غیر از ماه رمضان
همروزه می گرفت ...
بهش گفتم : داداش جان !
مگه تو چقدر روزه قضا داری؟
ایشون در جوابم گفت :
این روزهها جریمه است نه قضا .!!
من وقتی نتونم واسه نماز جماعت
برم مسجـــد ، فرداش خودم رو
با روزه گرفتن جریمه میکنم ...
#شهیدمحمدحسیناشرف
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مرزبان اگر نباشد امنیت کشور مختل میشود
او باید باشد تا در هیاهوی شهر امنیتی هم باشد
ک با اطمینانی آرام بخش ب زندگی مان ادامه دهیم...
محمد جواد از تمام آرزوهایش گذشت برای امنیت شهر ما
نه...
امنیت کل کشور...
#شهادت_مبارک
#شهید_محمد_جواد_بیاناتی
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🏷 گزیدهای از تعابیر دقیق و ارزشمند امام خامنهای از خصوصیات ماه مبارک رمضان.
ماه رمضان، ماهِ
- فرصتِ توبه و انابه، استغفار و تذکر، خشوع و تضرّع،
- فرصتِ سرکوب خودخواهیها،
- فرصتِ علاج دردهای بزرگ، بیماری های مهلک و خطرناک، یعنی منیتها، كبرها، حسدها، تعدیها، خیانتها، لاابالیگریها...
ماه رمضان،
نردبانی به سمت علوّ معنوی و مادی،
- ماهِ اتصال به معدن عظمت و قدرت،
- ماهِ اطمینان و سکینهی ناشی از ذکر...
- ماهِ ذخیرهسازی و ماه نیرو گرفتن است.
- ماهی است که آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبی و معنوی الهی برسانند و هر مقدار که میتوانند، تغذیه کنند؛
ماه رمضان
- ماهِ پیوند دلها با یکدیگر،
- ماهِ اعتصام دسته جمعی به حبلاللَّه
و در آخر، ماه رمضان
- فرصتی برای تبلیغ، تبیین،
- فرصتِ اُنس با مردم
- فرصتِ کمک به فقرا، احسان به مستمندان، صله رحم و توجّه به ضعفا، آشتی با کسانی که از آنها دوری گزیدهاید، انصاف با کسانی که با آنها دشمنی داشتهاید....
#ماه_فرصتها
ـــ ـ ـ ـــ ـ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✨حتیالمقدور در خانه خود افطار کنید!
📌مرحوم آیتالله کشمیری میفرمودند:
حتیالمقدور در خانه خود افطار کنید!
حتی در مساجد افطار نکنید. بگذارید برکت افطار و دعای مستجاب لحظهی افطار به خانواده و خانهى شما تعلق گیرد.
📌در ضمن، هنگام افطار دِلال کنید!(دِلال يعنى ناز کردن) هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون برایش روزه گرفتید و حضرتش خوان کَرم گسترده؛ لقمهى اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید!
دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: اگر حاجتم را بدهی، افطار میکنم! این حالت معجزه میكند!
#ماه_رمضان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
#وصیت_شهید 🍃
جبهه، دانشگاهی است الهی که هم آزاد است و هم در سراسر جهان، چنین دانشگاه و مکانی وجود ندارد و درحقیقت اینجاست که زندگی معنای واقعی به خود میگیرد. اینجا بوی شهادت، بوی بهشت و بوی عشق میدهد. اینجا انسان محضر امام زمان (عج) است، اینجا نور الهی تابیده است. گمراهان را راهنمایی کنید و با مغضوبین تا پای جان و آخرین قطره خون بجنگید و از روحانیت مبارز تا پای جان و تمام وجود حمایت کنید.
فرازیازوصیت #شهید_حبیب_اله_رستمی
سالروز شهادت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
تاجر خرمائی که هرگز ضرر نمیکند!
حکایت چنین است که ...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش میگفت
که من در زندگیام هرگز تجارتی نکردهام
که در آن زیان کنم حتی برای یکبار
دوستانش به او میخندیدند و میگفتند
که چنین چیزی ممکن نیست
که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید
تا به آنها نشان دهد که راست میگوید
او از دوستانش خواست که چیزی محال
و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد
دوستانش به او گفتند: اگر راست میگوئی
به عراق برو و خرما ببر و بفروش
و در این امر مؤفق شو زیرا که آنجا خرما
مثل خاک صحرا زیاد است
و کسی خرمای تو را نمیخواهد
تاجر قبول کرد و خرمائی که از عراق آمده بود
را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد
آوردهاند که در آن هنگام خلیفه عراق برای
تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود
زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست
که در شمال عراق قرار دارد و بخاطر طبیعت
زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشتهاند
زیرا در سرما و گرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت
از سفر گم کرده بود، پس گریه کنان شکایت
پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است
خلیفه دستور به پیدا کردنش داد و به ساکنان
بغداد گفت هر کس گردنبند دخترش را بیابد
پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد
و دختر خود را به او خواهد داد
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید
مردم را دید که دیوانه وار همه جا را میگردند
از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند
و بزرگشان گفت: متأسفانه فراموش کردیم
برای راه خود توشه و غذائی بیاوریم
و اکنون راه بازگشت نداریم
تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم
زیرا مردم از ما سبقت میگیرند
و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد
و گفت: من به شما خرما میفروشم
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند
و او گفت: هاااا من برنده شدم در مبارزه
با دوستانم
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری
دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که
عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت
بنابراین خلیفه او را طلبید
و ماجرا را از او سؤال کرد
پس تاجر گفت: هنگامی که کودکی بودم
یتیم شدم و مادرم توانائی کاری نداشت
من از همان کودکی کار میکردم و به مادرم
رسیدگی میکردم و نان زندگیمان را درمیآوردم
در حالیکه پنج سال داشتم کارم را ادامه دادم
و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم
و مادرم را اجل دریافت او دستانش را بلند
کرد و دعا کرد که خداوند مرا مؤفق گرداند
و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم
در دین و دنیایم و ازدواج
مرا از خانه حاکمان میسر گرداند
و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند
در این هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه
تعریف میکرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد
و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود
که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید!
خلیفه تبسمی کرد
تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد
فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته
به دستان خود نگاه کرد
دانست که این گردنبند دختر خلیفه است
پس آن را برگرداند و دانست که
از دعای مادرش بوده است
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از
دمشق برای فروش وارد عراق شد
و او نیز داماد خلیفه گشت
سبحان الله از دعای مستجاب مادر
که چنین زندگی فرزند را میسازد
خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°