💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊 ۳۰ اردیبهشت ماه سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، شهید "علی اصغر شیردل " گرامی باد.
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیکَ الفَرَج
#صلوات
❁اللَّهمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد❁
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
|💔| #شهیـدعلیاصغـرشیـردل🍃🌼
تاریخ تولد: ۱۳۵۷/۰۳/۰۳
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۲/۳۰
محل شهادت: تدمر_سوریه
وضعیت تأهل: متأهل_داراےیکفرزند
محل مزارشهید: بهشتزهرا(س)
#فـرازےازوصیتـنامهشهیـد👇🌹🍃
✍...همیشه و درتمام اوقات صبر پیشه کنیدوباذکرنام ویادخدا به آرامش قلبی وروحی برسید وهرگاه عرصه برشماتنگ شدهمیشه عاشوراو وقایع آن رابه یادداشته باشید،آن وقت خواهیددیدکه هیچ روزی مانندعاشورانیست وهیچ مصائبی بالاترازمصائب عاشورانیست.پس گریه وشیون رادرحدمعمول و معقول انجام دهید.همانطور که گفتم حضرت زینب (س) را الگوی خودقرار دهید.
••🍁بازگشت پیکرمطهر به وطن سال ۱۳۹۵
#سالروزشهادت....🕊🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
❇️#سیره_شهدا
🌹شهید مدافعحرم علیاصغر شیردل
▫️شهید شیردل نسبت به حفظ بیتالمال بسیار حساس بود و همواره همه اطرافیان را به حفظ آن سفارش میکرد. یکی از همرزمانش میگفت: لحظاتی قبل از شهادت یعنی قبل از آخرین جابهجایی، وقتی که فرمانده دستور داد ما باید محل را تخلیه و به محل دیگری نقل مکان کنیم، شهید شیردل مشغول جمعکردن وسایل که شاملِ تجهیزاتِ خیلی مهمی بود، شد.
▫️علیاصغر اینقدر این کار رو با حساسیت انجام میداد که اصلا متوجه زمان و حساسیت موقعیت نبود. اینقدر حفظ بیتالمال برای شهید مهم بود که حتی از کوچکترین تجهیزات هم نمیگذشت.
▫️دقت و حساسیت بالای ایشون در جمعکردن وسایل، وقت زیادی از ما گرفت و باعث شد که ما آخرین ماشینی باشیم که اون محل رو ترک کنیم و به همکاران برسیم. پس از آن، محاصره داعشیها تنگتر شد و شهید شیردل که پشت فرمان مشغول رانندگی بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت تیر قرار گرفت و جام شهادت رو نوشید.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔖#معرفی_شهدا
نام : علیاصغر
نام خانوادگی : شیردل
نام پــــدر : ماشاالله
تاریخ تولد : ۱۳۵۷/۰۳/۰۳ - تهران🇮🇷
دیـن و مذهب : اسلام ، شیعه
وضعیت تأهل : متأهل
شـغل : پاسدار
ملّیت : ایرانی
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۲/۳۰ - تدمر🇸🇾
مزار:تهران،بهشتزهرا علیهاالسلام،قطعه۲۶
کتاب : «بر بلندای پالمیرا»
توضیحات: مهندس مخابرات و ارتباطات
پاسدار شهید مهندس علیاصغر شیردل از شهدا مدافع حرم بودند که در حراست از حرم حضرت زینب (س) به دست تکفیریها به شهادت رسید.
وی در ۳۰ اردیبهشت ۹۴ و در سن ۳۷ سالگی به مقام شهادت نائل آمد.
🕊🕊🌸🌸🕊🕊
#شهادت خواستنی است، هر کسی که شهید میشود یعنی خودش خواسته؛ اگر شهید نشود حتما'' نمیخواسته که شهید بشود.
همیشه تو حرفهاش میگفت دوست دارم موقع شهادت مانند آقا ابا عبدالله سرم از تنم جدا شود و چیزی از من باقی نماند..
راوی ؛ همرزم شهید
🌹 #شهید_علیاصغـــر_شیـــردل
#سالگرد_شهادت🌷🕊🌷🕊🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📜 #ڪلام_شهــید
🌷همه میگویند
خوش بحال فلانی #شهید شد🕊
🥀اما هیچڪس
حواسش نیست ڪه فلانی
در #زندگی💚شهید بود✊
💐آری
برای شهیدشدن🕊
بایدشهید بودن را #یاد گرفت✌️
🌹#شهید_علی_اصغر_شیردل
#سالروز_شهــادت🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
° به مناسبت سالروز شهادت #مدافع_حرم علی اصغر شیردل °
________________
● روایت همسر شهید شیردل از خواسته همسرش:
•• علاقه زیادی به خواندن زیارت عاشورا داشت، چند ماه قبل از شهادتش به من گفت هر زمان از دنیا رفتم، چه با مرگ طبیعی و چه با شهادت از شما میخواهم به کسی که اولین بار برای شناسایی من بالای سرم حاضر میشود بگو زیارت عاشورا بخواند البته میدانم اگر لایق باشم و شهید شوم احتیاجی به غسل و کفن ندارم ولی مجدد از شما خواهش میکنم حتی در مراسم ختمم برایم نوحه و مداحی امام حسین (ع) پخش کنید.
•• درباره اینکه دوست دارد چطور شهید شود گفت که دوست دارم اگر شهید شدم بدنم تکه تکه شود یا سر از بدنم جدا شود. اصلا دوست دارم به صورت گمنام شهید شوم و پیکرم به کشور برنگردد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💌#خاطرات_شهدا
💠شهید مدافعحرم علی اصغر شیردل
همیشه میگفت🗣
یک چیزی که مانع میشه🤚
و داره منو به این دنیا دلبسته میکنه🫂
پسرم امیرعلی است👶🏻
امیرعلی بدجوری داره منو💜
به این دنیــــا دلبسته میکنه🎊
من همیشه میگفتم که♻️
بچه خودته، مسئلهای نیست❌
متوجه نمیشدم که داره چی میگه🧐
ولی ایشون میخواست☝️
حتی از بچهاش،از همسرش🧕
و حتی از زندگیــــش بگــذره👋
و به ایــــن درجــــه والا برســــه🕊
چون چیزی رو بالاتر از🪜
زندگی و زن و بچهاش میدید😯
عــــلیاصغــــر💙
خدا و ائمّه اطهار رو میدید🦋
📀راوے : همسر شهید
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
✅شهید مدافعحرم علیاصغر شیردل
🎙راوے : همسر شهید
آقا علیاصغر محبتشون رو خیلی راحت به خانواده ابراز میکردند. همیشه به امیرعلی میگفتند: "الهــــی بابا قربونت بره، الهی بابا دورت بگــــرده"👶🏻❣
وقتی مأمــــوریت بودند و تماس تلفنی میگرفتند، با امیرعلی که صحبت میکردند، شاید بیســــتتا بــــوس برای همدیگــــر میفرستادنــــد😘😍
با همدیگر خیــــلی رابطه گــــرمی داشتند؛ همیشــــه با هم تفنــــگبازی، شمشیر بازی و جنــــگبازی میکردند و اینقدر جــــدّی و از روی علاقــــه بازی میکردند که انگــــار واقعا جنــــگ شده و این دونفر دارن با هم میجنگنــــد🥊⚔
وقتی با امیرعلی بازی میکردند، واقعاً بچه میشدند و این موضوع خیلی در ذهن امیرعلی باقی مانده و این خاطرات خیلی برایش شیرین و قشنگ است🎊☺️
✋سلام بر همسنگران و دوستداران شهـــــداء🌹
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید🥀
🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔺لحظه شیرین وصال بعد از یک سال و دوماه فراغ.
🔺احساس کردم دوباره همسرم را دیدم و یک حس آرامشی داشتم.
🌷شهید علیاصغر شیردل🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#دلَم نه برای #شما !
که بـرای مهربانی هایتان #تنگ است
بـــرای قلبهای پاکی که
لبریز از عشـــــق ِ #خدا بود . . .
شهید #محرمعلی_مرادخانی
شهید #علی_اصغر_شیردل
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📜روایتی از زندگی
💠شهید مدافعحرم علی اصغر شیردل
🔹شهید علیاصغر شیردل سوم خرداد سال۱۳۵۷ در خانوادهای مذهبی در تهران چشم به جهان گشود. او فرزند دوم و تنها پسر خانوادهی شیردل بود. سال تولد علیاصغر همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود؛ بنابراین او در فضای اسلامی بعد از انقلاب كه به وجود آمده بود، رشد و تعالی نمود. به طوری كه در سنّ ۱۶سالگی جذب بسیج مسجد محله خود شد. او یک بسیجی فعال و مخلص بود که با فعّالیّتهای خود نقشی تاثیرگذار در پیشبُرد اهداف رهبری در بسیج محله داشت.
🔸شهید شیردل در سنّ ۱۸سالگی به استخدام سپاه پاسداران درآمد؛ به گفتهی مادر شهید، علیاصغر در دوران آموزشی از نظر اخلاق بعنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. چندسال بعد، علیاصغر در سال۱۳۸۴ ازدواج نمود.
🔹شهید شیردل در امر تحصیل بسیار كوشا بود؛ به طوری كه با تمام مشغلههایی كه داشت اما تحصیلات خود را در رشته مهندسی سختافزار با موفقیت به اتمام رساند. علی اصغر در دهسال پایانی حیات دنیویاش، مأموریتهای متعددی در داخل و خارج از كشور میرفت كه آخرین آنها، اعزام به منطقه تدمر سوریه در فروردین سال۱۳۹۴ بود. علیاصغر در آنجا علاوه بر مبارزه با داعش، وظیفه مهندسی سیستمهای مخابراتی را برعهده داشت.
🔸سرانجام پس از حدود ۴۷روز خدمت خالصانه كه با نیت كسب رضای خدا و دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام بود، سیاُم اردیبهشت سال۱۳۹۴ درحالیکه شهر تدمر توسط داعش سقوط کرده بود و علیاصغر و همرزمانش محاصره شده بودند، بر اثر اصابت گلوله به پهلویش و درحالیکه ذکر "یا علی" بر لب داشت، به فیض شهادت نائل آمد. پیکر مطهر شهید مدافعحرم علیاصغر شیردل پس از یکسال شناسایی شد و نهم خردادماه۱۳۹۵ به میهن اسلامی بازگشت و در قطعه۲۶ گلزار شهدای بهشتزهرا سلاماللهعلیها تهران آرام گرفت.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📚گزیدهای از #کتاب_شهدا
📒کتاب «بر بلندای پالمیرا»
🌻شهید مدافعحرم علی اصغر شیردل
صدای گلوله و نارنجک همهجا را برداشته بود. ماشین درحال دُور زدن برای برگشت بود که در یک لحظه، به بلوار برخورد کرد و کج شد و با توقف ماشین، بارانِ گلوله سرازیر شد و انگار همه دنیا وارونه شده بود!
صدای یا علی گفتنِ علیاصغر(علی) توی ماشین پیچید و انعکاس صدایش تا ستونهای پالمیرا رفت؛ همانجا که قرنها پیش، نعره قهرمانها توی ستونهای محکمش پیچیده بود!
سرش روی فرمان ماشین افتاد؛ خون، ماشین را برداشته بود؛ تیر به پهلوی علی خورده بود و به خواب عمیقی فرو رفته بود.
رضا با فریاد گفت:
- مجتبی، مجتبی تو سالمی ؟!
مجتبی با صدای خفیفی گفت:
- سوختم ، سوختم!
- علی چی؟!
- علی شهید شد!
ماشین زیر حمله تیرها بود؛ بدن مجتبی خونریزی داشت؛ با ذکر یا زهرا، با دستگیرهی ماشین کلنجار میرفت؛ خیلی تقلا کرد؛ نفسهایش به شماره افتاد. دستهایش توانِ کلنجار رفتن با دستگیره را نداشت. بلاخره در باز شد؛ مجتبی شروع به تیراندازی کرد، در همان حال نعره میکشید.
رضا!
بیا کابین جلو
در رو باز کن ، فرار کن ، فرار کن!
سر علی روی فرمان افتاده بود و خون روی بدنش لخته شده بود. رضا اطمینان پیدا کرد که علی شهید شده و به سرعت خودش را از ماشین بیرون انداخت. بین زمین و آسمان معلق بود؛ صدمتر جلوتر خانهای بود که مجتبی و رضا به آنجا پناه بردند و دونفر از نیروهای سوری هم توی خانه بودند...
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•