🔴🔵 فضیلت عجیب سه بار خواندن سوره یس در شب نیمه شعبان
🌕 آیت الله شیخ جعفر ناصری:
🔻در روايت دارد كه شب نيمه شعبان هر كسی سه سوره يس بخواند خدای متعال تا سال آينده او را در حفظ و حراست و نگهداری خودش بيمه میكند.
گويا برای سه حاجت مهم هم میتوان خواند؛ چه خود انسان و چه خانواده انسان هر كدام میتوانند بخوانند.
🔸اين عمل شب نيمه شعبان است.
براي گشايش كار، امنيت خود انسان و برای جهات كاری و جهات روحی، همچنین برای خانواده انسان، مفید است.
🔹مرحوم آیت الله کشمیری قدس سره خيلی به خواندن سه سوره يس در شب نيمه شعبان سفارش می کردند.
#امام_زمان عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸
💠 اعمال شب نیمه شعبان 💠
#شب_نیمه_شعبان از جمله شبهای بافضیلت و از چهار شبی است که در روایات به احیای آن توصیه شده است که ولادت باسعادت ولیعصر، حضرت مهدی (أرواحنا له الفداء)، در سحرگاه این شب به وقوع پیوسته است.
🔻امام باقر علیهالسلام:
❇️ این شب بهترین شب پس از شب قدر است. ... پس در نزدیک شدن به خداوند در این شب بکوشید، همانا آن شبی است که خداوند بر خود سوگند خورده که هیچ سائلی را از درگاهش برنگرداند...
🔰سیدبنطاووس (رحمهالله) درباره فضل و اعمال این شب روایاتی را نقل فرموده است که خلاصهای از آن در ادامه میآید:
1⃣ خواندن چهار رکعت نماز [دو نماز دورکعتی] بین نماز مغرب و عشا بدین کیفیت:
در هر رکعت یکبار سوره حمد و ده بار سوره توحید (در روایتی یازده بار آمده) بعد از اتمام نماز این اذکار را بگوید:🔻
«يَا رَبِّ اِغْفِرْ لَنَا» (۱۰بار)
«يَا رَبِّ اِرْحَمْنَا» (۱۰بار)
«يَا رَبِّ تُبْ عَلَيْنَا» (۱۰بار)
سوره توحید (۲۱بار)
«سُبْحَانَ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى وَ يُمِيتُ الْأَحْيَاءَ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (۱۰بار)
🔹 و هرکه این نماز را بخواند، خداوند اجابتش میکند و حاجات دنیوی و اخرویاش را برمیآورد و نامه عملش را دست راستش میدهد و تا سال آینده از جانب خداوند محفوظ میماند.
اقبالالاعمال، ج۲، ص۸۸۶
2⃣ احیای شب به دعا و نماز
🔻 پیامبر (ص) فرمود:
❇️ هرکه این شب را زنده بدارد در روزی که قلبها بمیرند قلبش نمیمیرد.
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۴۱
🔻حضرت علی (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند:
❇️ هرگاه شب نیمه شعبان فرا رسید، شبش را احیا، و روزش را روزه بگیرید، که خداوند در این شب از غروب خورشید تا طلوع فجر ندا میدهد: آیا آمرزشخواهی نیست که بیامرزمش؟! آیا روزیخواهی نیست که روزیاش دهم؟!
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۸۹۸
3⃣ خواندن دعای کمیل
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۰۸
4⃣ خواندن صلوات شعبانیه
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۸۷۱
5⃣ خواندن این دعا:
🔹اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتِي قَرَنْتَ إِلَى فَضْلِهَا فَضْلًا فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ وَ لَا مُعَقِّبَ لِآيَاتِكَ نُورُكَ الْمُتَأَلِّقُ وَ ضِيَاؤُكَ الْمُشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فِي طَخْيَاءِ الدَّيْجُورِ الْغَائِبُ الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ كَرُمَ مَحْتِدُهُ وَ الْمَلَائِكَةُ شُهَّدُهُ [شهدائه] وَ اللَّهُ نَاصِرُهُ وَ مُؤَيِّدُهُ إِذَا آنَ مِيعَادُهُ وَ الْمَلَائِكَةُ أَمْدَادُهُ سَيْفُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَنْبُو وَ نُورُهُ الَّذِي لَا يَخْبُو وَ ذُو الْحِلْمِ الَّذِي لَا يَصْبُو مَدَارُ الدَّهْرِ وَ نَوَامِيسُ الْعَصْرِ وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ الْمُنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الذِّكْرُ وَ مَا يَنْزِلُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ أَصْحَابُ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ وَ وُلَاةُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَامِلِهِمْ [عوالمهم] وَ أَدْرِكْ بِنَا أَيَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ وَ اكْتُبْنَا فِي أَعْوَانِهِ وَ خُلَصَائِهِ وَ أَحْيِنَا فِي دَوْلَتِهِ نَاعِمِينَ وَ بِصُحْبَتِهِ غَانِمِينَ وَ بِحَقِّهِ قَائِمِينَ وَ مِنَ السُّوءِ سَالِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الصَّادِقِينَ وَ عِتْرَتِهِ النَّاطِقِينَ وَ الْعَنْ جَمِيعَ الظَّالِمِينَ وَ احْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ.
اقبالالاعمال، ج۲، ص۹۰۷
6⃣ زیارت امام حسین (علیهالسلام)
🔹هر گاه روز اول شعبان فرارسد منادی از عرش الهی ندا میدهد: ای زائرین حسین (علیهالسلام) از زیارت حسین در شب نیمه شعبان غافل نشوید؛ چه اگر میدانستید چه چیز در آن نهفته است کل سال را برای آمدنش به انتظار مینشستید.
اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص۹۲۰
7⃣ گفتن اذکار اربعه
🔻امام باقر (علیهالسلام) میفرماید:
❇️ ... هرکه در این شب صدمرتبه «سُبحانَالله» و صدمرتبه «اَلحَمدُ لِلّه» و صدمرتبه «اَللهُ اَکبَر» و صدمرتبه «لا اِلهَ اِلَّا الله» بگوید خداوند گناهان گذشتهاش را میآمرزد و حاجات دنیوی و اخرویاش را برمیآورد چه حاجاتی را که از خدا خواسته و چه آن را که نخواسته اما خدا آن را میداند. این از فضل خداست بر بندگانش.اقبالالاعمال ، ج۲ ، ص ۸۸۷ و ۸۸
✨﷽✨
🔰مسئولیت پدران در قبال فرزندان
✍️روزی عدهای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند. پیامبر صلّی الله علیه و آله در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤلیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند. فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان. اطرافیان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظهای فکر کردند شاید منظور پیامبر، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی میکنند.
عرض کردند: یا رسول الله، آیا منظورتان مشرکین است؟ پیامبر فرمودند: نه بلکه پدران مسلمانی را میگویم که چیزی از فرایض دینی را به فرزندان خود نمیآموزند و اگر فرزندانشان پارهای از مسائل دینی را فراگیرند، پدران آنها، ایشان را از ادای این وظیفه باز میدارند. اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا این چنین پدران بیمسئولیتی نیز هستند؟!
پیامبر که تعجب آنها را در چهرهشان خوانده بود ادامه داد: تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. آنگاه فرمود: من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند. در عصر حاضر، دلیل دور بودن و ناآگاهی قشر عظیمی از کودکان و نوجوانان از مسائل مذهبی، بیتوجهی والدینشان به این مسئله مهم است.
📚مستدرک الوسائل، ج2، ص625
بيا توافقنامه امضا كنيم،
من رآكتور قلبم را به نامت ميكنم،
تو هم تحريم چشمانت را از من بردار …!مهدی جان میدانی آقاجان
خواب مانده ایم
ازهمان روز اول
همان روز در سقیفه
همان موقع کنار در خانه
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید
به خار در چشمان پدر نمیرسید
به جگرِ سوخته مجتبی
به ظهر عاشورا
به زندان
به زهر
به غربت یتیمی نمیرسید
اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید…
#اللهمعجللولیکالفرج
#جهان_منجی_میخواهد
#لبیک_یا_مهدی
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_هفتم
مداح فریاد زد
ــــ همه بگید یا حسین
همه مردم یکصدا فریاد زدن
ــــ یــــــا حــــــســـــیــــــــن
مهیا چند بار زیر لب زمزمه کرد
ـــــ یا حسین یا حسین یاحسین
دوست داشت با این مرد که برای همہ آشنا بود و برایش غریبہ حرف بزند بغضش راه نفسش را بسته
بود چشمانش پر از اشک شد مداح فریاد می زد و روضه می خواند و از مصیبت های اهل بیت می
گفت مردم گریه می کردن
مهیا احساس خفگی می کرد دوست داشت حرف بزنه لب باز کرد
ــــ بابام داره میمیره
همین جمله کافی بود که چشمه ے اشکش بجوشه و شروع کنه به هق هق کردن صدای مداح هم
باعث آشوب تر شدن احو الش شد
ــــ یا حسین امشب شب اول محرمه یا زینب قراره چی بکشے رقیه رو بگو قراره بی پدر بشه بی پدری خیلی سخته بی پدری رو فقط اونایی که پدر ندارن تکیه گاه ندارن میدونن چه دردیه وامصیبتا
مردم تو سر خودشون میزدند مهیا دیگه نمیتوانست گریه اش را کنترل کند احساس سرگیجه بهش دست
داد از جایش بلند شد سعی مےکرد از آنجا بیرون بره هر چقدر تقلا می کرد فایده ای نداشت همه
چیز را تار میدید نمیتوانست خودش را کنترل کند بر روی زمین افتاد و از هوش رفت
با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید با دیدن اتاقی که درآن بود فورا در
جایش نشست با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را
یادش نمے آمد از جایش بلند شد و به طرف در رفت تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر
محجبه وارد شد
اِاِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد.... *
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_هشتم
مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد
دختره خندید
ـــ چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه
دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و
کنارش،نشست
ـــ من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت اینجا اینجا هم پایگاه بسیجمونه
مهیا کم کم یادش امد که چه اتفاقی افتاد
سرگیجه، مداحی ،باباش
با یادآوری پدرش از جا بلند شد
ـــ بابام
مریم هم همراهش بلند شد
ــــ بابات؟؟نگران نباش خودم همرات میام خونتون بهشون میگم که پیشمون بودی
مهیا رسرش را تکان داد
ـــ نه نه بابام بیمارستانه حالش بد شد من باید برم
به سمت در رفت که مریم جلویش را گرفت
ــــ کجا میری با این حالت
مهیا با نگرانی به مریم نگاه کرد
ـــ توروخدا بزار برم اصلا من براچی اومدم اینجا بزار برم مریم خانم بابام حالش خوب نیست باید
پیشش باشم
مریم دستی به بازویش کشید
ـــ اروم باش عزیزم میری ولی نمیتونم بزارمت با این حالت بری یه لحظه صبر کن یکی از بچه هارو صدا کنم برسونمتون مریم به سمت در رفت
مهیا دستانش را درهم پیچاند ساعت ۱شب بود و از حال پدرش بی خبر بود
* از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا *
* ادامه.دارد... *