✍💎
سه گام با امام علی (ع)
گام اول:
دنیا دو روز است...یک روز با تو و روز دیگر
علیه تو
روزی که با توست مغرور مشو و روزی که
علیه توست ناامید مشو...
زیرا هر دو پایان پذیرند ...
گام دوم:
بگذارید و بگذرید ..... ببینید و دل نبندید .
چشم بیاندازید و دل نبازید.... که دیر یا
زود ...... باید گذاشت و گذشت...
گام سوم:
اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها
و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب
زیادی گناهان
🍃🌺🌸🌺🍃
سلام
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید سعید قربان و آغاز دهه ولایت
امام_رضا (علیه السلام) فرمودند تبلیغ غدیر واجب است و فرمودند کسی که غدیر را تبلیغ کند در زمره شهداست
#اینفوگرافی_عید_قربان
📚حساب کنید چند تا کار خالص براتون مونده....!
مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم،
خدایا شکرت که وزیر نشدیم
خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم.
مقدس اردبیلی پرسید :
آقا خُب شاه و وزیر ظلم میکنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟
گفت:او هم بالاخره اخلاص ندارد...
شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمهشب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد،
دوباره انداخت دید طلا بالا آمد،
به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب، کمک کن!
مقدس گفت: بله شنیدم..
حمامی گفت :اونجا،نصفهشب،کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده.
حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!!
مقدس اردبیلی میگوید: یک دفعه به خودم آمدم....
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای متعال، کسی تو را برای آن کار، ستایش کند.»
اگر امام، ریا را مخفی تر از ردّ پای مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تار می داند، به خاطر آن است که:
گاهی انسان عمری ریا می کند ولی می پندارد که اخلاصدارد...!
اخلاص، هرچند کمیاب است، ولی اگر پیدا شود، بسیار ارزشمند است و خداوند، مشتری و پذیرای کارهای خالص بندگان مخلص است.
📘منابع:
موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج34، ص 133
. محجه البیضاء، ج8، ص 28.
🌸🌸🌺🍃
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 کشته شدن شیطان توسط #امام_زمان عج
👤 حجه الاسلام عالی
👌 پیشنهاد دانلود و نشر
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
✨﷽✨
🌼عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده)
✍علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن کریم مي فرمايد:يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم....فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید.گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد...
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد...
📚نور ملكوت قرآن(ج1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
☘🌺🌸🌸☘