eitaa logo
صبرا قشم ( نشر خوبی‌ها)
185 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
91 فایل
این کانال با هدف تعامل و هم افزایی بانوان فعال و توانمند قشم، در عرصه فرهنگی و مذهبی و محوریت جهاد تبیین با نگاهی نو و متفاوت جهت صحنه گردانی ایجاد شده است. (صبرا=صحنه گردانان بردبار روایت امید) و وابسته به مدرسه علمیه ریحانه الرسول(س) قشم است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 همه روی هم گذاشتند که یوسف را خائن و گناهکار جلوه دهند، ولی دست خداوند همراه مؤمن است و روزگار را به نحوی میچرخاند تا همان تهمت زنندگان، به پاکی و صداقت یوسف اعتراف کردند 🌴 سوره یوسف 🌴 🕋 قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ ۚ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ ۚ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «51» ⚡️ترجمه: شاه (به زنان مصر) گفت: حقیقت حال خود را که خواهان مراوده با یوسف بودید بگویید، همه گفتند: حاش للّه که ما از یوسف هیچ بدی ندیدیم. در این حال زن عزیز مصر اظهار کرد که الآن حقیقت آشکار شد، من با یوسف عزم مراوده داشتم و او البته از راستگویان است. ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐از خود گذشتگی کارگر خوزستانی و زنده شدن یاد دهقان فداکار ♦️فارس تمیمی، جوان کارگر خوزستانی برای نجات جان سرنشینان یک خودرو که روی ریل راه‌آهن گرفتار شده بودند جان خود را نثار کرد. __________________________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئیس قوه قضائیه: حرکت ملی ایران همدل، یک فرصت مغتنم و قابل تقدیر برای ملت ایران است رئیس دستگاه قضا در جریان نشست امروز شورای عالی قوه قضاییه مجدداً از دست‌اندرکاران و مردم ایران اسلامی که در پویش «ایران همدل» برای کمک به مردم فلسطین و لبنان در قالب‌‌ها و اَشکال مختلف اعم از مالی و تبلیغاتی مشارکت داشتند، قدردانی کرد و این پویش را فرصتی مغتنم برشمرد. 📲 | مشارکت در پویش 📣 راوی همدلی باش:👇 @iranehamdel_contact
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️عُد لا ترحَل ، أنتَ الأجمل😭 📌چه زیبا رویانی را از دست دادیم🥀 🖋
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢🌹این خانم با مردی ازدواج کرده که معلولیت جسمی داره، وقتی ازش میپرسن چرا ازدواج کردی... اینقدربزرگواره که میگه چطورجرات پرسیدن چنین سوالی داشتین؟ .
📣 | *ماجرای شیرین همدلی* ❤️ دلم نمی‌خواست مثل همه دخترها برای عروسی ام خرج‌های رنگارنگ بتراشم. نه آیینه شمعدان نه خرید لباس و کیف و کفش نه مراسم عروسی نه... هیچ کدام را نخواستم. اما طلا دوست داشتم. برایم مهم بود. به بابا هم گفته بودم. همیشه می‌گفتم طلا "آبرو"ی زن است. این را از زن های فامیل زیاد شنیده بودم.. هنوز عقد نکرده بودیم. صیغه بودیم. یک شب آمد به خانه‌مان. با بابا سه تایی دور هم شام خوردیم. وسط شام بابا رو کرد بهش و گفت ایشون گفته من هیچی نمی‌خوام فقط اینم خوب باشه( اشاره کرد به سینه‌اش) منظورش سرویس طلا بود. او هم که با دقت گوش می‌داد گفت چشم.. همه‌اش منتظر بودم سرویسم را برایم بخرد. ولی جور نمی‌شد ، یا وقت نداشت یا پول. خلاصه تا چند روز مانده به عروسی نشد بخریمش. قبلاً ازش قول گرفته بودم چیز خوب برایم بگیرد. ازش پرسیده بودم چقدر می‌خواهی هزینه کنی؟ آخرش گفته بود ۲۰ میلیون. خیلی راضی بودم. روز موعود رسید. رفتیم جواهرفروشی. فروشنده چند تا سرویس گذاشت جلویم. همه‌اش قشنگ بود. هر کدام را می‌پسندیدم یکی زیباتر و سنگین‌تر می‌آورد. او هم خوشش می‌آمد. نه نمی‌گفت. من هم ته دلم از بلند نظری اش کیف می‌کردم. آخر سر سرویسم را انتخاب کردم. می‌شد ۳۲ میلیون. هیچ مخالفتی نداشت. در نهایت رضایت پولش را پرداخت. "مبارکت باشد" گفت و آمدیم بیرون. سوار موتور شدیم. راه افتادیم. به آن چیزی که می‌خواستم رسیده بودم .. احساس کردم خیلی دوستم دارد. باد هم می‌خورد توی صورتم. شهریور ماه بود، سال ۹۵... شب جمعه بود. طبق معمول هر هفته می خواستیم برویم منزل مادر شوهرم. قبلش طلاها را سر راه تحویل دادم به خانمی که قرار بود انها را برساند به بیت رهبری تا برای کمک به لبنان در جنگ علیه اسرائیل خرج شود. آخر شب برگشتیم خانه. یک جور خاصی حالم خیلی خوب بود. خوشحال، با نشاط، سبک... داشتم لباس‌هایم را عوض می‌کردم. با یک حالت نیمه شوخی نیمه دلخوری گفت فلان قدر طلا رو دادی رفت دیگه؟خندیدم و گفتم آدم یهو خر میشه. نگاهم کرد. یادش نمی‌آمد. بهش گفتم یادت نیست وقتی برام خریدیش بهم اینو گفتی؟ گفت نه. برایش تعریف کردم: روی موتور نشسته بودیم. از پشت بغلت کرده بودم. بهت گفتم دستت درد نکنه، خیلی خوب برام خرج کردی، بیشتر از اون چیزی که قرار بود. باد می خورد توی صورتت، پیراهن تو و چادر من رو داشت با خودش می برد، از توی آینه نگاهت کردم، دور رو نگاه می کردی، بارون لبخند همه چاله چوله های صورتت رو پر کرده بود، انگار سبک شده باشی دستات رو روی فرمون موتور چرخوندی و بهم گفتی آدم یهو خر میشه دیگه. حالا من هم بهت همونو میگم. لبخند تلخی زد، انگار حسرت خورده باشد گفت "مبارکت باشد". گفتم چی؟ گفت ازاد شدنت... مهر ۱۴۰۳ آن شب تا نیمه‌های صبح یواشکی نم اشک را از گوشه چشمانم پاک می‌کردم. معلق شده بودم بین دو احساس سبکی و سنگینی. سبکی دل کندن ، سنگینی جدایی. هم احساس وصل داشتم هم احساس فراق. وصل به یک محبوب و فراق از محبوبی دیگر. خجالت می‌کشیدم او ببیندم. من با آن همه ادعا، حالا در فراق یک سرویس طلا نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. محبوبی را که از محبوبم هدیه گرفته بودم داده بودم رفته بود به پای محبوبی والاتر.. احساس می کردم بزرگ شده ام. رشد کرده بودم. پوست انداخته بودم ، من به خاطر امام زمانم، "آبرو"یم را داده بودم... خانم ۳۷ ساله از تهران 📲
💠 پاکیِ محلّ سجده ✅ پاسخ: مهر یا چیز دیگری که بر آن سجده میکنید باید پاک باشد؛ ولی اگر مُهر را روی فرش نجس بگذارید یا یک طرف مُهر نجس باشد و پیشانی را برطرف دیگر بگذارید، اشکالی ندارد. به شرطی که نجاست به پیشانی سرایت نکند. ◀️ پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری 🍁🍂 سایت اسک احکام www.askahkam.ir
💠 مانع بین پیشانی و محل سجده _______ ❓سؤال: اگر هنگام سجده، چادر یا کلاه روی صورت بیفتد و پیشانی با واسطه چادر یا کلاه روی مهر قرار بگیرد، چه وظیفه ای داریم؟ ✅ پاسخ: باید بدون بلند شدن از سجده، مانع ـ چادر ـ را کنار بکشید تا پیشانی بر مهر قرار گیرد یا پیشانی را به طوری که سر بلند نشود، بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، قرار دهید. _________ ◀️ سایت آیت الله خامنه ای/ کانال فقه و احکام 💥 به پایگاه تخصصی فقه و احکام بپیوندید www.askahkam.ir
من از کودکی عاشقت بوده ام💚... @ask_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا