هدایت شده از شهید خلبان بهمن مصائبی
♦️اولین همایش بینالمللی فرمانده شاخه نظامی حزبالله لبنان
🔹جبهه جهانی شباب المقاومة با همکاری هیئت ثارالله زنجان برگزار میکند:
🔹اولین همایش بین المللی ذوالفقار حزبالله لبنان
🔹شهید بدرالدین فرمانده شاخه نظامی حزبالله لبنان
🔹با حضور خانواده شهید بدرالدین
🔹مکان: زنجان، گلزار شهدا، هیئت ثارالله
اعتراف اسرائیل به شکست در مقابل ایران در جنگ سایبری
🔹شبکه «المیادین» درباره حملات سایبری اخیر به رژیم صهیونیستی و به نقل از رسانههای اسرائیلی نوشت، مقامات این رژیم هنوز نمیدانند با جنگ سایبری در هفتههای اخیر چگونه مقابله کنند.
🔹مدیرکل شرکت امنیت سایبری «کانفیدنس» گفته اگر اطلاعات به سرقت رفته توسط هکرهای «سایه سیاه» منتشر شود، این بزرگترین عملیات تخریبی علیه حریم خصوصی رژیم صهیونیستی خواهد بود.
🔹«هرئل مناشری» یکی از مؤسسان بخش سایبری «شاباک» هم گفته ایران با حملات سایبری بهدنبال وارد کردن خسارت به زیرساختها و بخش مالی اسرائیل و نیز جمعآوری اطلاعات است.
حمله دزدان دریایی به نفتکش ایرانی ناکام ماند
🔹تیم اسکورت نیروی دریایی ارتش مستقر بر نفتکش ایرانی بامداد امروز در مسیر عزیمت به خیلج عدن، پیش از ورود به تنگه بابالمندب با دزدان دریایی درگیر شد.
🔹۴ فروند قایق مشکوک حامل ۴ تا ۶ نفر سرنشین مسلح قصد حمله و نزدیکی به نفتکش را داشتند که با اقدام به موقع تیمهای اسکورت متواری شدند.
هدایت شده از کانال شهدای نیروی ویژه سپاه (صابرین)
یازدهمین شهید از شهدای ارتفاعات جاسوسان شهید محمد غفاری
هدایت شده از کانال شهدای نیروی ویژه سپاه (صابرین)
ارتفاعات جاسوسان در سردشت دیگر برای صابرین جای شناخته شده ای است. جایی که تعداد زیادی از رزمندگان مظلوم این یگان، در درگیری با اشرار گروهک تروریستی پژاک برای دفاع از خاک کشور به شهادت رسیدند. امروز پای صحبت های پدر، مادر و همسر شهید محمد غفاری نشسته ایم و آنها روایت گر مختصری از زندگی شهید محمد غفاری برای مخاطبان مشرق بودند. محمد در ۱۳ شهریور سال ۱۳۹۰ در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.
هدایت شده از کانال شهدای نیروی ویژه سپاه (صابرین)
سال ۶۲ بود که ازدواج کردم. همسرم همزمان در جبهه به عنوان جهادگر حضور داشت. محمد اولین فرزندی بود که خداوند به ما عطا کرد.
زمانی که من محمد را باردار بودم هر شب باوضو می خوابیدم. زمانی هم که شیر می دادم وضو داشتم. محمد خیلی باهوش و بااحساس بود. همه چیز را خیلی زود یاد می گرفت. شنیده بودم که کسی۳تا پسر داشته باشد و اسم یکی را محمد نگذارد در حق رسول الله(ص) جفا کرده. لذا نام او محمد شد. محمد اولین فرزند مابود سی ام دی ماه ۱۳۶۳ همزمان با اذان صبح دیده به جهان گشود ، تقارن جالبی اینجا بود که عروج محمد هم دقیقا همزمان با نماز صبح بود . محمد گرما بخش زندگی ما بود یادم هست که تازه می خواست به حرف بیفتد ، معمولا بچه ها اول اسم پدر و مادر را یاد میگیرند . اما محمد میگفت . الله اکبر خمینی رهبر!
هدایت شده از کانال شهدای نیروی ویژه سپاه (صابرین)
سال ۶۲ بود که ازدواج کردم. همسرم همزمان در جبهه به عنوان جهادگر حضور داشت. محمد اولین فرزندی بود که خداوند به ما عطا کرد.
زمانی که من محمد را باردار بودم هر شب باوضو می خوابیدم. زمانی هم که شیر می دادم وضو داشتم. محمد خیلی باهوش و بااحساس بود. همه چیز را خیلی زود یاد می گرفت. شنیده بودم که کسی۳تا پسر داشته باشد و اسم یکی را محمد نگذارد در حق رسول الله(ص) جفا کرده. لذا نام او محمد شد. محمد اولین فرزند مابود سی ام دی ماه ۱۳۶۳ همزمان با اذان صبح دیده به جهان گشود ، تقارن جالبی اینجا بود که عروج محمد هم دقیقا همزمان با نماز صبح بود . محمد گرما بخش زندگی ما بود یادم هست که تازه می خواست به حرف بیفتد ، معمولا بچه ها اول اسم پدر و مادر را یاد میگیرند . اما محمد میگفت . الله اکبر خمینی رهبر!
هدایت شده از کانال شهدای نیروی ویژه سپاه (صابرین)
محمد خیلی به حضرت علی اکبر(ع) علاقه داشت و به من می گفت : حضرت علی اکبر خیلی غریب و ناشناخته است! محمد در عین اینکه ظاهر بسیار جدی ای داشت، در رابطه برقرار کردن با دیگران بسیار مصمم و پیشقدم تر بود. همیشه در هر محیطی وارد میشد سریعا با افراد آن جمع دوست میشد وخودش را در دل آنها جا میکرد. محمد از حرف زدن با دیگران لذت می برد . به همه کودکان توجه خاصی داشت . بعد از شهادت محمد خیلی از بچه ها برایش گریه می کردند.
محمد پنج سالش بود که از طرف محل کارم به جمکران رفتیم. وقتی داشتیم از اتوبوس پیاده می شدیم. محمد جلوتر رفت و افتاد توی جوی آب و سرش شکست. من هم نگران محمد بودم و هم نگران اینکه نکند محمد گریه کند و حواس مردم را در حین خواندن دعای کمیل پرت کند. محمد را بردم در کنار حسینه کاشانی ها که درمانگاه بود. در تمام این مدت که محمد را بردم و آوردم و سرش را بخیه کردند محمد گریه نمی کرد، ترسیدم، پیش خودم گفتم : چرا بچه گریه نمی کند، نکند اتفاقی برایش افتاده است. رفتیم نشستیم و محمد را خواباندم در کنار خودم. محمد گفت : بابا خوشت آمد که من گریه نکردم.
چند سال مانده بود مکلف شود که به مشهد رفتیم. از همان جا نمازش را شروع کرد. حتی به برادر کوچکش هم نماز را یاد داد. تو مسجد امام حسن(ع) اذان و تکبیر می گفت.
دوران راهنمائی که بود هیئت می رفت. این هیئت روزهای جمعه منازل اعضای هیئت برنامه داشت. شهید مصطفی احمدی روشن هم توی این هیئت بود. حتی یکبار همراه شهید احمدی روشن به منزل آمده بود.
محمد رشته تجربی درس می خواند با اینکه در بسیج و هیئت بسیار مشغول بود اما از شاگردهای ممتاز بود در کنکور شرکت کرد کارشناسی تغذیه دانشگاه خرم آباد قبول شد اما نرفت؛ برای پسر درس خوانی مثل محمد رشته پایینی بود . خیلی تلاش کرد کنکور سال بعد شرکت کرد محمد رشته دندان پزشکی دانشگاه شیراز قبول شد همه بهش میگفتند آقای دکتر .اما پاسدار شدن را به دکتر بودن ترجیح داد . عاشق سپاه بود. دانشگاه امام حسین(ع) درس خواند، با همکاری یکی از فرمانده هان در زمینه مسائل نظامی کتاب نوشت. اعتقاد داشت که باید اطلاعات و سطح آگاهی اش بالا برود.
هر سال در ایام محرم به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین در منزل مان مراسم عزاداری برپا میکردیم تا اینکه بنا بر گفته خود محمد : یکی از همان روزها (محرم ۱۳۸۸)، بعد از مراسم خیلی خسته شده بودم آخرشب بود خوابیدم کمی قبل از اذان صبح بود که در خواب شهید علی چیت سازیان را دیدم، چند نفری هم همراه ایشان بودند که من نشناختم. ایشان رو به من کرد و گفت: حتما به مراسم شما می آیم و به شما سر می زنم. درحالیکه لبخند قشنگی روی لبانش نقش بسته بود که زیبایی و نورانیت چهره اش را دو چندان می کرد. دلتنگی شدیدی مرا احاطه کرد و دوست داشتم که با آنان باشم، موقع خداحافظی گفتم: علی آقا من میخواهم همراه شما بیایم ، گفت: شما هم می آیی اما هنوز وقتش نرسیده است!
نزدیک عید سال ۸۵ به راهیان نور رفت و موج انفجار محمد را گرفت و مجروح شد درحالی که ایام عید هم مراسم عقدش بود. چهارم عید مجروح شد، از ناحیه سر و کمر موج انفجار گرفته بود، با همان حال نشست سر سفره عقد، برای عروسی اش بعد از یک درگیری در ارومیه، از ناحیه صورت ترکش خورد، به عروسی اش هم ۱۰ روز مانده بود. دو روز به عروسی اش قرار شد که عمل کنند. البته گفته بود به مادرم بگویید شاخه خورده، کارتهای عروسی اش هم پخش شده بود، من متوسل به امام جواد( علیه السلا) شدم و عمل لیزری روی صورتش انجام دادند و با صورت پاسمان کرده عروسی اش را گذراند.
در همدان عروس و دامادها را می آوردند دورتا دور امامزاده عبدالله و می چرخاندند. محمد نظرش این بود که اطراف امامزاده نباید گناهی انجام شود. به خاطر همین گل و شیرینی می خرید و می رفت می داد به عروس و دامادها و با آنها صحبت می کرد که حرمت امامزاده را حفظ کنید. و بعد از شهادت محمد یکی از همان عروس و دامادها به منزل ما آمدند و گفتند : پسر شما باعث شده است که ما از زندگی پر از گناه برگردیم و رو به سوی یک زندگی معنوی برویم. یک بار گفتم : محمد شما را می فرستند این ماموریت های سنگین، جانتان هم در خطره، چقدر حق ماموریت میگیرید؟ می گفت: روزی ۱۴ تا ۱۵ تومان میدهند. حالا اگر ما به یک کارمند ساده بگویم برو ملایر ۱۵ هزار تومان بگیر و ناهار را هم خودمان می دهیم و هیچ خطری هم تهدیدت نمیکند، نمیرود.
هدایت شده از ثامن
🌐یک_خبر_یک_تحلیل:
🕪 خبر: آیت الله رئیسی: توجه به معیشت و سفره مردم اولویت اصلی دولت است.
رئیسجمهور گفت: خدمت به مردم، گرهگشایی از مشکلات و توجه به معیشت و سفره مردم اولویت اصلی دولت است.
🌐تحلیل:طی ۸ سال سکانداری قوه مجریه توسط حسن روحانی که با گره زدن مشکلات کشور به برجام و مذاکره با غربی ها که منجر به بی ارزش شدن پول ملی وافزایش سرسام آور قیمت کالا و خدمات گردیدکه در نتیجه آن کوچک شدن سفره مردم و فشار مضاعف به طبقات متوسط به پایین جامعه را به دنبال داشت .
🌐در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ملت ایران در کمال ناامیدی از دولت روحانی بار دیگر در پای صندوقهای رای حاضر شده وبه جناب آقای رئیسی با توجه به عملکرد روشنش در قوه قضائیه و شعارهای قابل عملی شدنش رای دادند تا بتواند با کمک مردم خرابه های برجای مانده از دولت روحانی را باز سازی و امید و نشاط را به زندگی و سفره های مردم برگرداند.
🌐 اینکه آقای رئیسی امروز فرمودند : اولویت اصلی دولت توجه به سفره های مردم است. معلوم میشود ایشان مشکل اصلی مردم را به خوبی میداند و مردم نیز نسبت به توانایی های دولت انتظار حل فوری برخی معضلات از جمله مهار تورم، کنترل قیمتها و سپس اصلاح روند معیوب گذشته را دارند.
🌐 ما نیز امیدواریم با وحدت و همدلی ایجاد شده در سه قوه شاهد خبر های امیدوار کننده ای در آینده نزدیک برای ملت ایران باشیم.
🕪 سیدجعفرموسوی همپا
#قائمون
🆔:@sgm_Ghaemon