ادر سردار شهید علی شفیعی آسمانی شد
هر وقت احوالش را میپرسیدم و میگفتم مراقب خودتان باشید، میگفت "بِل بریم راحت شیم".
واقعا از این دنیا خسته شده بود. دلش برای رسیدن به علی پَر میزد.
از بدحجابیها در جامعه دلخور بود و میگفت: شهید دادیم تا اسلام حفظ بشه نهاینکه بدحجابی رایج بشه.
خودش با فقر و تنگدستی روزگار را سپری و علی را هم با فقر بزرگ کرده بود، از کار در کورههای آجرپزی تا کارگری همه را تجربه کرد تا لقمه نانی به سفرهی همیشه خالی علی بنشاند.
علی را اما با غیرت و مومن تربیت کرد طوری که در نوجوانی همراه انقلاب و در جنگ یار حاج قاسم شد.
از جبهه به مادر پیغام داد تو هم بیا جبهه، اینجا هم میتوانی خدمت کنی و هم لقمه نانی هست که بخوری.
مش سکینه سالهای جنگ را به خدمت در پشت جبهه گذراند تا اینکه علی به عنوان فرمانده محور در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید و مادر را برای همیشه تنها گذاشت.
ننهعلی از وقتی که مختصر حقوقی بابت فرزند شهیدش گرفت، فقرا را در آن شریک کرد.
حاج قاسم تا شهید نشده بود، همیشه حضوری یا تلفنی احوالش را میپرسید و برای تغییر روحیهاش با او مزاح میکرد، پیگیر دوا و دکترش بود حتی گاهی ساعت ۲ نیمه شب زنگ میزد و احوال مادر را میپرسید.
"ننه علی" هیچ قوم و خویشی نداشت، همهکس او علی بود که شهید شد و بعد از علی دوستان و همرزمان علی وظیفهی فرزندی را برای او بهجا آوردند. یکی از این بزرگواران حسین نیکنشان از بچههای واحد تخریب لشکر ثارالله است که طی این سالها از هیچ تلاشی برای رسیدگی به امور مادر دریغ نکرد؛ حتی مسافرتهایش را بهخاطر مادر تعطیل میکرد. او و همسرش در خدمت به مادر شهید علی شفیعی حق مطلب را ادا کردند و تا آخرین لحظات در کنارش بودند.
"ننه علی" واقعا خسته بود، میل رفتن داشت و خدا با بردن او، ما بازماندگان را از برکات نفسهای پر از خیرش محروم کرد.
✨﷽✨
#حکایتی_زیبا_از_بهلول_دانا
#گفتگوی_هارون_و_بهلول_درباره_آخرت
✍️آورده اند که هارون الرشید از بهلول پرسید که آخرت مرا چگونه می بینی؟ بهلول جواب داد: از این آیه می توانی جای خود را در دریابی: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ. (نیکوکاران در بهشت اند و بدکاران در جهنم.) هارون گفت: پس قرابت من با رسول خدا چه می شود؟ بهلول جواب داد: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ... یعنی در قیامت وقتی که اصرافیل به اذن خدا در صور خود دمید پس از آن نسبتی در بین نخواهد بود و قرابت تو به پیغمبر(ص)، بدون عمل خیر، برای تو نفعی نخواهد داشت.
خلیفه گفت: پس شفاعت پیغمبر کجا می رود؟ بهلول جواب داد: کسی که به اولاد پیغمبر ظلم و ستم روا داشته، از شفاعت پیغمبر محروم است. هارون گفت: چه ظلم و ستمی از من به اولاد پیغمبر رسیده؟ بهلول جواب داد: ظلمی از این عظیم تر تعدادی از یاران رسول خدا را بدون هیچ گونه تقصیری به کند و بند نموده ای؟!
هارون سر را به زیر انداخت و گریست و اشکِ چشمش، محاسن او را تَر نمود و گفت: آیا اگر توبه کنم، توبه من قبول می شود و عمل من مرا نجات می دهد؟ بهلول گفت: خب ریاست چنان تو را بیخود و غافل نموده که اگر خود پیغمبر، الحال حاضر شود و تو را پند دهد تو دست از اعمال زشت خود نخواهی شست و بی جهت مرا معطل منما! بهلول این بگفت و از نزد هارون بیرون آمد.
✅کانال امام رضا علیه السلام
عملیات تپه جاسوسان چه بود ؟ ۱۳ شهریور سال ۹۰ بود که ۱۳ تن از رزمندگان یگان ویژه صابرین در حین مبارزه با تروریستهای پژاک در منطقه شمالغرب کشور به فیض شهادت نائل شدند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا, قله «جاسوسان» در ارتفاعات مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدتها به محل شرارت گروهکهای ضدانقلاب و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال 90 جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت بهعهده یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به تیپ ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد.
طی این عملیات که در شهریور سال 90 انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سختترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در 13 شهریور سال 90، 13 نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با عناصر پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
توضیحات سردار اوصانلو فرمانده قرار گاه حمزه سیدالشهداء شمالغرب کشور
ما در ادامه عملیات خود علیه گروهک پژاک به سراغ جاسوسان رفتیم. قبل از طرحریزی در تپه جلو، شهید جاننثاری کار را آغاز کردند و در ادامه، جاسوسان را تصرف کردیم که در این حالت، دشمن جنوب قندیل را از دست میداد؛ بنابراین پژاک دست به دامان کردستان عراق، ترکیه و سوریه شد تا آنها پا درمیانی کنند و ما از مواضع به حقمان کوتاه بیاییم.
اما ما تأکید داشتیم که پژاک باید از مرز عقب بنشیند و این اعتقاد هم نیاز به مذاکره ندارد، ولی آنها نپذیرفتند و بنابراین عملیات ما آغاز شد.
بچههای صابرین عملیات کردند و جعفرخان و یارانش به شهادت رسیدند. پس از آن پیشرویها بیشتر شد و طرح از پشت حمله کردن به جاسوسان در دستور کار قرار گرفت. در پی این امر ضدانقلاب تلفات سنگینی داد، به گونهای که چهار فرمانده "تابورش" را از دست داد.
البته ما با مجروحان پژاک در بیمارستان صحرایی روستای دولتو رفتاری بسیار مناسب داشتیم . وقتی مجروحان پژاک به بیمارستان مراجعه کردند، فارق از هر مسئلهای تنها به مداوا پرداختیم و با آنها همچون یک بیمار و زخمی برخورد کردیم که با این کار پای ضدانقلاب از روستا قطع شد.
در عملیات جاسوسان اولین شلیک از سوی عناصر پژاک انجام شد و اولین گام را هم برای آتشبس آنها برداشتند. وقتی ضدانقلاب اصرار ما را برای تصرف قله جاسوسان دید بسیار ترسید و مذاکره را راه چاره دید. آنها میدانستند که ما به مقصودمان میرسیم.
به آنها 24 ساعت مهلت دادیم تا از منطقه خارج شوند؛ در موعد مقرر تانکها را به منطقه بردیم و آنها با التهاب زیاد از ما تا صبح وقت خواستند. در هنگام تخلیه منطقه شاهد چهرههای تحقیر شده آنها بودیم. سرانجام 26 شهریورماه منطقه تخلیه و آزاد شد.
جاسوسان به واقع از حیث سیاست برونمرزی، منطقه بسیار مهمی است که تقریباً 50 سال سیاستهای کردستان عراق در آنجا رقم میخورد.
این شکست برای ضدانقلاب هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی شکست بزرگی به حساب میآمد.
اسامی 13 تکاور شهید صابرین در جاسوسان 1- سردار شهید محمد جعفرخانی 2- شهید علی پرورش 3- شهید کمیل صفری تبار 4- شهید مجتبی باباییزاده 5- شهید مسلم احمدیپناه 6- شهید محمد منتظرالقائم 7-شهید محمد محرابیپناه 8-شهید یوسف فدایینژاد 9-شهید حسن حسینپور 10-شهید حسین رضایی 11-شهید محمد غفاری 12-شهید علیرضا بریهی 13-شهید سید محمود موسوی شهداء را یاد کنید با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد (ص)
در ادامه به معرفی تک تک شهدای عزیز نیروی ویژه صابرین پرداخته خواهد شد تا رسیدن به 33 شهید پر کشیده به افلاک از این نیرو
زندگی نامه سردار شهیدمان
سردار شهید محمد جعفرخانی(ملقب به جعفرخان)؛ فرمانده گروه صابرین ، در 12 مهرماه سال 1344 در روستای ولازجرد استان قزوین متولد شد و در خانواده ای که رزق خود را از راه کشاورزی بدست می آوردند، پرورش یافت. دوران نوجوانی اش همزمان با اوج گیری نهضت امام خمینی(ره) بود .
شهید جعفرخانی تحصیلاتش را در محل زادگاهش گذراند و با آغاز تعرض های رژیم بعث عراق ، زودتر از موعد مقرر ، به جبهه های جنگ شتافت و در مناطقی همچون سردشت حضور چشم گیری داشت به طوری که در میان سرداران سپاه به جعفرخان معروف و شناخته شده بود. شهید بعد از اتمام دوران سربازی ازدواج نمود که ثمره این ازدواج یک فرزند دختر و دو فرزند پسر است. اما اتمام سربازی و ازدواج، مانعی برای حضورش در جبهه های حق علیه باطل نگردید و به همین سبب از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم جبهه های نبرد شد و تا پایان جنگ به دفاع از کیان کشور اسلامیان پرداخت .شهید جعفرخانی در زمان 8 سال دفاع مقدس از دلاور مردانی بود که حتی از اروند رود نیز گذشت .این شهید بزرگوار کسی بود که در منطقه شیخ محمد، شلمچه، خیبر و ... در نقاطی که کسی انتظار نداشت، شجاعانه حاضر میشد. بعد از پایان جنگ 8 ساله ، همزمان با فعالیت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، تحصیلات خود را ادامه داده و موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم گردید.
به دنبال گسترش فعالیتهای گروهک تروریستی پژاک در غرب ایران ، یگان ویژه صابرین برای مقابله با این گروهک تروریستی تشکیل شد. پرسنل یگان صابرین پس از گذراندن تستهای قدرت، استقامت ، هوش و روان انتخاب میشوند. شهید جعفرخانی؛ مرد روزهای سخت دفاع مقدس که در آستانه بازنشستگی بود ، در اواخر دهه 70 به یگان صابرین پیوست و به عنوان فرمانده یگان منتخب شد.
شهید جعفرخانی هرگز هراسی از سختی ها نداشت و در بسیاری از مرزهای غرب و شرق کشور به ماموریت های سخت و طاقت فرسایی به مبارزه با نیروهای خرابکار و تروریستی وابسته به غرب پرداخت. به نحوی که هر خطری را در مقابل دفاع از سرزمین اسلامی ، با جان و دل پذیرا بود. وی سرانجام در روز 13 شهریور سال 1390 در ارتفاعات قله جاسوسان (شمالغرب)، توسط گروهک تروریستی پژاک و در سه متری تونل تروریست هایی که به لحاظ تجهیزات و دستگاههای ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شدهاند به سعادت شهادت نائل آمد و پس از 33 سال تلاش بی وقفه ،پاداش خود را از خدا و مولایش اباعبدالله الحسین(ع) با درجه شهادت دریافت و به قافله یاران شهیدش پیوست.یگان صابرین که سلام خدا بر مدافعان و فاتحان قله جاسوسان باد، پس از نبردی سخت به پیروزی بر گروهک تروریستی پژاک دست یافتند و مکان شهادت این شهید بزرگوار مزین به نامش «جعفرخان» گردید.
قسمتی از وصیت نامه سردار شهید محمد جعفر خانی وصیت نامه
راه شهداء ما راه حقیقت و تنها راه سعادت و عاقبت به خیر شدن است. ان شاء الله، ان شاءالله شهادت نصیبمان شود، به حق حضرت زهرا(س). به همه دوستان و اعضای خانواده ام وصیت میکنم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و در همه حال با ولایت باشید(بدانید که) امروز مشعل روشنی بخش، ولایت است.