eitaa logo
سبزپوشان
284 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
24هزار ویدیو
122 فایل
فرهنگی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
همینایی که دارن میگذرن..
کنار تو در گیر آرامشم😍
امام زمان تاخیر تو بر هم زده قانون جهان را بنشانده به دلهای همه طعم خزان را تشویش و دل آشوبی و دلشوره ی دائم برده ست ز ما راحتی و تاب و توان را در شهر ، فراوانیِ تزویر و تظاهر پاشیده به هرجا تب نیرنگ و زیان را هرچند کمی خنده به لب می شکفد گاه تا کی بتوان کرد نهان، درد گران را؟ نادیدن و مشتاقی و مهجوری و حسرت دلخسته نموده ست همه پیر و جوان را یک بار ببین حال پریشان زمین را این ندبه ی هر روزه و اندوه و فغان را وقت است مسیحا نفسی چون تو بیاید تا شاد کند قلب همه عالمیان را هر هفته چو آدینه شود چشم به راهیم با آمدنت خوب کن احوال جهان را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من مناجات درختان را هنگام سحر، رقص عطر گل یخ را با باد، نفس پاک شقایق را در سینه کوه، صحبت چلچله ها را با صبح، نبض پاینده هستی را در گندم زار، گردش رنگ و طراوت را در گونه گل، همه را می شنوم، می بینم، من به این جمله نمی اندیشم! به تو می اندیشم 🌿 🍃 🌺🍃 🌿🍃🌿🌺 🍃🌺🍃🌿 🌿🌱🌺🍃🍃 🌺🌿🍃🌿🌺🍃🌿
✳️ غمِ فراقِ امام را داری؟! 🔻 یوسف وقتی گم شد و از جلوی چشم یعقوب علیهماالسلام دور شد، در تمامی این مدت یعقوب او را فراموش نکرد و دائم به یاد او بود و گریه می‌کرد، به طوری که دیگران با جسارت به او می‌گفتند: «به خدا تو آن‌قدر یاد یوسف می‌کنی تا در آستانه‌ی مرگ قرار گیری، یا هلاک گردی»! اما برادرانش با اینکه سبب دوری و فراق یوسف شدند، او را فراموش کرده و به‌دنبال کار و زندگی خود بودند. ‼️ وقتی امام زمان (عج) که بزرگترین نعمت الهی است فراموش شود و از یاد برود و هر کس دنبال کار خود باشد، امام غریب می‌ماند. یکی از شباهت‌های امام زمان (عج) به یوسف این است که همه جز اندکی از او غافل‌اند. همانطور که برادران یوسف از او غافل بودند و فقط کسی مثل یعقوب غم فراق او را داشت. 👤 📚 از کتاب | ج۲ 📖 صفحات ۱۷۱ و ۱۷۲ 🙏
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ما عاشق نشدیم! / عین‌صاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷معنای‌فرج فرج گشایش‌است پیاده‌شدن‌حقیقتِ دین‌است. ظهورفرج‌پیاده شدن‌حقیقت‌قرآن وولایت‌دراجتماع است.
ای عشق! ای شکنجه‌گر مهربان من دلسوزی تو می‌زند آتش به جان من من راضی‌ام به مرگ، مرا زجرکش مکن درد فراق بیشتر است از توان من کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز خالی‌ست جای بوسه ی تو، بر لبان من ویرانه است خانه من بی حضور تو آشفته است بی‌سر زلفت جهان من بازآ و قفل بشکن و آزاد کن مرا ای قهرمان گمشده ی داستان من بر تربتم دو غنچه به هم بوسه می‌زنند عشق است و زنده است هنوز آرمان من