eitaa logo
سَبزِ سُرخ
11.4هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
18.4هزار ویدیو
81 فایل
جمهوری اسلامی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید روز، حسن حضرت قلی زاده امروز ۴ اردیبهشت ماه، سالروز ولادت ۱۵۱ نفر از شهدای ارتش جمهوری‌ اسلامی‌ ایران می‌باشد. در چنین روزی ۱۰۲ نفر به شهادت رسیدند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد! @sabzsorkh
💢 دبیرستانی بودم و مادرشون اومده بود خونمون برا تعیین روز خواستگاری تازه امتحانا رو داده بودیم و یه سفر مشهد گذاشته بودن تو دبیرستان ولی پدرم نگذاشته بود تنها یعنی بدون خانواده وبا مدرسه برم مشهد ولی یهو نظرش عوض شد. 🔹 مادرم به مدرسه تماس گرفت وگفتند مهلت تمام شده و جایی نیست برای ثبت نام ولی من تو دلم با امام رضا قرار گذاشته بودم که بیام پیشش بعد جواب مادر ایشون رو بدیم وبا خانوادشون بیان خواستگاری و... 🔹شاید باورتون نشه ولی مدرسه گفتن طلبیده امام رضا عجب طلبیدنی دقیقه ۹۰ یه جابرام تو اتوبوس واسکان مشهد جور شده بود 😭 🔹 من از امام رضا خواستم که اگر قسمت هم هستیم به هم برسیم زمانی که فرزنداولمون دنیا اومد قرار بود اسمش امیر حسین بزاریم ولی به خواسته پدر شهید اسمش رو رضا گذاشتیم. 🔹 چند سال گذشت س تایی رفتیم امام رضا علیه السلام حلقه ازدواجم رو انداختم تو حرم 😌 به نیت عاقبت به خیری وتضمین زندگیمون . 🔹خود ایشون هم بعد از آموزشی برای سر دوشی گرفتن رفته بودن امام رضا علیه السلام وهمون جا عکس یادگاری گرفته بودن وگفته بودن تو این جمع من شهید میشم 😭 🔹راوی همسر شهید 🔹شادی روح شهید حجت الله دشتبان صلوات @sabzsorkh
💢بعد از مراسم حاج قاسم به سمت ماشین خود حرکت کرد. من مشکلاتی داشتم که باید آن‌ها را شخصاً با ایشان درمیان می‌گذاشتم. افراد همراه حاج قاسم خیلی زیاد بودند و من نمی‌توانستم به ایشان برسم همان جا بلند گفتم حاج آقا تو را به فاطمه زهرا (س) بایست من با شما کار دارم. یکدفعه میان این جمعیت که داشتند می‌رفتند، ایستاد... گفت: بله کی من را صدا کرد؟! گفتم: حاج آقا من بودم گفت چه شده من را صدا زدید؟ گفتم: اینجا نمی‌شود سخت است. گفت خب این‌ها که من را رها نمی‌کنند بروید در ماشین من بنشینید تا من بیایم... من و ریحانه دخترم رفتیم. تا کمی خلوت شد. به راننده‌اش گفت سریع گاز بدهید و بروید بعد من در همین فاصله که در ماشین بودم با ایشان صحبت کردم و مشکلاتم را گفتم و ایشان راه‌حل دادند و قرار شد پیگیری‌کنند. من آنقدر تحت تأثیر رفتار جوانمردانه سردار قرار گرفته بودم که ناخواسته اشک می‌ریختم. بعد حاج قاسم یک انگشتر به من و یکی به دخترم داد و گفت گریه نکن و فقط سر نماز دعا کن به آرزویم یعنی شهادت برسم... زیرعکس پدر ریحانه امضا کرد و نوشت خدایا! من را به یاران شهیدم برسان. بعد از ما خداحافظی کرد و رفت. 🎤راوی: همسر شهید اکبر ملکشاهی @sabzsorkh
📢‌ پُست | رهبر انقلاب، صبح امروز: ‌‌‏میگویند شما چرا از فلسطین حمایت میکنید؟ حالا امروز که همه‌ی دنیا دارند از فلسطین حمایت میکنند. در خیابان‌های کشورهای اروپایی، در خیابان‌های واشینگتن و نیویورک مردم راه می‌افتند شعار به نفع فلسطین میدهند. @sabzsorkh
827.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🥀 سیری ز دیدن تو ‏ندارد نگاه من چون قحط دیده‌ای که ‏به نعمت رسیده‌است... @sabzsorkh
🌷محمد و دوستانش گروهی به نام(گروه 22 نفر) تشکیل داده بودند و همگی با هم متعهد شدند که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون در کنار هم برای انقلاب جانفشانی کنند. این گروه فرزندانی با اخلاص، فعال و با ایمان بودند. نامه‌هایی از این عزیزان که در زمان جنگ برای یکدیگر میفرستادند در دست است که بیانگر ایمان واعتقاد قلبی شان به امام زمان(عج)، امام حسین(ع) و رهبری امام خمینی و حفظ مملکت اسلامی و تجاوز بیگانگان میباشد و دائم تاکیدشان به مادران و خواهران حفظ خون شهیدان از طریق حفظ حجابشان بود، ناگفته نماند که این گروه اکثرا شهید شدند و عدّه‌ای هم که ماندند یا اسیر، جانباز، معلول و بقیه هم انشااللّه ادامه دهنده راه آنان هستند. " شهید محمد بائیان " @sabzsorkh
🌷روضه‌هایی زیادی برای حاج قاسم خواندم اما یک مرتبه، برای قرائت دعای در کربلای معلی حضور داشتیم که حاج قاسم با ما تماس گرفت و گفت: فلانی اگر خسته نمی‌شوی، می‌خواهم روضه‌ای برای ما بخوانی. در حالی که ایشان فرمانده همه ما بود، با حالتی متواضعانه از ما خواست تا روضه‌ای برای او بخوانیم و من گفتم این افتخاری برای من است که روضه برای شما بخوانم. به همراه جمعی به فراز گنبد حرم امام حسین(ع) رفتیم که دیدم حاج قاسم آن‌جاست و نیز در حال قرائت زیارت عاشورا بود. تمام حدود ۲/۵ ساعت که دعا و روضه خواندم، شانه‌های می‌لرزید. 🌷روضه که تمام شد، حاج قاسم به ابومهدی گفت: جلو بایست تا نماز بخوانیم. او گریه کرد که قبول نمی‌کند اما سردار گفت من به تو می‌گویم و ما نماز به امامت ابومهدی خواندیم و در طول نماز هم حاج قاسم شانه‌هایش می‌لرزید. به همراهانم گفتم، بی‌خود نیست تمام ابرقدرت‌ها از این مرد می‌ترسند. او به جای دیگری وصل است. ✍محمدرضا طاهری مداح اهل بیت @sabzsorkh