🔹نسبت میان فربهشدگی مناسک و وضعیّت دینداری
✅ شنبهشب (ششم مردادماه) به دعوت دستاندرکاران و تهیهکنندهی برنامهی تلویزیونی شیوه، میهمان این برنامه زنده بودم و مطالبی را پیشکش بینندگان کردم که چکیدهی آنها در زیر ارائه شده است:
📍۱. مناسک، بخش جداییناپذیر ادیان هستند که به دلیل مرئیتپذیری از اهمیّت و جایگاه برتری برخوردارند و مورد مطالعهی دینپژوهان قرار میگیرند.
📍۲. مناسک دینی صورت عینیّتیافته (objectives) باورداشتهایند. یعنی اعتقادات در قالب مناسک بازسازی میشوند. البته مناسک از طریق تبیین، تأکید بر تجربهی عرفانی، و افزایش تراکم اخلاقی به بازسازی عقاید کمک میکنند. (رابطهی برهمکنشی مناسک و اعتقادات).
📍۳. مناسک، معمولا ماهیتی جمعی و غیرساختگی دارند. یعنی بازنمایی یک وضعیّت ایمانی هستند. دینداران از آن جهت که دیندارند در مناسک شرکت میکنند. مشارکت در مناسک بدون قصد و ایمان درونی، یک کنش مذهبی به شمار نمیآید.
📍۴. در دهههای اخیر، ایران مناسکیتر شده است. هم تقویم ایران دینیتر شده است و هم مکانهای آن. پیدایش امامزادههای جدید و نیز مناسبتهای بیشتر در تقویم ایرانیها نشانهی این واقعیّت است. این اتفاق باعث افزایش مناسک نیز شده است.
📍۵. افزایش مناسک را نمیتوان به معنای افزایش دینداری در ایران دانست. شاید این اتفاق به معنای افزایش دینداری کمّی باشد ولی برای سنجش میزان دینداری، شاخصهای دیگری نیز وجود دارد. شاخصهایی چون امکان تبیین باورداشتها، اعتماد عمومی، خیرخواهی، صداقت، نوعدوستی، و دیگر کیفیتهایی که دین اسلام از پیروان خود انتظار دارد. این شاخصها میتوانند کیفیّت دینداری را نشان بدهند. البته کم شدن مناسک را نیز نمیتوان نشانهی سکولار شدن جامعه دانست.
📍۶. اساسا "سکولار" یک مفهوم لغزنده است. استفادهی نابجا از آن بیشتر برای خارج کردن رقیب از میدان است. گروهی ممکن است یک نفر را به دلیل باور به جدایی دین و مناسک دینی از سیاست، سکولار بخواهند. از قضا از زاویهی دیگر، ممکن است گروهی، مداخلهی امر سیاسی در دین و مناسک مذهبی را سکولاریسم بخوانند؛ چون دین و مناسک دینی را از قدسیّت انداخته است.
📍۷. تحقیقات نشان میدهد که نسبت معناداری بین «رشد مناسک» و «افزایش دینداری» در ایران مشاهده نمیشود. این به آن معناست که مناسک از کارکرد لازم برخوردار نیستند. افت قدرت اخلاقی نهاد روحانیت نشانه این مدعاست.
📍۸. دلیل اصلی از بین رفتن کارکرد مناسک میتواند تردید در "اصالت" و "خلوص" آنها باشد. مداخلهی "امر سیاسی" در مناسک سبب تردید جامعه در اصالت آنها شده است. امر سیاسی تلاش دارد تا با استفاده از مناسک، به توجیه و مشروعیّت خود بیافزاید.
📍۹. نسبت به پیادهروی اربعین، ما شاهد یک منازعه هستیم که نتیجهاش پیدایش دو ادبیات شده است:
الف. این ادبیات را هویت مشروعیّتبخش به حکومت و سازمانها و رسانههای رسمی دامن زده و تولید میکنند. این ادبیات مناسک اربعین را با مضامین اسطورهای، سیاسی، اجتماعی، یوتوپیایی، و هویتی معرفی میکند. برای این ادبیات پیادهروی اربعین میتواند هویّت مقاومت در برابر نظام سلطه را تقویت کند.
ب. این ادبیات با تمرکز بر کجکارکردها و چالشهای این مناسک، آن را یک ابزار سیاسی دانسته و در اصالت و خلوص آن تردید دارد. مخالفان پیادهروی اربعین، در حقیقت مخالف سیاسی شدن و شیوه مواجههی حاکمیّت با آن هستند.
📍۱۰. به گمان من، تردید در اصالت مناسک و باور به ساختگی بودن آنها و مداخلهی "امر سیاسی" در آنها خروجی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. اگر مناسک را صرفا به مثابه یک چسب اجتماعی برای شکلدادن گروه مؤمنان نگاه کنیم (آنگونه که ادبیات نخست نگاه میکند) کارکرد اخلاقی و تبیینی آنها کاهش مییابد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۷
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🌐توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب؛
🔻«مرگ و معنای زندگی در تجربهی مسیحیان و مسلمانان» منتشر شد
🔻 کتاب «مرگ و معنای زندگی در تجربه مسیحیان و مسلمانان» نوشته مهراب صادقنیا به تازگی توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب منتشر و روانه بازار نشر شده است. اینکتاب با مقایسه دو گروه مسلمان و مسیحی کارکرد معنابخشی مرگ را بیان میکند.
نویسنده در معرفی این کتاب میگوید: مرگ سادهترین واقعیت زندگی ماست. ما متولد میشویم، رشد و زندگی میکنیم و میمیریم، از این سادهتر نمیشود. با این حال، هیچکدام از این رخدادها چندان که گمان میرود ساده نیستند. هر کدام از این رخدادها، اتفاقات معناداری هستند که انسانها تلاش میکنند آنها را بفهمند. در این چرخه زندگی انسان-ها روابط خود را بر اساس معنای این مفاهیم سامان میدهند. مرگِ یک انسان صرفاً یک پایان نیست، بلکه فرآیندی با معناست. انسانها در زندگی اجتماعی خود تماسهای معناداری را بر سر مرگ با یکدیگر شکل میدهند.
⏮ تلفن تماس :
☎️۰۲۵۳۲۸۰۳۱۷۱
📱۰۹۱۲۷۵۴۵۷۷۸
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹دولت محترم وفاق ملی!
✅ این روزها دولت جدید و شخصیتهایی که به فکر راهبردهای آن هستند از مفاهیمی چون "وفاق ملی"، "عدالت"، و "آزادی اندیشه و بیان" سخن میگویند. سخنانی جذّاب و پُر اهمیت که بیشتر رأیدهندگان آنها را پسندیدند. به هر حال، وفاق، عدالت، و آزادی از نیازهای جامعههای جدیداند و برای جامعهی ما که از گوناگونی قومی، دینی، و فرهنگی برخوردار است، ضروریترند. با این همه، وفاق، عدالت، و آزادی منطق سیاسی و اجتماعی خود را دارند. این مفاهیم مانند زمین بازیای هستند که تنها کسانی میتوانند وارد آن شوند که به آنها وفادارند. کسانی که از هر فرصتی برای ویران کردن همبستگی اجتماعی استفاده میکنند و وفاق را برای نابودی آن و شکستن توافقات اجتماعی میخواهند، شایستهی حضور در این میدان نیستند. چه این که آزادی و عدالت میدانی برای فعالیت کسانی است که تلاش میکنند این دو را پاس داشته و به آزادی دیگران احترام بگذارند و عدالت را پیشه کنند؛ نه کسانی که آزادی را برای از بین بردن آزادی و محدود کردن دیگران میخواهند و عدالت را برای ایجاد هر بیعدالتی و رانتی. جامعهی ایران زخمخوردهی کسانی است که از آزادی بیان استفاده کردند و ممنوعیِت بیان دیگران را تئوریزه کردند. کسانی که مخالفان خود را در آزادی کامل "لعن" و "تکفیر" کردند. دولت جدید نمیتوانید زمینی برای نمایش وفاق، عدالت، و آزادی تعریف کند ولی کسانی را در این زمین به بازی دعوت کند که تمام تلاششان خراب کردن آن و زمینهی وفاق، عدالت، و آزادیست.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۰
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹 همسر و نه متعلقه!
✅ به دنبال درگذشت همسر باایمان و وفادار مرجع بزرگوار شیعیان، آیتالله العظمی شبیری زنجانی(دام ظله)، پیامهای تسلیتی از جانب شماری از بزرگان حوزههای علمیه و برخی شخصیتهای سیاسی صادر شد. تعبیرهایی که در این پیامها در اشاره به آن بانوی فرزانه و وارسته به کار رفته شایستهی توجه است. رهبری معظم انقلاب، برابر دقتی که در به کار بستن کلمات دارند از مفهوم "بانوی مکرمه، همسر گرامی" استفاده کردند. آیتالله جوادی آملی در پیامشان از مفهوم "کریمهی بیت مرجع عالیقدر" استفاده کردهاند. تعبیری لطیف و پرمِهر که مورد توجه بسیاری و از جمله بیت حضرت آیتالله العظمی شبیری هم قرار گرفت. آیتالله نوری همدانی و آیتالله آملی لاریجانی از مفهوم "همسر مکرّمه"، و حجتالاسلام والمسلمین سید حسن خمینی از مفهوم "همسر مکرمه و مجلله" بهره گرفتهاند. مفاهیمی که با ادبیات جهان امروز سازگارترند.
✅ با این حال، در شماری از پیامهای تسلیت، از مفهوم "متعلقه" استفاده شده است. برای نمونه، امروز نیز چندین پیامک رسمی از طرف حوزهی علمیه برای دعوت به مشارکت در آیین تشییع، تدفین، و تکریم آن بانوی پرهیزکار منتشر شد که در آنها از کلمهی "متعلّقه" که وجه مؤنث "متعلّق" است، استفاده شده بود. این کلمه در ادبیات سنتی، بیشتر برای اشاره به همسران عالمان دینی به کار برده میشود. کلمهای که برای جهان امروز میتواند آزاردهنده بوده و نشانهای از تفسیر حوزویان از "زن" و "همسر" به شمار آید. در روزگاری که حوزه و حوزویان بیش از هر زمان دیگری در معرض داوری و نکتهسنجی هستند، شایسته است که از هرگونه تعبیری که چالش میان حوزه و روحانیّت با جهان جدید را تشدید میکند پرهیز شود. البته، وقتی این نکته را در جمع برخی از استادان حوزه مطرح کرده و به این تعبیر خرده گرفتم، به "غربزدگی" و "متاثر شدن از ادبیات فمنیستی" متهم شدم!
✅ زبان پدیدهی فرهنگی پیچیدهای است. آینهایست که حیات فرهنگی ما را آشکار میکند و نظام ارزشیمان را برملا. ما در زبانمان زندگی میکنیم و شخصیت فرهنگی و نیز جهانمعنای ما در زیر زبانمان پنهان است: " المرء مخبوء تحت لسانه."(امام على عليهالسلام)
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
کلمهها نظام فکری ما هستند. ما جهان پیرامون خود را به وسیلهی همین کلمهها برساخت میکنیم. کلمهها را باید جدی گرفت.
🌑 درگذشت بانوی پرهیزکار، کریمهی مرجع عالیقدر شیعه آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی، بانو حاجیه خانم مجد را به حضرت ایشان و فرزندان و بازماندگان محترم تسلیت میگویم.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۵
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹 روحانیان و ضرورت هوش اخلاقی
✅ امروز در کلاردشت، نیکا (دخترم) را به پارک کوچکی بردم تا هوایی تازه کند. کودکان مشغول بازی با تاب و سُرسُرهها بودند و مسافرانی در محوطهی پارک زیرانداز انداخته و استراحت میکردند. روی تابلوی ورودی پارک نوشته شده بود: " اهدایی تجهیزات پارک بازی کودکان: زنده یاد خانم محمدی (عدیلی)." اینکه یک خانم و یا بازماندگانش "خیر" را در اهدای اسباببازی برای کودکان دیده و این وسایل را "خیرات" کردهاند، موضوعی جالبی است و نشانهی ذهن اخلاقی او یا بازماندگانش. "ذهن اخلاقی" چگونگی طبیعت فهم خوب و بد، خیر و شر، فضیلت و رذیلت است. ذهن اخلاقی امکان به کار گیری اصول اخلاقی در رفتار و عملکردها و ارزشهاست. از نظر تئوری، تقریبا ساده است که بگوییم "خوب چیست و بد کدام است" و یا "خیر چیست و شر کدام است"؛ ولی درک این که در یک زمان مشخص و در یک مکان و موقعیّت معیّن، چه کاری خیر است و چه کاری خوب، یا چه کاری بد است و چه کاری شر، نیازمند ذهنیت و هوش اخلاقی است.
مصادیق امر اخلاقی ثابت نیستند و به طور مداوم در حال تغییرند، این ذهن اخلاقیست که در هر شرایطی امکان کشف مصادیق خیر و خوبی را فراهم میآورد. در همهی ادیان، مهمترین مسئولیّت روحانیها توسعهی مصادیق خیر، خوبی، و پرهیزکاری و نیز رشد ذهنیّت اخلاقی دینداران بوده است. روحانیهای برخی ادیان به دلیل نداشتن هوش اخلاقیِ کافی، خیر و فضیلت را در صورتهای تاریخی آن محدود کرده و نتوانستهاند مصادیق تازهای برای خیر و فضیلت معرفی کنند، با دست خود، سنت دینیشان را در تاریخ دفن کرده و چراغ دین خود را خاموش کردهاند. دینداری و اخلاقی زیستن نیازمند درک هنجارهای نو شونده و یافتن مصادق تازه است و این میسر نمیشود جز با داشتن ذهن اخلاقی.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۲۸
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹گردشگرانه شدن مناسک: زائر یا گردشگر!
✅ سالها پیش در شهر رم این شانس را داشتم که کلیسای تاریخی و مهم سنتپیتر را از نزدیک ببینم. وقتی وارد ساختمان کلیسا شدم، گردشگران زیادی را دیدم که سرخوش از حضور در یک بنای پررمز و راز مذهبی عکس یادگاری میگرفتند و با دقت، در و دیوار کلیسا را ورانداز میکردند. آنها بیتوجه به آداب زیارت و احتمالا جنبههای روحی و معنوی کلیسای سنتپیتر، خویشخوشانه به دنبال کسب تجربههای شادیبخش بودند و تلاش داشتند تا اوقات فراغت خود را با تماشای یک بنای پرآوازهی مذهبی پر کنند. در ظاهر حرکات این گردشگران نزدیکی به امر قدسی و یا تجربه مقدس و یا چیزی شبیه آن پیدا نبود آنها میخواستند به اندازهی پولی که هزینه کردهاند از این بنای تاریخی لذت ببرند. همزمان در بخشهای جلویی کلیسا جماعتی از زائران مشغول نیایش بودند و یک کشیش داشت به زبان ایتالیایی آنها را موعظه میکرد. مسئولان کلیسا نیایشکنندگان را با نردههای آهنی و چند نفر نگهبان از گردشگران جدا کرده بودند. گویی پذیرفته بودند که این دو گروه را باید از مزاحمت یکدیگر در امان داشت. به اصرار و با پافشاری اجازه گرفتم تا خود را به جمع زائران برسانم. آنجا گروهی از باورمندان مسیحی بر نیمکتهای چوبی نشسته بودند و به موعظههای کشیش گوش میدادند. چندان متوجه سخنان کشیش نمیشدم( به زبان ایتالیایی سخن میگفت) ولی از حرکات سر و صورت شنوندگان معلوم بود که از محتوای سخنرانی خوششان آمده است. آنجا خبری از کنجکاویهای گردشگران نبود؛ همه خیلی ساکت و با تمرکز جای خود نشسته بودند.
✅ آنچه من میدیدم واقعیت آشکار دو عمل اجتماعی قرن بیست و یکم بود که در یک مکان انجام میشدند. دو کنشی که اگر چه شانه به شانه و به هم نزدیکاند، ولی هنوز باید میانشان نرده کشید و آنها را از هم جدا کرد. جهان جدید، ادیان گوناگون را با چالش گردشگرانه شدن مناسکشان روبرو کرده است. کنجکاوی گردشگرانه بر تجربهی امر قدسی چیره شده و آن را تهدید میکند. اوضاع زیارت در این میان، به دلیل آنکه با جابجایی و سفر همراه است، پیچیدهتر است. در جهان امروز مرز میان زیارت و گردشگری چنان باریک و تُرد شده است که به سختی بتوان زائر را از گردشگر تمییز داد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۳۱
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
کارکردها_و_کژکارکردهای_پیادهروی_اربعین_با_ارائه_مهراب_صادقنیا.mp3
51.96M
🔻 کارکردها و کژکارکردهای پیادهروی اربعین
🎤میهمان: مهراب صادقنیا
میزبان: نورا نوریصفت
زمان برگزاری: یکشنبه چهارم شهریور.
چکیدهی سخن:
مناسک بخش جداییناپذیر ادیان هستند. البته با سایر بخشهای دین یعنی اعتقادات و خلقیات در پیوند است. کارکرد مناسک عمدتا عبارت است از : ۱. تبیین باورداشتها و عینیتبخشی به آنها. ۲. افزایش پیوستگی اجتماعی و کشش میانگروهی. و ۳. افزایش تراکم اخلاقی و تجربهی معنوی/امر قدسی. پیادهروی اربعین امکان مرئیتپذیری شیعه را فراهم آورده، تا اندازهای کارکرد ابلاغی دارد و نیز امکان تجربهی امر قدسی را فراهم میآورد. افزون بر آن که سبب افزایش پیوستگی اجتماعی و نیز نمایش همدلی را فراهم میآورد... مشروط بر آنکه امر سیاسی در آن مداخله نکند که البته به گمان میرسد مداخله کرده است:
تماشای این برنامه در صفحههای دینآنلاین:
اینستاگرام
https://www.instagram.com/reel/C_GpVVxKEbY/?igsh=MXhnZXNoNGx4YWx6MQ==
کانال یوتیوب
https://youtu.be/TV4e4ZJRgyo?si=BzdNqq_74cCt7Btd
کانال آپارات
https://www.aparat.com/v/hsg495u
🆔 @dinonline
@mehrabsadeghnia
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹نیّتهای خوب، رخدادهای بد.
✅ در تاریخ میخوانیم که خوارج نهروان به زیبایی قرآن میخواندند و پیشانیشان از سجدههای طولانی و زیاد پینه بسته بود. بسیاری از آنها که در کربلا راه را بر امام حسین بستند و جنایت کردند، نیز سودای دفاع از دین و مبارزه با کسی را داستند که گمان میکردند بر امام مسلمین خروج کرده است. نمونههایی از این دست کم نیست؛ رخدادهای فاجعهباری که کنشگران آن دست کم به خیال خود عملی درست انجام میدادند. در روزگار ما هم از این نمونهها زیادند. گروه فرقان با نیِت دفاع از دین عالم روشناندیش روزگار ما را شهید کردند. داعشیها هم با گفتن الله اکبر قتل و غارت میکنند و بوکوحرام به اسم خدا زنان و دختران آفریقایی را به اسارت میگیرد. همهی این رخدادها به ما میآموزد که برای تحلیل واقعیِتهای اجتماعی هیچ گاه نباید به خلوص نیّت و صفای کنشگران آن استناد کرد. اگر بنا بود حادثه و یا واقعیتی اجتماعی را بر اساس نیّت کنشگران آن قضاوت کنیم، در بارهی رخدادهایی که گفته شده، چه تفسیری داشتیم؟ درستی و نادرستی واقعیّتهای اجتماعی را باید بر اساس منطق درونی آنها و پیآمدهایشان تحلیل و ارزیابی کرد و نه نیّت و پیشانی پینهبستهی کسانی که در آن واقعیّتها نقش بازی کردهاند. چه بسیار کنشگرانی که با نیّتهای خوب فاجعههای بزرگی را رقم زدهاند. چه بسیار نیّتهای خوبی که جز نابودی و ویرانی چیزی به بار نیاورند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۱۲
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹عسس بیا منو بگیر!
✅ جناب دکتر سیمایی، وزیر محترم علوم به تازگی و در جلسهی معارفهی خود، بر علم و منطق آن تاکید داشته و از سر و صدای بلند شبهعلمها که "سد راه ما شدهاند" سخن گفتند. ایشان از شبهعلمها به عنوان سببی برای رشد خرافه یاد کردند. این سخنان گویا به مذاق برخی از روحانیهایی که در مجموعههای دانشگاهی-حوزهای هیئت علمی هستند، خوش نیامده است. برخی یادداشت نوشتند و از شبهعلم در برابر چیزی که آن را خشونت معرفتی علم بر علیه شبهعلم خواندند دفاع کردند. راستش را بخواهید این واکنش من را به یاد یک ضربالمثل انداخت: "عسس(پاسبان) بیا منو بگیر!" وقتی کسانی با عنوان عضو هیئت علمی وزارت علوم، قرار است که به علم و ادبیات آن متعهد باشند چرا باید از هجوم علم به شبهعلمها نگران شوند؟ جناب وزیر علوم احتمالا متوجه هستند که برخی از این شبهعلمها در قالبها آکادمیک، امروزه به عنوان واحدهای درسی و یا مقالات علمی در نشریات رسمی وزارت علوم ارائه میشوند. سخن از کم کردن سر و صدای شبه علمها نوعی خودانتقادی است و وزیر علوم باید از مجموعهی تحت نظر خود آغاز کند. معاونت فرهنگی وزارت علوم وظیفه دارد نسبتِ میان علم، فرهنگ، و جامعه را همواره ارزیابی کند. وظیفه دارد نسبت میان آنچه که در دانشگاهها و پژوهشگاههای زیر نظرش تدریس و تولید میشود را با واقعیت فرهنگی جامعه بسنجد. این وظیفه مدتهاست به برگزاری برنامههای مناسبتی تقلیل یافته است. وزیر علوم اگر نگران سر و صدای شبهعلمهاست، باید مراقبت کنند که مراکز علمی زیر نظرشان علم را تولید کرده و به سطح جامعه بکشانند، نه این که به شبه علمها لباس علم بپوشند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۵/۱۳
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹منطق یک بام و دو هوا!
فیلتر کردن اولویت دارد ولی رفع آن نه!
✅ در برنامه "باضافه یک" شبکهی سه تلویزیون(نوزدهم شهریور) مجری و کارشناس برنامه بارها تکرار میکردند که "مسئلهی بازگرداندن استادان و دانشجویان اخراجی، رفع فیلترینگ، و حذف گشت ارشاد در اولویت مطالبات مردم نیست و بهتر است دولت آقای پزشکیان به حل مشکلات اقتصادی، اشتغال، تورم، و گرانی بپردازند تا امور کم اهمیتی مثل بازگشت چند استاد و دانشجو! البته من نمیدانم بازگشت استاد و دانشجویی که به ناحق اخراج شده است و یا رفع فیلترینگ و حذف گشت ارشاد، در اولویت مردم هست یا نیست و یا این که اساسا اینجا، جای اولویتبندی هست یا خیر. یا چه تزاحمی بین این امور و تلاش برای حل مشکلات اقتصادی هست؛ ولی یک سوال دارم: بر اساس کدام منطق، "فیلتر کردن" از مطالبات مردم و امور دارای اولویت هست، ولی "رفع فیلتر" اولویتی ندارد؟! چرا "اخراج دانشجو و استاد"، اولویت داشت ولی "بازگردان آنها" اولویت ندارد؟!! چرا وقتی بنا بود گشت ارشاد راه بیافتد، و یا فیلترینگ انجام شود، و یا استاد و دانشجویی اخراج شود شما نفرمودید این امور اولویت ندارند و بهتر است دولت به حل مشکلات اقتصادی مردم بپردازد؟! این چه منطقی است که هر وقت دلتان بخواهد یک چیز اولویت پیدا میکند؟ تلاش برای ناامید کردن مردم خلاف مسئولیت اجتماعی است.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۶/۲۰
Sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹بیرانوندازیسیون رفع فیلترینگ
✅ در کشور ما هر مسالهای شانس این را دارد که به چیزی شبیه پروندهی فسخ قراداد علیرضا بیرانوند در کمیتهی انضباطی فوتبال تبدیل شود. پروندهای که همه چیزش معلوم بود و قاضیاش میتوانست به آسانی رأی خود را در زمان کوتاهی صادر کند؛ ولی فشارهای بیرونی، از زنوزی و قلعهنویی گرفته تا هواداران پرسپولیس، باعث میشد که دست و دلش بلرزد. برای فرار از صدور رأی، مدام بهانه میآورد که پرونده نیازمند کارشناسی بیشتر است. آخرِ سر هم بعد از چندین ماه، رأیی داد که انگار نداد! این که یک پرونده بود؛ خیلی چیزهای دیگر هم میتوانند گرفتار همین فرآیند شوند. فرآیندی که من اسمش را گذاشتهام "بیرانوندازیسیون". نمونهاش فیلترینگ اینترنت! آقای پزشکیان با وعدهی برداشتن فیلترینگ و دسترسی آسان به شبکه اینترنت پا به میدان انتخابات گذاشت و ازقضا رأی آورد. چند ماه هم هست که دولتش را تشکیل داده است؛ ولی دریغ از یک گزارش در بارهی رفع فیلترینگ! به تازگی وزیر جوان ایشان اظهار کردهاند که "رفع فیلترینگ با بله و خیر نمیشود، بلکه نیازمند کار کارشناسی است. مشکل ما فیلترینگ نیست، فیلترشکنها هستند." این یعنی همان بیرانوندسازی پروندهی فیلترینگ. یعنی خرید زمان. یعنی میخواهیم ولی میترسیم. کاش میدانستید نتیجهی بیرانوندازیسیون چیزی جز نابودی اعتماد مردم نیست. صادقانه بیایید و بگویید میخواهیم کاری بکنیم ولی نمیتوانیم. بگویید "زنوزیها"، "قلعهنوییها" و "درویشها"ی ماجرا زیادند و تمام؛ ولی کارشناسی را بهانه نکنید!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۱۶
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔹حتما لازم است نصف عالم کشته شوند؟!
.... یعنی جوری دیگر نمیشود؟
🟢 آلعمران، ۱۵۹:
پس به (بركت) رحمت الهى با آنان نرمخو (و پرمهر) شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده میشدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار(ها) با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد.
✅ آقای حجتالاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری در یک تلویزیونی گفتند که چهل و دو هزار نفر (تعداد شهدای مظلوم غزه) که سهل است! اگر نصف عالم هم کشته شوند، برای رسیدن به مقصد ایرادی ندارد. خیلی تلاش کردم چیزی ننویسم؛ ولی نشد. انبوهی از پرسشها ذهنم را مشغول کرده است. مقصدی که برای رسیدن به آن "اگر نصف عالم هم کشته شوند ایراد ندارد" کجاست و چه مشخصههایی دارد؟ این چه مقصدی است که برای رسیدن به آن باید نصف عالم بمیرند و نیم دیگرش داغدار عزیزانشان باشند؟ فکر نمیکنید یک جای کار گیر دارد؟ فکر نمیکنید اندیشهای که برای تبلیغ، ترویج، و استقرارش نیاز است نصف عالم بمیرد، یحتمل خودش ایراد داشته باشد؟ حالا فرض بگیریم آن مقصد مورد نظر شما "آرمانشهر آگوستین" یا "ملکوت الهی مسیح" و یا "مدینهی فاضلهی فارابی"، و یا اساسا همان بهشت موعود ادیان ابراهیمی؛ چرا باید راه رسیدن به آن کشته شدن نصف عالم باشد؟! یعنی راه مناسبتری نیست؟ راهی که با آرامش بیشتری ما را به آن مقصد برساند؟ فکر نمیکنید که اگر به قرآن تمسک کنیم و پیامبرانه از دین خدا سخن بگوییم، نیازی نباشد که نصف عالم کشته شوند تا حرف ما را قبول کنند؟
مهراب صادقنیا
۱۴۰۳/۷/۲۷
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab