3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حمایت آیت الله نوری همدانی از مواضع انقلابی امام جمعه کرج
🔹شما راه را باز کردید، به میدان آمدید، امیدوارم انشاءالله اشخاص بسیاری پشت سر شما بیایند و شما را تنها نگذارند در این میدان.
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حمایت آیت الله نوری همدانی از مواضع انقلابی امام جمعه کرج
🔹شما راه را باز کردید، به میدان آمدید، امیدوارم انشاءالله اشخاص بسیاری پشت سر شما بیایند و شما را تنها نگذارند در این میدان.
آن عشق که در پرده بمانَد به چه ارزد
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ
✨ #شفایی_اصفهانی
🌸🍃🌸🍃
با رفتن خود کمی به روزم کردی
تابیدی و ماه شب فروزم کردی
هم سوخت دلم ز رفتنت هم جگرم
با رفتن خود دوگانه سوزم کردی
🌹صدرا🌹
یک #زن_هنرمند_باحجاب، "نامحرم زدا" است.
در قرآن هم اصطلاح "محصن" برای او به کار رفته است.
یعنی قلعه ای دارد که کسی به او نمی تواند نزدیک شود.
#کتاب_قرار_دکتر_همیز
از سوراخ دیوار بهشت داشتم
جهنمیهارو دید میزدم
ﺩﯾﺪم ﺑﻌﻀﯿﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﻩ
ﺩﺍﺭﻥ ﻣﺸﻖ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻦ !!!!!!
ﭘﺮﺳﯿﺪم ﺍﯾﻨﺎ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ؟
ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ
ﻓﻘﻂ پست ها رو میخوندن خودشون چیزی نمیفرستادن...
ﺍﺯ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻮﺩ😂😂
#دهان
🍃دهان بابالله است، صادرات و وارداتش را کنترل کنید، دهان گوش جان است، انسان دو دهان دارد
یکی گوش که دهان روح او است
ودیگری دهان که دهان تن او است.
این دو دهان خیلی محترم اند.
انسان باید خیلی مواظب آنها باشد. یعنی باید صادرات و واردات اینها را خیلی مراقب باشد. آنهاییکه هرزه خوراک میشوند، هرزه کار شده و کسانی که هرزه شنو میشوند، هرزه گو میشوند.
«علامه حسن زاده آملی»
سلام امام زمانم عج !🌸
مهدیا!هرطرفی در طلبت رو کردم
هرچه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا! به سر شیعه دلخسته بتاب
تانگویند که بیهوده هیاهو کردم
❤️💚#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️💚
سلاااااام برشما منتطران ظهور. روز آدینه تون بخیرو شادی.
🌹صدرا🌹
#گریه_سربازعراقی:
در اسارت،اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت:
"چیه؟ اذان میگویی. بیاجلو"!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او.آن بعثی گفت :او اذان گفت. برادرمان اصرارکرد که"نه،اشتباه میکنی من اذان گفتم".مأمور بعثی گفت:خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو"...
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.وقتی مأمور عراقی رفت،او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است.
به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان میگفت: میدیدم اگرنان را بخورم از تشنگی خفه میشوم نان رافقط مزه مزه میکردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارهااین کاررا تکرار میکرد...
روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخارمیکنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی (ع) اینجا تشنهکام به شهادت برسم.سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یازهرا!؟افتخارمیکنم.این شهادت همراه با تشنه کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم...
تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره،همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین.ِ..
اواز پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند ودارد گریه میکندو میگوید: بیا که آب آوردهام. او مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچوقت به حضرت زهرا(س) قسم نمیخوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) رابرد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند. همین طور که روی زمین بودم، سرم راکج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد.یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمیکنم. گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمدو مرا از خواب بیدار کردبا عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرادر مقابل حضرت زهرا (س)شرمنده کردی.الان حضرت زهرا(س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو ودل اسیری که به دردآوردهای را به دست بیاور وگرنه همه شمارا نفرین خواهم کرد...
#کتاب -شهدا-و-اهل-بیت ناصر-کاوه
"خاطره ازمرحوم ابوترابی - کتاب حماسههای ناگفته ص۹۰ _
اسرار حقیقی حیاتم زهراست
معنای عبادتم، صلاتم زهراست
دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا
وقتی که فرشته نجاتم زهراست
🌹صدرا🌹
زیارت عاشورا شیخ عبدالزهرا کعبی.mp3
زمان:
حجم:
20.06M
مهم🔻
زیارت عاشورا صوتی عربی نفیس
از مرحوم شیخ عبدلزهرا الکعبی
ایشون از مشایخ و واعظان خاص عراق بودند که حالات خاصی هم داشتند.
داستان خواندن قصیده ابن عرندس ایشان مقابل حرم ابا عبدالله عليه السلام معروف می باشد.
لازم به ذکر است زیارت و صوت های ديگري از ایشان موجود می باشد،اما زیارت عاشوراي ايشان بسیار کمیاب است.
2.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅اعجاز علمی قرآن
معجزه عنکبوت در قرآن
#سبحان_الله
•🍃🌸 🌸🍃•