🔴 آقای پزشکیان
🔹 رفتن به هیأت های عزاداری و دم از وحدت و همدلی شما رو باور کنیم یا تلاش اطرافیان و رسانه های اصلاحطلب طرفدار شما برای ترور شخصیت زاکانی و قالیباف و جلیلی و تلاش برای حذف دیکتاتورانه رقیب 🧐
➕ پیشنهاد میکنیم یه سری به این دوستان خود هم بزنید و به آنها بفرمایید حال که پیروز شدیم ترور شخصیت و تخریب رقیب را پایان دهند و دست از دیکتاتوری بردارند تا حرف و عمل شما یکی شود نه اینکه شما حرفی بزنید و اطرافیان برعکس عمل کنند ‼️‼️
اینکه در شهر ۸ میلیون نفری بغداد چیزی به نام حمل و نقل عمومی وجود ندارد(حتی اتوبوس!!!) اصلاً مهم نیست یا اینکه چیزی به نام فاضلاب با کلیت شهریت عراق ناآشنا است هم مهم نیست، مهم اینه آبجو الکلی دارن می سازند، ته خواسته ایرونی جماعتِ...!
البته مگر در اروپا و آمریکا چطوریه!
اینکه اجناس خیلی گرونه، مالیاتها بشدت بالایه، با یه بارون همه جا رو آب برمیداره، چقد کارتنخوابها زیادن که بعضیاشون بخاطر نداشتن توان پرداخت قسط های وام بانکی به اون روز افتادن و...
ولی خوب همه در خیابون میتونن برهنه باشن مثل حیوانات! و مجالس رقص و پارتی و کوفت وزهرمار در مکانهای عمومی برقراره و این یعنی نهایت پیشرفت و توسعه و تمدن و انسانیت جهان اول و حقوق بشر و.....
نهایت آرزوی هموطنانِ....!!!
انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه ج۹ - استاد علیرضا پناهیان.mp3
17.62M
این چه دینی است ما داریم به مردم میگوییم
جوانی که از دین انفرادی زده میشود حق دارد
مردمی که در انتخابات شرکت نمی کنند ولی دین دارند حق دارند
چون تو دین را اشتباه اموزش دادی ، خلاف قرآن
قسمت نهم
سخنرانی مهم استاد پناهیان
با موضوع تحجر
هم گوش دهید،هم وسیع نشر دهید
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریدهٔ خود بردن
در یک یک کوچه کوچهها گردیدن
#السلام_علیک_یااباعبدالله
در زیارت امام حسین (علیه السلام) آمده است که :
... وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ
وَ أَحْدَقُوا بِکَ مِنْ کُلِّ الْجِهَاتِ وَ أَثْخَنُوکَ بِالْجِرَاحِ وَ حَالُوا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ لَمْ یَبْقَ لَکَ نَاصِرٌ وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ
... و فرشتگان آسمانها از شکیبایی تو به شگفت آمده بودند.
و دشمنان از همه سو تو را دوره نمودند و تا توانستند تو را به زخم آلودند و حائل بین تو و آب فرات شدند، و یاوری برای تو نماند و تو فداکارانه رضای الهی را جسته و صبر پیشه نمودی
تَذُبُّ عَنْ نِسْوَانِکَ وَ أَوْلَادِکَ فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ طَرِیحاً ظَمْآنَ جَرِیحاً تَطَؤُکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا وَ تَعْلُوکَ الطُّغَاةُ بِبَواتِرِهَا
و از زنان خانواده ات و از فرزندانت دفاع مینمودی و بی جان فروافتاده، تشنه لب و خونین بدن، نقش بر زمین شدی و سم اسبان تو را لگدمال میکرد، و طغیانگران به شمشیرهای برنده بر سر و روی تو میزدند.
قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِینُکَ وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْبِسَاطِ وَ الِانْقِبَاضِ شِمَالُکَ وَ یَمِینُکَ تُدِیرُ طَرَفاً مُنْکَسِراً إِلَی رَحْلِکَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِکَ عَنْ وُلْدِکَ وَ أَهْلِکَ
و از پیشانی ات خون مرگ میتراوید و دست چپ و راستت گاه باز و گاه بسته میشد و چشم درشکسته ات را به خیمه گاهت دوخته و از نگرانی فرزندان و خانواده ات، خود را فراموش کرده بودی،
وَ أَسْرَعَ فَرَسُکَ شَارِداً وَ إِلَی خِیَامِکَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاکِیاً فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً وَ أَبْصَرْنَ سَرْجَکَ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ لِلشُّعُورِ نَاشِرَاتٍ وَ لِلْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ وَ لِلْوُجُوهِ سَافِرَاتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَی مَصْرَعِکَ مُبَادِرَاتٍ
و اسبت رمیده گریخت و روی سوی خیمه هایت نهاد و با صدا در گلو گرداندن، ناله میکرد و چون زنان اسبت را بس ضربه خورده و آسیب دیده یافتند و زین آن را کج شده دیدند، از خیمهها برون دویده و موهای خود کشیدند و بر صورتهاشان سیلی زدند و نقاب از چهره هاشان گشوده شد و شیون کنان تو را فرا میخواندند، و پس از عزتمندی فروافتاده و خوار گشتند و بیخود از خود، به سوی محل بر زمین افتادنت دویدند.
وَ الشِمْرٌ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِکَ مُولِغٌ سَیْفَهُ فِی نَحْرِکَ قَابِضٌ شَیْبَتَکَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ وَ قَدْ سَکَنَتْ حَوَاسُّکَ وَ خَمَدَتْ أَنْفَاسُکَ وَ وَرَدَ عَلَی الْقَنَاةِ رَأْسُکَ وَ سُبِيَ أَهْلُكَ كَالعَبِيدِ ...
در حالیکه شمر ملعون بر سینه ات نشسته بود و شمشيرش را به حنجر تو فرو میبرد و محاسن سپید و غرقه بخون تو را در مشت گرفته بود و به شمشیر آخته اش گلویت میبرید و ذبحت میکرد، و تو مشاعرت به خموشی افتاده و نفسهایت فرو افتاده بود؛ و سرت بر سر نیزه گشت و خانواده ات چون بردگان اسیر گشتند ...
(بحارالانوار ج۹۸ ص٢۴٠و٢۴١)
درباره اسب تازاندن با نعل تازه توسط 10 نفر ملعون بر پیکر مطهر سیدالشهدا (علیه السلام)
🔻درباره این عمل شنیع آن ملعونان ابوریحان بیرونی در صفحه 329 کتاب آثار الباقیه خود به نقل از مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم می نویسد:
«قال البيروني: لَقَدْ فَعَلُوا بِالْحُسَيْنِ مَا لَمْ يَفْعَلْ فِي جَمِيعِ الأُمَمِ بِأَشْرَارِ اَلْخَلْقِ مِنَ الْقَتْلِ بِالسَّيْفِ وَ الرُّمْحِ وَ اَلْحِجَارَةِ وَ إِجْرَاءِ الْخُيُولِ وَ قَدْ وَصَلَ بَعْضُ هَذِهِ اَلْخُيُولِ إِلَى مِصْر فَقَلَعَتْ نِعَالَهَا وَ سَمَرَتْ عَلَى أَبْوَابِ اَلدُّورِ تَبَرُّكاً وَ جَرَتْ بِذَلِكَ اَلسُّنَّةُ عِنْدَهُمْ فَصَارَ أَكثَرُهُمْ يَعْمَلُ نَظِيرَهَا وَ يُعَلَّقُ عَلَى أَبْوَابِ اَلدُّورِ.»
(مقتل الحسين(علیه السّلام) مقرم، صفحه 318)
ابوريحان بيرونى مىگويد: با حسين كارى كردند كه در تمامى امّتها با شرورترين خلائق، چنين نكرده بودند از كشتن با شمشير و نيزه و سنگ و دواندن اسب كه پس از آنكه بعضى از اين اسبها به شهر رسيدند نعل آنها را كندند و به عنوان تبرّك بر در خانه آويزان كردند كه اين امر به صورت سنّت در آمد و بسيارى نظير آن را انجام دادند.»
(ترجمه مقتل مقرم، صفحه 207 – 206)
قَالَ الرَّاوِي: ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِي أَصْحَابِهِ مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْنِ (ع) فَيُوَاطِئُ الْخَيْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ...»
راوى گويد: بعد عمر بن سعد در لشكرش ندا در داد: كى داوطلب تازاندن اسب بر پيكر حسين است؟
ده نفر داوطلب شدند كه عبارتند از: اسحاق بن حویه آن كه پيراهن امام را برد، اخنس بن مرثد، حكيم بن طفيل سنبسى، عمر بن صبيح صيداوى، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خيثمه جعفى، صالح بن وهب جعفى، واحظ بن غانم، هانى بن شبيت حضرمى، اسيد بن مالك (لعنه الله علیهم)
راوى گويد: اين ده نفر به نزد ابن زياد ملعون آمدند و اسيد بن مالك يكى از ده نفر گفت:
نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ
بِكُلِّ يَعْبُوبٍ شَدِيدِ الْأَسْرِ
مائيم كه با تاختن اسبان جهنده و تندرو بر پيكر، سينه را بعد از پشت خرد كرديم.
فَقَالَ ابْنُ زِيَادٍ مَنْ أَنْتُمْ؟
قَالُوا نَحْنُ الَّذِينَ وَطِئْنَا بِخُيُولِنَا ظَهْرَ الْحُسَيْنِ حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ قَالَ فَأَمَرَ لَهُمْ بِجَائِزَةٍ يَسِيرَةٍ.
ابن زياد (لعنه الله علیه) گفت: شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما آنانيم كه با اسبهايمان پشت و سينه حسين را در هم كوفتیم و خرد كرديم. ابن زياد (لعنه الله علیه) به آنان جايزه اى ناچيز داد.
ابو عمر زاهد گويد: در باره اين ده نفر نگريستيم و يافتيم كه همگان زنازاده اند. و اينان هم آن کسانی هستند كه گرفتار مختار شدند و مختار دستها و پاهاى آنان را با ميخهاى آهنين به زمين كوفته و پشت آنان اسب تاخته تا هلاك گرديدند.
(اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه 136 – 134)