اینکه در شهر ۸ میلیون نفری بغداد چیزی به نام حمل و نقل عمومی وجود ندارد(حتی اتوبوس!!!) اصلاً مهم نیست یا اینکه چیزی به نام فاضلاب با کلیت شهریت عراق ناآشنا است هم مهم نیست، مهم اینه آبجو الکلی دارن می سازند، ته خواسته ایرونی جماعتِ...!
البته مگر در اروپا و آمریکا چطوریه!
اینکه اجناس خیلی گرونه، مالیاتها بشدت بالایه، با یه بارون همه جا رو آب برمیداره، چقد کارتنخوابها زیادن که بعضیاشون بخاطر نداشتن توان پرداخت قسط های وام بانکی به اون روز افتادن و...
ولی خوب همه در خیابون میتونن برهنه باشن مثل حیوانات! و مجالس رقص و پارتی و کوفت وزهرمار در مکانهای عمومی برقراره و این یعنی نهایت پیشرفت و توسعه و تمدن و انسانیت جهان اول و حقوق بشر و.....
نهایت آرزوی هموطنانِ....!!!
انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه ج۹ - استاد علیرضا پناهیان.mp3
17.62M
این چه دینی است ما داریم به مردم میگوییم
جوانی که از دین انفرادی زده میشود حق دارد
مردمی که در انتخابات شرکت نمی کنند ولی دین دارند حق دارند
چون تو دین را اشتباه اموزش دادی ، خلاف قرآن
قسمت نهم
سخنرانی مهم استاد پناهیان
با موضوع تحجر
هم گوش دهید،هم وسیع نشر دهید
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریدهٔ خود بردن
در یک یک کوچه کوچهها گردیدن
#السلام_علیک_یااباعبدالله
در زیارت امام حسین (علیه السلام) آمده است که :
... وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاوَاتِ
وَ أَحْدَقُوا بِکَ مِنْ کُلِّ الْجِهَاتِ وَ أَثْخَنُوکَ بِالْجِرَاحِ وَ حَالُوا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ لَمْ یَبْقَ لَکَ نَاصِرٌ وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ
... و فرشتگان آسمانها از شکیبایی تو به شگفت آمده بودند.
و دشمنان از همه سو تو را دوره نمودند و تا توانستند تو را به زخم آلودند و حائل بین تو و آب فرات شدند، و یاوری برای تو نماند و تو فداکارانه رضای الهی را جسته و صبر پیشه نمودی
تَذُبُّ عَنْ نِسْوَانِکَ وَ أَوْلَادِکَ فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ طَرِیحاً ظَمْآنَ جَرِیحاً تَطَؤُکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا وَ تَعْلُوکَ الطُّغَاةُ بِبَواتِرِهَا
و از زنان خانواده ات و از فرزندانت دفاع مینمودی و بی جان فروافتاده، تشنه لب و خونین بدن، نقش بر زمین شدی و سم اسبان تو را لگدمال میکرد، و طغیانگران به شمشیرهای برنده بر سر و روی تو میزدند.
قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِینُکَ وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْبِسَاطِ وَ الِانْقِبَاضِ شِمَالُکَ وَ یَمِینُکَ تُدِیرُ طَرَفاً مُنْکَسِراً إِلَی رَحْلِکَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِکَ عَنْ وُلْدِکَ وَ أَهْلِکَ
و از پیشانی ات خون مرگ میتراوید و دست چپ و راستت گاه باز و گاه بسته میشد و چشم درشکسته ات را به خیمه گاهت دوخته و از نگرانی فرزندان و خانواده ات، خود را فراموش کرده بودی،