eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.8هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 👈لطفا با دقت بخونید و بخاطر حقی که سردار سلیمانی بر گردن تک تک ما داره به دست دیگرونم برسونید تا کنند. 👇 🔴 انقلاب حاج قاسم نابود شد،اما نیومده بود برای نابود شدن! داعش را نساخته بودند که برای یه سال و دو سال و چند سال! داعش شده بود برای ماندن، برای بودن! 🤔 رفته بود زیر نظر موساد ، آموزش سخنوری و دیده بود! اومده بود که کشورداری کنه! 🔻اسمش کشورش دولت اسلامی عراق و شام بود!!! بود یک دولت بزرگ، دقت کن دولت متشکل از چندکشور! دولت نیاز به عقبه فکری و داره! 🔻فقط 50 میلیارد دلار پول نقد داده بود! 🔻 50 میلیارد دلار پول داده بود! 🔻 و و هم همینطور! 🔻غول ترین سرویس های جاسوسی دنیا یعنی از اسرائیل با MI6 # سیا از آمریکا مسئول تغذیه اطلاعاتی و امنیتی داعش بودند! 🔻 محل آموزش اینها بود! 🔻 با ته انسانیش، ۶۰۰۰۰ هزار دستگاه های لوکس داده بود! 🔻 سلاح اتوماتیک میداد! 🔻 مسئول ترانسفر و نقل و انتقالات نیروی انسانی و ادوات بود! 🔻، تجهیزات نظامی تسلیحاتی مستقیم می‌کرد، مخوف ترین تجهیزات از آسمان براشون هلی برد می‌شد! از کجاش بگم؟ 🔻جدیدترین نسل های ضد زره را میدادند، قیمت این موشک ها آنقدر بالاست، گاهی از قیمت اون تانکی که میزدند گرون تر در میومد! با ضد زره تاو، داعشی ها میزدند! میدونید یعنی چی : آدم!؟ فرمانده میدان و خط شکن هاشون ریش قرمزهای بودند! بروید در یکی از این کنسرت ها، صدتا بیاورید به خط کنید یه ریش قرمز چچنی بگذارید جلوشون! از اون اولی تا اون آخری، صد تاشون شلوارهاشونو خیس میکنند! همینایی که فقط دارند و طلبکارند و همش نق میزنند! 🔻در یک فقره عراق، 1700 نفر را در روز سلاخی کردند! داعش این بود! 🔻داعش یه شبه از تو لپ لپ در نیومده بود! 🔻 پیمانکار nsa رسماً گفت: داعش محصول پروژه ای به اسم در سرویس های اطلاعاتی غرب بود! در کتاب گزینه های دشوار، رسماً گفت داعش را ما ساختیم و برای رسمیت دادن به اون شخصا به 120 کشور سفر کردم! رسماً گفت داعش را اوباما ایجاد کرد! 🔺️🔺️داعش این بود! کل دنیای و و نفاق تمام ظرفیت شونو آوردند به میدان ، تا ... یعنی تک تک ایران رو از دم تیغ بگذرانند...!!! اما! 🔻اما فکر اینجاشو نکرده بودید آقای اتاق فکر و اتاق عملیات ! 💪خوردید به سد محکم ایران!✊🏼 خوردید به تور شیر بچه های دلاور مردان دلیران اسلام یلان افغانستان پاکستان تنتون به تن جماعت نخورده بود؟! 🔷️حالا ماییم و نابودی . حالا باید بیشتر بفهمی سردار سلیمانی و چه کردند؟! 🌐باید بفهمی چرا دشمن عقده پاسداران انقلاب اسلامی ما را دارد هنوز؟! یا چرا می‌گویند باید فشار بیاریم تا نیروهاش را از بیاره بیرون. ولی کور خوندند! اولین قدم سوریه، دادن اختیار کامل بندر لاذقیه به ایران بود. یعنی ایران یک بندر داره تو مدیترانه از راه زمینی عراق و سوریه... یعنی تحریم دیگه کاملا دور زدنی میشه واسه ایران انقلابی! ⛔باید بفهمی کل ماجرا از اول تا آخرش زدن دوستان ایران در منطقه بوده تا بعدش نوبت و ایرانی ها برسه.⛔ حالا باید بیشتر بفهمی هر چه در سوریه خرج کردیم ❌نفعش را صدها برابر بردیم ❌ *باید بفهمی تا فریب شایعات دروغ BBC انگلیس را نخوری.* باید به ایران عزیز اعتماد و به افتخار کرد چون ما ایرانی هستیم... چون در حال حاضر یه امپراطوری در خاورمیانه درست کردیم که حافظ ایران و تمام مردم مظلوم در منطقه باشیم.🇮🇷 ☀️نشر دهید بخاطر اسلام و و انقلاب و و و بزرگ ایران نشر دهید تا آنها که غافلند یا فراموش کرده اند بدانند و یادآور شوند. 🌷 روحت شاد با اولیاءالله محشور باشی سردار ، سپهبد شهید جبهه ی مقاومت ، عزیز ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ فرهنگی_مجازی_هادی_دلها مصطفی_باصفا ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍مزار شهدای مظلوم حمله ی تروریستی کرمان... ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
32.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 نماهنگ: برای مصطفی❤️ (فارسی - عربی) 📝 شاعر و نغمه پرداز: مرتضی حیدری آل کثیر 🎛 آهنگسازی و تنظیم:احسان جوادی 🎼 اجرا: گروه سرود نصر بشرویه 🎙ضبط :استودیو نصر 🤝 مدیر تولید: رضا فیروزی 🎬 کارگردان: علی طوافی 👥 بازیگران: امید جعفری، متین دورانی، محمدرضا پژمان 🎥تصویربرداران: ابوالفضل طهانی، طاها بلالی ➕با تشکر از: دفتر هنرمردمی حوزه هنری شهرستان بشرویه ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 📲 جهت دریافت نسخه با کیفیت روی لینک زیر کلیک کنید. 🌐 https://aparat.com/v/Qp5Rr ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 ارسالی از اعضای محترم کانال ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ فرهنگی_مجازی_هادی_دلها مصطفی_باصفا ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
🔰شنبه ۱۶ دی ماه ۱۴٠۲ ♦️انعکاس خبر حمله ی تروریستی کرمان ومراسم تشییع شهدا، در صفحه اول روزنامه های امروز ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
1_6191982659.mp3
9.67M
🌷از خون جوانان وطن لاله دمیده 🎙حاج محمود کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تشییع و تدفین پیکر مطهر شهدای افغانستانی جنایت تروریستی کرمان ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
📸 همکلاسی شهیـدم ... حال‌وهوای مدارس کرمان و جای خالی شهدای دانش‌آموز در اولین روز کلاس درس پس از جنایت تروریستی 😭 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جگرمون کباب شد برای حاجی ❤️ ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾        @sadrzadeh1 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
💠نماز‌اول وقت هر جا که بودیم، توى جاده یا مقر یا هر جاى دیگر، وقتى موقع نماز مى شد فوراً مى زد کنار و مى گفت: "حیفه نماز اول وقت مون از دست بره."بعد هم چفیه اش را پهن مى کرد و مى ایستاد به نماز. 🌹شهید کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
قسمت سیزدهم:یادت باشد ❤️ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 با شنیدن اسم ((آقای سیاهکالی ))بی مع
قسمت چهاردهم:یادت باشد ❤️ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 🌹🌹 به جواب منفی زیاد فکر نمی کردم،چون چیزی هم نبود که بخواهم در ذهنم بسازم.گاهی هم که به آن فکر می کردم با خودم می گفتم:شاید هم جواب آزمایش منفی باشه؟اون موقع چی؟خب معلومه دیگه؟همه چی طبق قراری که گذاشتیم همون جا تموم می شه و هر کدوم میریم سراغ زندگی خودمون.به هیچ کس هم حرفی نمی زنیم.ما که نمی تونیم نتیجه منفی آزمایش به این مهمی رو ندیده بگیریم.به اینجا که می رسیدم رشته ی چیزهایی که در خیالم بافته بودم،پاره میشد .دوست داشتم از افکار حمید هم باخبر می شدم.این دو روز خیلی کند و سخت گذشت. به ساعت نگاه کردم.دوست داشتم به گردن عقربه های ساعت طناب بیندازم و این ساعت ها زودتر بگذرد و از این بلا تکلیفی دربیاییم. به سراغ کیفم رفتم و برگه آزمایشگاه را نگاه کردم.می خواستم ببینم باید چه ساعتی برای گرفتن جواب جواب آزمایش بروم.داشتم برنامه ریزی می کردم که عمه زنگ زد.بعد از یک احوال پرسی گرم خبر داد حمید از مأموریت برگشته است و می خواهد که با هم برای گرفتن آزمایش برویم. هر بار دونفری می خواستیم جایی برویم اصلا راحت نبودم و خجالت می کشیدم .نمی دانستم چطور باید سر صحبت را باز کنم. حمید به دنبالم آمد و رفتیم آزمایشگاه تا نتیجه را بگیریم ‌.استرس نتیجه را از هم پنهان می کردیم،ولی ته چشم های هر دوی ما اضطراب خاصی موج می زد.نتیجه را که گرفت به من نشان داد. گفتم((بعداََ باید یه ناهار مهمون کنین تا من براتون نتیجه آزمایش رو بگم.))حمید گفت:شما دعا کن مشکلی نباشه،به جای یه ناهار،دَه تا ناهار میدم. از برگه ای که داده بودند متوجه شدم مشکلی نیست،ولی به حمید گفتم:(برای اطمینان باید نوبت بگیریم،دوباره بریم مطب و نتیجه رو به دکتر نشون بدیم. اونوقت نتیجه نهایی مشخص میشه(.از همان جا حمید با مطب تماس گرفت و برای غروب همان روز نوبت رزرو کرد.از آزمایشگاه که خارج شدیم خیابان خیام را تا سبزه میدان نیم ساعتی پیاده آمدیم.چون هنوز به هیچ کس حتی به فامیل نزدیک حرفی نزده بودیم تا جواب آزمایش ژنتیک قطعی بشود،کمی اضطراب این را داشتم که نکند یک آشنایی ما را با هم ببیند.قدم زنان از جلوی مغازه ها یکی یکی رد می شدیم که حمید گفت:((آبمیوه بخوریم؟))گفتم:((نه،میل ندارم.))چند قدم جلوتر گفت:از وقت ناهار گذشته،بریم یه چیزی بخوریم؟گفتم:من اشتها برای غذا ندارم.از پیشنهادهای جورواجورش مشخص بود دنبال بهانه است تا بیشتر با هم باشیم،ولی دست خودم نبود. هنوز نمی توانستم با حمید خودمانی رفتار کنم.از اینکه تمامی پیشنهادهایش به در بسته خورد کلافه شده بود.سوار تاکسی هم که بودیم،زیاد صحبت نکردم.آفتاب تندی می زد.انگار نه انگار که تابستان تمام شده است.عینک دودی زده بودم. یکی از مژه های حمید روی پیراهنش افتاده بود .مژه را به دستش گرفت،به من نشان داد و گفت:نگاه کن،از بس با من حرف نمی زنی و منو حرص میدی،مژه هام داره می ریزه.! ناخودآگاه خنده ام گرفت.ولی به خاطر همان خنده وقتی به خانه رسیدم کلی گریه کردم ؛چرا باید به حرف یک نامحرم لبخند می زدم؟مادرم گریه من را که دید،گفت:(دخترم!این که گریه نداره.تو دیگه رسماََ می خوای زن حمید بشی،اشکالی نداره.حرف های مادرم در اوج مهربانی آرامم کرد،ولی ته دلم آشوب بود.هم می خواستم بیشتر با حمید باشم،بیشتر بشناسمش،بیشتر صحبت کنیم .هم اینکه خجالت می کشیدم .این نوع ارتباط برای من تازگی داشت. کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌹مصطفی خیلی بی ریا بود... ازمنطقه که میگفت یک بار نگفت من ... همش میگفت بچه ها. کمتر کسی میدونست فرمانده گردان شده. صحبت هایش همیشه با این حرف حضرت امیر بود: چه بسیارند عبرت ها و چه اندک عبرت گیرنده ها... 🌹دوستی رو چند روز قبل جایی دیدم که از همرزمان شهید بود .میگفت : مصطفی رو لحظه شهادت هم دیدم .میگفت : همیشه موقع عملیات بچه هارو جمع میکرد یک گوشه و میگفت که هیچوقت مغرور نشید به اینکه اینجا چه کاره اید... میگفت همه را در یک سطح میدونست وفرق نمیگذاشت. میگفتن که هر جا به معبری میرسیدند که خطرناک بود مصطفی خودش اول میرفت تا اگر اونجا تو تیررس دشمن بود سپر انسانی بقیه بشه و نگذارد بقیه صدمه ببینن. همون اقا میگفت: با دشمن فاصلمون کم بود رفیقمون رفت برگ درخت زیتون بیاره برای استتار که یهو با تیر زدنش. میگفت اون یک تیکه زیر آتش بود... مصطفی رفت زیر آتیش دشمن و اون شهید را بیرون کشید. 🕊🕊🕊🕊🕊 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
سلام و عرض ادب خوب هستید الحمدلله دوستان داریم بی زحمت دوازده تاصلوات بفرست و برای دوازده نفرهم بفرس قطع نشه برای گشایش کارهمه شروع کردیم برای گشایش کارخودتم دعا کن وبفرست🤲