💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه
صفحه129
به نیت ظهور منجی عالم بشریت مهدی فاطمه
#قران
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
#ترجمه_صفحه129
اگر فرستادهی خویش را فرشتهای میکردیم، حتما وی را به صورت مردی قرار میدادیم و [قهرا] امر را همچنان بر آنها مشتبه میساختیم [باز میگفتند: این هم بشری است]
10 - و پیش از تو پیامبرانی به استهزا گرفته شدند، پس کیفر این استهزا، گریبان ریشخند کنندگان را گرفت
11 - بگو: در زمین سیر کنید، سپس بنگرید که سر انجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است
12 - بگو: آنچه در آسمانها و زمین است برای کیست! بگو: از آن خداست او رحمت را بر خود مقرّر داشته و مسلما شما را در روز قیامت که شکی در آن نیست گرد میآورد کسانی که خویشتن را در زیان افکندند ایمان نمیآورند
13 - و آنچه در شب و روز قرار گرفته از آن اوست، و او شنوای داناست
14 - بگو: آیا غیر خدا را که آفریدگار آسمانها و زمین است سرپرست خود گیرم، در حالی اوست که میخوراند و خورانده نمیشود! بگو: دستور یافتهام نخستین کسی باشم که تسلیم شده و [گفته است که] هرگز از مشرکان مباش
15 - بگو: من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روزی بزرگ بیم دارم
16 - هر کس در آن روز [عذاب] از وی برگردانده شود، حقا [خدا] به او رحم کرده است، و این کامیابی آشکار است
17 - و اگر خداوند به تو گزندی رساند، کسی جز او برطرف کنندهی آن نیست و اگر خیری به تو رساند، او بر هر کاری تواناست
18 - و او بربندگان خویش قاهر و چیره است، و او حکیم آگاه است
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
*همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است.*ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش فڪه وطلائیه ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد.*سلام برشهداے مظلوم وغریب هشت سال دفاع مقدس وشهداے مدافع حرم*سلام برآلاله هاے پرپرشده سپاه*
*❤️بادل وجانم میخوانم:*
🕊زیارت "شهــــــداء"🕊
*🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَولِیاءَ اللہ وَاَحِبّائَهُ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَااَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصَارَدینِ اللهِ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَرَسُولِ اللہِ*
*🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ*
*🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ**🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ**🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَاَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَاُمّے طِبتُم وَطابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَفُزتُم فَوزًاعَظیمًافَیالَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَمَعَڪُم...
🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷
1400/11/10
@shahid_rahman_medadian
#شهید_رحمان_مدادیان #رفیق_شهیدم #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_مصطفی_صدرزاده #حسین_یکتا #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #گروه_فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#حسن_باقری #شهید_بقایی #بهبهان #بهبهانی
https://www.instagram.com/p/CZWH5tBqtKr/?utm_medium=share_sheet
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
(...إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ)
(وعده آنها صبحگاه است. آيا صبح نزديك نيست؟)
هود/۸۱
فاطمه جان
خانم دکترِ سید ابراهیم🥺
خداوند وعده داده
و وعده او حق است💚
صبح نزدیک است..
صبح ظهور مهدی آل عبا(عج)
نزدیک است..
(إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿٦﴾
وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿٧﴾)
(ايشان آن روز را دور مىبينند.
و ما آن را نزدیک می بینیم.)
معارج/۶،۷
و او بی یاور نمی آید..
دختر گل آقا مصطفی🌸
شک نکن..
بابا مصطفیجان تو
یکی از سرداران سپاه اوست💚
1400/11/10
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@shahid__mostafa_sadrzadeh2
#شهید_مصطفی_صدرزاده #سید_ابراهیم #دخترونه #حجاب #محجبه #چادرانه #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #گروه_فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #شهید_ابراهیم_هادی #صدرزاده
https://www.instagram.com/p/CZWM4RNB_GI/?utm_medium=share_sheet
خدایا!
[منم که خطاها پشتم را سنگین کرده؛ و منم که گناهان عمرم را نابود ساخته؛ و منم که به نادانیم، تو را نافرمانی کردم؛ و تو شایستۀ این نبودی که من اینگونه با تو معامله کنم.]
#صحيفه_سجادیه
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
خاطرات بسیارشیرین
،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی
هر روز یک قسمت از خاطرات
قسمت : ( چهاردهم)
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از همرزمان شهید دکتر چمران
🍃قسمت چهاردهم: استقرار در خط مقدم با دشمن
ظهر بود که از "ستاد جنگ¬های نامنظم" زنگ زدند که آماده هستید؟ گفتم: بله گفتند: چند نیسان و آهوی سیمرغ فرستادیم، با آنها به ستاد بیایید. با همه نیروها به سمت ستاد جنگ¬های نامنظم حرکت کردیم. بعد از ظهر بود در خیابان نزدیک ستاد، نیروها پیاده شده بودند چون نزدیک رود کارون بود، زیر درختان استراحت می¬کردند. هر ازگاهی خمپارهای به شهر اصابت می¬کرد و صدای آمبولانس ها به گوش می رسید. من رفته بودم داخل ستاد جنگ¬های نامنظم، دکتر جلسه هماهنگی برگزار کرده بودند، من¬هم اجازه ای گرفتم وارد جلسه شدم. دکتر مصطفی چمران داشت فرماندهان را توجیه می¬کرد او یک سرهنگ نیروی هوایی بنام سرهنگ همایی را به عنوان فرمانده ما معرفی کرد و مسؤولیت نیروهای ما را به دست او داد.
دکتر کروکی منطقه ای که قرار بود مستقر بشویم را به من دادند و گفتند: شما با سرهنگ همایی به اتفاق نیروها می¬روید به این منطقه، و جایش را روی نقشه نشان داد، یعنی پایین جاده حمیدیه که روستایی است بنام حدام، غروب شده بود به راه افتادیم هر چه جلوتر می¬رفتیم صدای گلوله های دشمن زیادتر می¬شد. در نزدیکی حمیدیه باید پیاده می¬شدیم. مسیر سمت چپ جاده را پیاده می رفتیم. منطقه پوشیده شده از علف زار بود. به علت تاریکی، جایی را نمی¬دیدیم. خمپاره¬های منور که توسط دشمن به هوا پرتاب می¬شد، زمین و زمان را روشن کرده بود. مثل روز زمین را روشن می¬کرد. هنوز چندتایی که روی آسمان خاموش نشده بودند، چند تای دیگر روشن می¬شد. هر منوری باعث می¬شد ما زمین¬گیر بشویم تا دشمن ما را نبیند وگاها از داخل نهرهای آب به صورت نشسته حرکت می¬کردیم.
گلوله¬های تیربار دشمن هم زوزه کشان از بالای سر ما رد می¬شدند. با آن آموزش¬هایی که دیده بودیم صدای گلوله ها عادی به نظر می رسید. دو ساعتی پیاده راه رفتیم، رسیدیم به منطقه مورد نظر، منطقه به صورت مستطیلی شکل بود و پوشیده شده از درختان نخل خرما، بنا به دستور جناب سرهنگ همایی باید به صورت آهسته جان-پناهی احداث می¬کردیم تا از دید و تیر دشمن در امان باشیم. فاصله زیادی با دشمن نداشتیم، صدای ادوات نظامی دشمن به گوش می¬رسید و قرار شد از هر گروهانی چند نفر نوبتی نگهبانی بدهند. هوا داشت روشن می¬شد که از خواب بیدار شدیم. همه کنجکاو بودیم تا منطقه دست دشمن را با چشم غیر مسلح ببینیم و دشمن کاملا دیده می¬شد. ما نیروهای پیاده دشمن را می دیدیم. تغذیه ما هم همان جیره جنگی ۷۲ ساعته بود. هنگام صبح، وقتی سراغ جناب سرهنگ همایی را گرفتیم، گفتند هنوز در حال استراحت است و ایشان در یک مدرسه دو کلاس را برای خود به عنوان اتاق فرماندهی انتخاب کرده بود ولی هیچ از لحاظ ایمنی امن نبود. من برگشتم پیش گروهان تا جناب سرهنگ همایی بیدار بشود. تکلیف ما را روشن کند.. دشمن گاها منطقه ما را هم خمپاره باران می¬کرد و گلوله تیربارها از روی سرما به صورت رگباری عبور می¬کرد.
🌺🍃🌺🍃🌺
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
ادامه دارد