آقا سلام بر غزل اشڪ #ماتمٺ
بر مسجد و حسینیہ و روضہ و دمٺ
چندے گذشٺ در غم هجران اشڪ تو
پر مےڪشد دل بہ هواے مُحرمت
#روزمباهله_مباهله
#امام_زمان
#حجاب_گشت_ارشاد
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معامله با غیر خدا...معامله با غیر خدا...
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_علیه_السلام❤
عاشقانڪمڪم
بہشوروالتهاب
افتاده اند
فکر عودو
چای
واسپندو
گلاب افتاده اند
این فراخوان
محرم
مرزهارا
هم شکست
ارمنیها هم
به فکر مشک
و آب افتاده اند
#مرا_تا_محرم_نگه_دارید
#محرم_الحرام #سشنبه_های_مهدوی
#کل_خیر_فی_باب_الحسین_علیه_السلام
#ان_الحسین_مصباح_الهدی_وسفینه_النجاه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_صل_على_محمد_وال_محمد_وعجل_فرجهم #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #شهیدصدرزاده #شهید_ابراهیم_هادی #کانال_کمیل #ابراهیم_هادی #امام_زمان #حجاب #محجبه #محرم #هیئت #هیئتی #کافه_عکس_ایران #رفیق_شهیدم
#کاشان #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا ##kafe_photo_ir #ir_daii_pic #ir_you_pic #ir_photography
https://www.instagram.com/p/Cgdi0Mdpn9F/?igshid=MDJmNzVkMjY=
و سلام بر او که می گفت (:
و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امامِ شهدا را در دلم انداخت🙃♥️
و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم...
خدایا! از تو بے اندازه ممنونم که در دݪِ ما محبت سیدعلیخامنهای را انداختی ،
تا بیاموزیم درس ایستادگی را✨
درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم🖐🏻
بہفرامینمقاممعظمرهبرۍ
گوشدهیدتاگمراهنشوید! زیراایشانبهتریندوستشناس ودشمنشناساست🖇
| شهیدمصطفیصدرزاده |
@sadrzadeh1
خوشبختیای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزباللهی هستند، آدمهای خشکی در خانهشان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق میافتاد خیلی سریع ابراز میکرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.خیلی زیبا میتوانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض میکردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی میگفت فرقی نمیکند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمیکرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.
^ بھ روایٺ همسࢪ شھید ^
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#خاطره_شهید
‹💚🌱›
از بنده خدایی پرسیدن:
راستگوترین آدما چه ڪسانے هستن..؟!
گفت:
پیامبران و ائمهاطهار
پرسید بعد از اینها..؟
گفت: شهدا
ادامه داد و گفت:
شهدا گفتن؛
پشتِ ولایت فقیه را خالے نکنید..!
گفتن هر چے رهبری بگه
مبادا حرفِ حق شهدا رو فراموش کنیم..!🌱
#تلنگرانه
✨#مولایمن
🍂قلب زمین گرفته،
زمان را قرار نیست...
🍂ای بغض مانده
در دل هفت آسمان، بیا...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
@sadrzadeh1
#شهید_نوشت♥️🌿
•دوست دارم
• اگر شهید شوم،
•پیڪرے نداشتہ باشم؛
•از ادب بہ دور است ڪہ در
•محضر سیدالشہدا(ع)
•با تن سالم و
•ڪفن پوش محشور شوم.
.°و اگر پیڪرم برگشت،
°دوست دارم
°سنگقبرے برایم نگذارند،
°برایم سخت است ڪہ
°سنگ مزار داشتہ باشم
°و حضرت زهرا(س)
° بـےنشانـ باشند.
#شهید_مرتضـے_عبداللهـے🌹🕊
@sadrzadeh1
جرعهای_از_معرفت
💠حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸یکی از آقایان خواب دیده بود که برآورده شدن حاجت تو به دست فلانی است.
به نزد او میرود و میگوید: ابتلا به همّ و غم داشتیم، ما را نزد شما فرستادند.
🔸آن شخص هم با خونسردی جواب میدهد:
به ما هم گفتند، اگر حاجتت را به ما عرضه داشتی بگوییم که آن خواب بینالطلوعین را ترک کن، گرفتاری دنیایی تو رفع میشود.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۴۵
@sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردارم.......
اینکه دلتنگ توام اقرار میخواهد مگر 😭😭
@sadrzadeh1
🌹اللّھمَّعَجِّـلْلِوَلِیِّڪَالفَـرَج🌹
زیارت عاشــــــورا❥
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَهَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ
سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کند و فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام کشته گانت نگرفتى...
#پویش_زیارت_عاشوراچهل_روز_مانده_تامحرم
#شروع_از_روز_یکشنبه_مورخه_۱۴۰۱/۰_۳/۲۹_لغایت_یکم_محرم_۱۴۰۱_
#چهل_روز_تامحرم
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
🕊1شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 🕊2شهید حسین معزغلامی🌹 🕊3شهید عباس آبیاری🌹 🕊4شهید مجتبی یداللهی🌹 🕊5شهید سید
روز سی و هشتم چله مون ان شاء الله درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شده باشد
💫محب اهلبیت 💫
🌹سرباز امام زمان🌹
وان شاءالله شهادت🤲🏻💔
هدیه میکنیم به روح مطهرشهید والا مقام روح الله قربانی 🥀🥀
زیارت عاشورا قربتا الی الله
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی
#قسمت_صد_و_شصت_و_سوم
#قسمت_آخر
سیزده، چهارده سالی از شهادت عبدالحسین می گذرد.بارها خوابش را دیده ام. مخصوصاً هر دفعه که مشکلی
گریبانمان را می گیرد. طوري این مسأله طبیعی شده که دیگر تا او را در خواب نبینم، یقین دارم مشکل حل نمی
شود. بچه ها هم به این موضوع عادت کرده اند و دیگر برایشان عادي شده است.
سر ازدواج پسرم مهدي با چند تا مشکل دست به گریبان شدیم. چند تا مشکل حسابی اذیتمان می کرد.
با خانواده ي دختر، همه ي صحبتها را کرده بودیم و قرار و مدارها را گذاشته بودیم. سه، چهار روزي مانده بود به
عقد. بچه ها، از چند روز قبل، هر صبح که از خواب بیدار می شدند، اول از همه می آمدند سر وقت من و می
پرسیدند: «بابا رو خواب ندیدي؟»
فرزند سوم خانواده؛ این خاطره مربوط می شود به تابستان هزارو سیصدو هفتادو شش
خودم هم پکر بودم. کسل و ناراحت می گفتم: «نه، خواب ندیدم.»
آنها هم با خاطر جمعی می گفتند: «پس این وصلت سر نمی گیره، چون مادر بابا رو خواب ندیده.»
با مشکلات هنوز دست و پنجه نرم کردیم و امیدي هم به رفعشان نداشتیم.
دو شب قبل از عقد، بالاخره خواب عبدالحسین را دیدم.تو یک اتاق خیلی زیبا نشسته بود و بچه ها هم دورش.
شبیه آن جا را به عمرم ندیده بودم. جلوي عبدالحسین، یک ورق کاغذ بود که توش نوشته هایی داشت. با آن
چشمهاي جذاب و نورانی اش، نگاهی به کاغذ انداخت. یکدفعه دیدم پایین ورقه را امضا کرد و نشان بچه ها داد.
بلند شد از اتاق برود بیرون، گفتم: «می خواید از دست بچه ها فرار کنید؟»خندید و آرام گفت: «نه، فرار نمی کنم.»
از خواب پریدم. نزدیک اذان صبح بود. زود بچه ها را از خواب بیدار کردم و به شان گفتم: «بابا رو خواب دیدم.»
نفهمیدم چطور دور و برم را گرفتند. سر از پا نشناخته، می گفتند: «خوش به حالت! بگو چی دیدي؟»
جریان ورقه و امضاي آن را براشان تعریف کردم. با خوشحالی گفتند: «پس این وصلت سر می گیره، دیگه نمی خواد
غصه بخوري.»
به شوخی گفتم: «مهدي غصه می خورد، که حالا از همه خوشحال تر شده.»
واقعاً هم غصه مان تمام شد.بعد از آن هم نفهمیدم مشکلات چطور حل شد. وقتی به خودم آمدم که تو محضر
بودیم و آقاي عاقد، داشت خطبه ي عقدي مهدي و عروس تازه را می خواند.
نظر عنایت شهید
همسر شهید
آن سال حسین و دختر بزرگم، پشت کنکور ماندند و قبول نشدند.تو دوست و دشمن، تک و توکی می گفتند: «اینا
فرزند شهید هستن و سهمیه هم که دارن، عجیبه که تو کنکور قبول نشدن!»
بعضی از آنهایی که فضولی شان بیشتر است، طعنه هاي دیگري هم می زدند و با زبانشان نیش می زدند.
حسابی ناراحت بودم و گرفته. بیشتر از من، بچه ها زجر می کشیدند. همه ي تلاششان را کرده بودند، که به جایی
نرسید. گویی دیگر امیدي به کنکور سال بعد نداشتند.
همان روزها، شب جمعه اي بود که رفتم سر مزار شهید برونسی.فاتحه اي خواندم و مدتی پاي قبر نشستم. همین
طور با روحش درد و دل می کردم و به زمزمه، حرف می زدم. وقتی می خواستم بیایم، از قبول نشدن بچه ها تو
کنکور شکایت کردم و به اش گفتم:«شما می دانی و جان زینب! "
-دختر کوچکم و فرزند آخر خانواده، که مرحوم برونسی علاقه ي زیادي به او داشت
316
شما که جات خوبه، از خدا بخواه، از حضرت فاطمه ي زهرا (سلام االله علیها) بخواه که بچه هات امسال دیگه قبول
بشن.»
بنا به تجربه هاي قبلی، یقین داشتم دعام بی اثر نمی ماند، و مدتی بعد، عجیب بود که امید بچه ها به قبولی انگار
خیلی بیشتر شده بود.با علاقه و پشتکار زیادتري درس می خواندند.کنکور سال بعد، هر دوشان، آن هم با رتبه ي
خوب، قبول شدند.دوتایی هم تو دانشگاه مشهد افتادند.
این را چیزي نمی دانستم، جز نظر عنایت شهید.
فرازهایی از وصیتنامه ي سردار رشید اسلام، حاج عبدالحسین برونسی
من با چشم باز این راه را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام، خداوند
آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگی تان قرار بدهید.باید از قرآن استمداد
کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان (عجل االله تعالی فرجه الشریف) باشید.
همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.
اي مردم نادان، اي مردمی که شهادت براي شما جا نیفتاده است، در اجتماع پیشرو، باید درباره ي شهیدان کلمه ي
اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید؛«بل احیاء عند ربهم یرزقون».
فرماندهی براي من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی
است، باید قبول بکنید؛و من بر اساس «اطیعوا االله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم.
مسلماً در این راه امر به معروف و نهی از منکر، از مردم نادان زیان خواهید دید؛ تحمل کنید و بر عزم راسختان
پایدار باشید.
#تلنگرانه✨
اون زمـان رزمنده ها با پای جامانده و دست جدا شده نماز میخواندند🌱!
اول وقت و عاشقانه ☺️..
اما الانッ
با تَنِ سالـم نماز هامون قضا میشه 🖇!
اگر هـم قضا نشه میزارم آخر وقت با عجله ...🌵
خدا اینارو میبینه مارو هم میبینه
حواسمون باشه نماز اول وقت رو از دست
ندیم🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥∞
#یامهدی
هر چه هست در دعا برای #مهدیفاطمه سلام الله علیها هست
❣اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
#محرم
#امام_زمان_سلام_فرمانده
#حجاب_گشت_ارشاد
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
{• خاطره_شهید ❄️🌙•}
نامه_ای_به_امام_حسین_علیه_السلام ✉️🕊
از وقتی ازسوریهبرگشتهبود،یکیدیگر شده بود.خیلی بیقرار بود.
بهم میگفت:《زهرا،دیدی رفتمسوریه و شهید نشدم.》بعدمیگفت:
《میدونمکارمازکجامیلنگه.وقتیداشتم
میرفتم سوریه،برا اینکه مامانم
ناراحت نشه و تو فکر نره،چیزی بهش
نگفتم.میدونم.میدونم مادرم چون
راضی نبوده،من شهید نشدم.》لحظهای سکوت میکرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد
توی سرشدوباره می گفت:《زهرا،نکنه شهید
نشم و بشم راوی شهدا.اون وقتچه خاکی توی سرم بریزم؟ 》
دیگر حوصلهام را سر برده بود.بسکه حرف از شهادت میزد.دیگر بهاین کلمه آلرژی پیدا کرده بودم.با چشمان خودم میدیدم که برای رفتن
به سوریه دارد مثل پروانه میسوزد.دارد مثل شمع آب میشود.طاقتنیاوردم.مثل سال پیش،دوبارهکاغذ و خودکاری برداشتم و نامه
نوشتم به امام حسین علیهالسلام.
نوشتم:《آقاجان،شوهرم میخواد بره سوریه که از حریم خواهرتوندفاع کنه.میدونم شما هرکسی رو راه نمی دید.اما قسمتون میدم بهحق مادرتون که بذارید محسن بیادمن به سوریه رفتنش راضیام.منبه شهادتش راضیام.》
بعد هم نامه را فرستادم کربلا.
میدانستم
#آقا🙂 دست خالی ردم نمیکند،نه
من را و نه محسن را...
#شهید_محسن_حججی
@sadrzadeh1
🌱مالڪیت آسمان را
به نام کسانۍ نوشته اند
که دل به زمین نبسته اند ...
درست همانند " شھدا " !💔
#رفیق_شهیدم
#شهید_محسن_حججی
@sadrzadeh1