eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻 با صدای مژده به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم . رنگم زرد زرد شده بود ، حالت تهوع شدیدی داشتم ، صورتم بی روح بود و توان راه رفتن نداشتم . مدام پاهام سست میشد و مثل یک مُرده متحرک بودم . پشت سر مژده ایستادم و چادرم رو بیشتر جلوی صورتم کشیدم . کاوه با یه یا الله وارد خونه شد و من هم همراه مژده وارد شدم . حیاط خیلی زیبا و با صفایی داشتند ، یه باغچه بزرگ سمت چپ حیاط و دور تا دورش هم گلدون های رنگارنگ چیده شده بود . درخت خیلی بزرگی هم داخل باغچه کاشته بودند که سایش کل حیاط رو پوشونده بود. چند تا خانوم مسن توی حیاط مشغول تمیز کردن سبزی ها بودند . کاوه کنار گوش مژده چیزایی گفت و نگاهی به من انداخت و از خونه خارج شد . به در هال که رسیدیم همین که خواستم دستگیره رو فشار بدم در باز شد . خجالت زده سرم رو پایین انداختم که با شنیدن صدای آشنایی کل بدنم به لرزه افتاد. حجتی با تته پته گفت . + سلام خانم محمدی ، تبریک میگم . خوش اومدید ، شرمنده برای مراسم شما بنده ماموریت بودم و قسمت نشد که بیام . با شنیدن صداش اشک به چشمام هجوم آورد ولی سرم رو بلند نکردم و همون جوری به زمین زل زدم . مژده تشکری کرد و گفت : + مروا جان یکم میری اون ورتر . درست جلوی در ایستاده بودم و اینجوری نه حجتی می تونست بیاد بیرون نه مژده میتونست بره داخل . سرم رو که بلند کردم باهاش چشم تو چشم شدم ، دهنش از تعجب باز موند ، فکرش رو نمی کرد که دختر چادری روبروش همون مروای گستاخ راهیان نور باشه . با دیدنش توی کت و شلوار مشکی قطره اشکی از چشمم پایین افتاد و باعث شد که خجالت زده سرم رو پایین بندازم . با صدایی که پر از بغض بود و میلرزید گفتم : - سلام ، تبریک میگم آقای حجتی ، خوشبخت بشید . بدون اینکه اجازه بدم حرفی بزنه از کنارش رد شدم و توی راهرو ایستادم ، چند قطره اشک از چشمم پایین اومد که سریع با دستم پاکشون کردم . + مروا خوبی تو ؟! چت شد یهو ؟ لبخند بی روحی زدم . - هیچی نیست بابا ، صبحونه نخوردم یکم معده درد دارم . نگاهم رو به خونه دوختم . وقتی در هال رو باز میکردی سمت چپش یه راه پله بود که به طبقه بالا ختم میشد و روبروی در هال هم یعنی زیر راه پله ها یه سالن خیلی بزرگ بود . دکوراسیون خونه سفید و طوسی بود ، از کنار پله ها رد شدیم و وارد سالن شدیم ، درست زیر راه پله و سمت چپ سالن یه آشپزخونه خیلی بزرگ بود ، میز ناهارخوریشون هم سفید و طوسی بود . نگاهم رو از خونه گرفتم و به مژده دوختم . در همین حین آیه با یه لباس ساتن نقره ای رنگ خیلی بلند جلومون ظاهر شد . لبخند پهنی زدم . - سلام بر آیه جان . چه خوشگل شدی عزیزم . آیه در آغوش گرفتم که من هم دستام رو دور کمرش حلقه کردم . × سلام عزیزم ‌، خوش اومدی . از آغوشش جدا شدم که رو به مژده گفت : × چرا اومدین اینجا ؟! اینجا که کسی نیست ، مامان اینا طبقه بالا هستن . همراه با آیه هم قدم شدیم و به سمت طبقه بالا رفتیم . روی هر پله که پا میذاشتم قلبم فشرده و فشرده تر می شد و نفس کشیدن برام سخت تر . وقتی صدای خنده هاشون رو از بالا میشنیدم حالت تهوعم بیشتر میشد . • &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 🌻• چند تا از خانوم ها روی زمین نشسته بودند و در حال خوش و بش کردن بودند. بچه ها هم در حال سر و صدا کردن و شلوغ کاری بودن که اگر دست خودم بود چنان کشیده ای میزدمشون که سر جاشون بشینن . مثل دیوونه ها یکی یکی چهره ها رو آنالیز میکردم تا کوثر رو پیدا کنم . با دیدنش بغض کردم ، الحق که حسابی جذاب بود . چادرم رو توی دستم گرفتم و با دستی مشت شده به سمتش قدم برداشتم. با دیدن من از روی صندلی بلند شد و با لبخند نگاهم کرد . لبخند پوزخند مانندی زدم و دستم رو به سمتش گرفتم . - سلام . تبریک میگم . ان شاءالله خوشبخت بشید ، به پای هم پیر بشید . با مهربونی دستم رو فشرد و تشکری کرد که با نفرت نگاهش کردم . برای کسی که عشقم رو تصاحب کرد آرزوی خوشبختی کردم ! آره من عاشق آرادم ، خیلی وقته که عاشقش شدم . میدونم گناهه همه این چیزا رو میدونم ولی هنوز نتونستم با این موضوع کنار بیام . نتونستم خوب هضمش کنم . دیگه گریه نمیکردم حتی بغض هم نمی کردم فقط و فقط به کوثر خیره شده بودم . یعنی من چیم از اون کمتر بود که اون لایق این عشق پاک شد ؟! اگر از دید آراد بخوام نگاه کنم از همه نظر باهاش فرق داشتم . من از خودم در برابر آراد یه دختر گستاخ ، سمج ، بی ادب و بی حیا ساخته بودم و باعث میشدم هر دقیقه عصبانیش کنم . من نه نماز میخوندم نه خدا رو قبول داشتم نه شهدا رو قبول داشتم ، تباه تباه بودم اما این چی ؟! این از همه نظر پیش آراد یک فرشته به تمام معنا به حساب می اومد . الان داره تک به تک آرزوهاش تعبیر میشه و دل تو دلش نیست که خطبه رو بخونن و به هم محرم بشن ! دل تو دلش نیست دستای آراد رو بگیره ، اما من چی ؟! صدای خانوم ها بلند شد و شروع کردن به کِل کشیدن و دست زدن ، یکی از بچه ها گفت : + داماد اومد داماد اومد . برای بار آخر نگاهی رو به کوثر کردم و سرم رو پایین انداختم . نمی خواستم برای آخرین بار با آراد چشم تو چشم بشم چون توان کنترل احساساتم رو نداشتم . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
سلام دوستان✋ ببخشید که الان رمان رو گذاشتم واقعا موقعیتش نبود تا زودتر بزارم بازم معذرت می خوام🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « زنگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
زیارت نامهٔ شهدا 📖 🖇 دل کـہ هوایـے شود، پرواز است کـہ آسمانیت مےکند و اگر بال خونین داشتہ باشے دیگر آسمان، طعم ڪربلا مےگیرد؛ دلـ‌ها را راهے کربلاے جبـ‌هہ‌ها مےکنیم و دست بر سینہ، بہ زیارت "شــ‌هـــداء" مےنشینیم...♥️ ‌ بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌱 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَاللہ وَاَحِبّائَہُ، اَلسَّلامُ عَلَیـڪُم یَـا اَصـفِـیَـآءَ اللہ و َاَوِدّآئَـہُ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصَـارَ دینِ اللہِ، اَلسَـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ، اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُـحَـمَّـدٍ الحَسَـنِ بـنِ عَلِـےّ الـوَلِـےّ النّـاصِحِ، اَلسَّـلامُ عَلَیـڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبـدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّـے طِبتُم وَ طابَـتِ الاَرضُ الَّتی فیهـا دُفِنتُم، وَ فُـزتُم فَـوزًا عَظیـمًا فَیـا لَیتَنـے کُنـتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✨ 🍃🕊 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 یادمان باشد است که کشتی انقلاب از طوفان حوادث و فتنه ها عبور می کند . به حق حضرت زهراسلام الله علیها ناخدای با خدای را حفظ بفرما ... اللّهم عَجِّل فی فَرج مَولانا صاحِب الزَمان واَحفِظ نائب المَهدی اِمامَنا الخامِنه ای شادی روح و ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── #──
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 84 - بگو: ‌به‌ ‌خدا‌ و آنچه‌ ‌بر‌ ‌ما و آنچه‌ ‌بر‌ ابراهیم‌ و اسماعیل‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌ و نوادگان‌ [‌او‌] نازل‌ شد و آنچه‌ ‌به‌ موسی‌ و عیسی‌ و پیامبران‌ ‌از‌ سوی‌ پروردگارشان‌ داده‌ شد ایمان‌ آورده‌ایم‌ میان‌ هیچ‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ فرق‌ ننهیم‌ و ‌ما فرمانبردار اوییم‌ 85 - و ‌هر‌ ‌که‌ دینی‌ ‌غیر‌ ‌از‌ اسلام‌ برگزیند، هرگز ‌از‌ ‌او‌ پذیرفته‌ نشود و ‌او‌ ‌در‌ آخرت‌ ‌از‌ زیانکاران‌ ‌است‌ 86 - چگونه‌ ‌خدا‌ قومی‌ ‌را‌ هدایت‌ کند ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ایمان‌ و گواهی‌ ‌به‌ حقانیت‌ ‌رسول‌ و آمدن‌ نشانه‌های‌ روشن‌ ‌برای‌ ‌آنها‌، کافر شدند! و خداوند قوم‌ ستمکار ‌را‌ هدایت‌ نمی‌کند 87 - آنان‌ سزایشان‌ ‌این‌ ‌است‌ ‌که‌ لعنت‌ ‌خدا‌ و فرشتگان‌ و مردم‌، همگی‌ ‌بر‌ آنهاست‌ 88 - جاودانه‌ ‌در‌ ‌آن‌ بمانند و نه‌ عذاب‌ ‌از‌ ‌آنها‌ کاسته‌ شود و نه‌ مهلت‌ یابند 89 - مگر کسانی‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ توبه‌ کردند و ‌به‌ اصلاح‌ و جبران‌ پرداختند ‌که‌ بی‌تردید ‌خدا‌ آمرزگار مهربان‌ ‌است‌ 90 - همانا کسانی‌ ‌که‌ ‌از‌ پی‌ ایمانشان‌ کافر شدند سپس‌ ‌بر‌ کفر ‌خود‌ افزودند، هیچ‌گاه‌ توبه ‌آنها‌ پذیرفته‌ نمی‌شود و آنان‌ گمراهند 91 - ‌به‌ راستی‌ کسانی‌ ‌که‌ [‌از‌ پی‌ ایمانشان‌] کافر شدند و ‌در‌ حال‌ کفر مردند، ‌حتی‌ ‌اگر‌ زمین‌ ‌را‌ پر ‌از‌ طلا کنند و ‌آن‌ ‌را‌ فدیه‌ دهند هرگز ‌از‌ هیچ‌ یک‌ ‌از‌ ‌ایشان‌ پذیرفته‌ نمی‌شود آنان‌ عذابی‌ دردناک‌ ‌در‌ پیش‌ دارند و هیچ‌ یاوری‌ برایشان‌ نخواهد ‌بود‌ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه61 به نیت ظهور منجی عالم بشریت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
🔥 حواسٺ‌باشہ‌چشماٺ‌مثل‌گوگل‌نیسٺ‌کہ‌‌بعد‌از جسٺ‌وجوودیدن‌بٺونےسریع‌سابقشو‌پاک‌کنے!...🚶‍♂ چشماٺ‌بہ‌این‌راحٺے‌پاک‌نمیشن،پس‌مواظب باش‌چےباهاش‌‌میبینی‌وجسٺوجو‌مےکنے...☝️🏻 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ••• @sadrzadeh1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ••• @sadrzadeh1
میرزا اسماعیل دولابی میفرمادکہ بزرگترین آزمون ایمــان زمانی‌ست کہ چیزی را میخواهید و بہ دست نمی‌آورید با این حال قادر باشید که بگویید : خدایا‌شڪرت ..🙂 🌱 ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝