eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》 🎥محب قرآنیم و با حسینیم(ع)/ میان میدانیم و با حسینیم(ع) 🔸مداحی زیبای حاج مهدی رسولی در واکنش به اهانت به قرآن در برخی از کشورها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام در حرم امام حسین و اقا ابوالفضل العباس دعاگوی همه بچه های کانال شهید صدرزاده هستم خیلی التماس دعا داریم
[🖤•|﷽|•🌿] فرق است میانِ کسی که: در انتظارِ شھادت است و آن‌ که شھادت به انتظار اوست! ﴿به قول حضرت آقا:ما مدّعیان صف اوّل بودیم، از آخر مجلس شھدا را چیدند﴾ -صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله- 🕊 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🔹روایت یکی از دوستان... 🌹شهید مصطفی رو چند سالی بود که می شناختم. تو بسیج کهنز شهریار بود.. یه سال و نیم تو سربازی میومد پیش ما..تو ستاد امر به معروف ونهی از منکر بود.. وقتی خبر شهادتش رو تو یکی از شبکه های اجتماعی دیدم،شوکه شدم و اعصابم ریخت به هم.. متولد 1365بود . اون موقع درس می خوند..از این رشته های دینی.. همیشه با اشرار واراذل و مزاحمین نوامیس مردم درگیر بود.. خیلی دل و جرات داشت...باتعصب و نترس بود.. خداوکیلی راست میگم.. ولی هنوز هم باورم نمیشه اصلا اصلا..
مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده چون تیر تو سینه اش خورده بود و شش سوراخ شده بود و با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر.... درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود...پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه... حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم... چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود....اون لباسم رو یادگار دارم...  راوی ابوعلی دوست وهمرزم شهید صدرزاده
🔻پیام رهبر معظم انقلاب در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد: 🔹بسم الله الرحمن الرحیم🔹 ⭕️جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است. وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئه‌گران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشان‌تر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه 🔹سیدعلی خامنه‌ای 🔹۳۱ تیرماه ۱۴۰۲ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
D1737390T11642126(Web)-mc.mp3
2.16M
🌹 ماجرای حُرّ در عاشورا ♦️در کربلا صحنه های عجیبی به وجود آمد که باور آن شاید امروز بسیار سخت باشد. بنا بر روایات حر در زمانی که تصمیم گرفت که وارد سپاه امام شود، ندایی را شنید که به او بشارت داد. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅🖤 @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم 🖤👆》
🔹روایت یکی از دوستان... 🌹شهید مصطفی رو چند سالی بود که می شناختم. تو بسیج کهنز شهریار بود.. یه سال و نیم تو سربازی میومد پیش ما..تو ستاد امر به معروف ونهی از منکر بود.. وقتی خبر شهادتش رو تو یکی از شبکه های اجتماعی دیدم،شوکه شدم و اعصابم ریخت به هم.. متولد 1365بود . اون موقع درس می خوند..از این رشته های دینی.. همیشه با اشرار واراذل و مزاحمین نوامیس مردم درگیر بود.. خیلی دل و جرات داشت...باتعصب و نترس بود.. خداوکیلی راست میگم.. ولی هنوز هم باورم نمیشه اصلا اصلا..
مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده چون تیر تو سینه اش خورده بود و شش سوراخ شده بود و با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر.... درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود...پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه... حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم... چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود....اون لباسم رو یادگار دارم...  راوی ابوعلی دوست وهمرزم شهید صدرزاده