🥀خادم الشهدا🥀:
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی #قسمت_دهم
تا بیاید تو خانه، مادر یکریز پرخاش کرد.بالاخره تو اتاق، عبدالحسین به اش گفت:«قابله که دیگه اومد خاله، به من
چکار داشتین؟»
دیگر امان حرف زدن نداد به مادرم. زود آمد کنار رختخواب بچه.
قنداقه اش را گرفت و بلندش کرد. یکهو زد زیر گریه! مثل باران از ابر بهاري اشک می ریخت. بچه را از بغلش جدا
نمی کرد. همین طور خیره او شده بود و گریه می کرد.
«براي چی گریه می کنی؟»
چیزي نگفت.گریه اش برام غیر طبیعی بود. فکر می کردم شاید از شوق زیاد است. کمی که آرامتر شد، گفتم:
«خانم قابله می خواست که ما اسمش را فاطمه بگذاریم .»
با صداي غم آلودي گفت:«منم همین کارو می خواستم بکنم، نیت کرده بودم اگه دختر باشه، اسمش رو فاطمه
بگذارم.»
گفتم:«راستی عبدالحسین، ما چاي، میوه، هرچی که آوردیم،هیچی نخوردن.»
گفت: «اونا چیزي نمی خواستن.»
بچه را گذاشت کنا رمن.حال و هواي دیگري داشت. مثل گلی بود که پژمرده شده باشد.
بعد از آن شب، همان حال و هوا را داشت. هر وقت بچه را بغل می گرفت، دور از چشم ماها گریه می کرد. می
دانستم عشق زیادي به حضرت فاطمه (سلام االله علیها) دارد.پیش خودم می گفتم :«چون اسم بچه رو فاطمه
گذاشتیم، حتماً یاد حضرت می افته و گریه اش می گیره.»
پانزده روز از عمر فاطمه می گذشت.باید می بردیمش حمام و قبل از آن باید می رفتیم به دنبال قابله. هرچه به
عبدالحسین گفتیم برود، گفت: «نمی خواد.»
«آخه قابله باید باشه.»
با ناراحتی جواب می داد: « قابله دیگه نمی آد، خودتون بچه را ببرین حمام»
آخرش هم نرفت.آن روز با مادرم بچه را بردیم حمام و شستیم.
چند روز بعد، تو خانه با فاطمه تنها بودم. بین روز آمد و گفت:«حالت که ان شا االله خوبه؟»
گفتم:« آره، براي چی؟»
گفت:«یک خونه اجاره کردم نزدیک مادرت، می خوام بند و بساط رو جمع کنیم و بریم اون جا.»
چشمام گرد شده بود.گفتم: «چرا می خواي بریم؟ همین خونه که خوبه، خونه بی اجاره»
گفت:« نه، این بچه خیلی گریه می کنه و شما این جا تنهایی، نزدیک مادرت باشی بهتره.»
مکث کرد و ادامه داد:« می خوام خیلی مواظب فاطمه باشی»
شروع کردیم به جمع و جور کردن وسایل...
صاحبخانه وقتی فهمیده بود می خواهیم برویم، ناراحت شد.آمد پیش او، گفت: «این خونه که دربستی هست، از
شما هم که کرایه می خوایم نه هیچی، چرا می خواي بري؟»
«دیگه بیشتر از این مزاحم شما نمی شیم.»
«چه مزاحمتی عبدالحسین! براي ما که زحمتی نیست، همین جا بمون، نمی خواد بري.»
قبول نکرد، پاتو یک کفش کرده بود که برویم و رفتیم.
فاطمه نه ماهه شده بود، امابه یک بچه دو، سه ساله می مانست. هر کس می دیدش، می گفت:«ماشااالله!این چقدر
خوشگله.»
صورتش روشن بود، و جذاب. یک بار که عبدالحسین بچه را بغل کرده بود و گریه می کرد، مچش راگرفتم.پرسیدم:
« شما چرا براي این بچه ناراحتی؟ »
سعی کرد گریه کردنش را نبینم.گفت:«هیچی، دوستش دارم، چون اسمش فاطمه است خیلی دوستش دارم.
ادامه دارد....
کپی با ذکر منبع
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
---❁•°❄️🕊️❄️•°❁---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توهینتتلوبهحضرتزینب💔
هیچازحققلبۍمانسبتبهحضرتزینبکمنشد!
فقطبااینڪارحرومزادگیشوثابتکرد!
ڪۍشوددریابهپوزسگنجس(:
-بلانسبتسگالبته
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقشما درظهـور..🌍!
#امام_زمان
#رائفی_پور
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیـــღـــــپ 🌸🍃
🚫فقط بچه مذهبی هانگاه کنند
یادمان باشدنگاهمان به شهداچنین نباشد
شهدای ماهمه برای یک هدف رفته اند وفرقی باهم ندارند
اون اجرشان هست که خداونداست که پاداش بنده های خودرامیدهد
❌حواسمان باشددیدغیرمذهبی هاروطوری نکنیم که فکرکنندبخاطرچهره فلان شهیدرابعنوان رفیق انتخاب کرده ایم
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج_اَلــــــسٰاعة 🌤
💥 #تلنگرانه
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
.
#مخاطب_خاص
#شنبه_های_ام_البنینی
شنبه...
روزی که بعد از یک روز تعطیل...
باید همهچیز را از نو شروع کنیم...
شنبه...
روزی که برایمان یکجوریست و...
در کَتِمان نمیرود!
شنبه...
روزی که سالهاست...
قرار میگذاریم تا کارهای مهممان را...
با آن شروع کنیم...
حالا مدتهاست...
به نام حضرت #ام_البنين نام گرفته!
مردم نذر میکنند...
و بهسادگی و با عشق...
در این روز...
آن را اَدا میکنند!
از شنبهی بعد هم ندارد؛
آغاز هفته را...
با نام مادرِ عباس(علیهالسلام) شروع میکنند!
...
@MokhatabTV3
@abalfazleeaam
...
1400/12/21
#حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #باب_القبله #باب_حاجات #باب_مراد #حضرت_علی_اکبر #حرم_امام_حسین #حضرت_زینب #علمدار_کربلا #ماه_شعبان #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #گروه_فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #گدای_ام_البنینم #فکه #راهیان_نور #شلمچه
https://www.instagram.com/tv/Ca_uW5MoyD_/?utm_medium=share_sheet
*💢شهید حسین معز غلامی*
*تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. امر به معروف را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.*
🌸🍃🕊
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
•
#منتظراݩہ⛅️
.
شیرینیگناهروخوبچشیدیم
ولیشیرینیلبخندمهدےرو
نچشیدیم🥀
کارمبہجایینرسهامامزمان
بگنخستمکرد(:😔
.
استاد دانشمند📝
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
#تَــلَنـگـر...
یهروزلباسِتنگ ...
یهروزلباسِگشـاد ...
یهروزلباسِڪوتـاه ...
یهروزلباسَبلند ...
یهروزلباسِتیره ...
یهروزلباسِشاد ...
یهروزلباسِپاره ...
••
هیرفتیمدنبالِمدڪهیهوقت
بھموننگنعقبموندھ❗️
رفتیمدنبالسِتڪردنڪه
بشیمشیڪتریــنآدمِدنیا :|
یهوقتبهخودتمیایمیبینی
باشیطونستشدے !!!
••
« ســـورهاعـــرافآیــھ²⁶ »
وَلِبٰـــــاسُاَلتَّقْــــوىٰذٰلِكَخَیْــــرٌ
بھترینلباس؛لباسِتقواست((:
••
#وقتشھکھبیداࢪشویم‼️
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092