امشب...
امشب یک نفر دست انداخته دور گلوم و داره خفم میکنه...
امشب با دیدن عکسای حرم دلت تنگ ترم
امشب...
128:)🇵🇸
امشب... امشب یک نفر دست انداخته دور گلوم و داره خفم میکنه... امشب با دیدن عکسای حرم دلت تنگ ترم امشب
دیدی ی وقتایی یادت میره، ی وقتایی عادی میشه
ی وقتایی حواس خودت رو پرت میکنی اما فقط ی تلنگر کافیه تا دوباره اون مار چنبره زده گلو نیش بزنه...
هدایت شده از حُفره
آقای م.پ سلام!
گفتید حرف زدن سخت است! بعد از دیدن عکس همسر مرحومتان. وسط اجلاس بینالمللی خانواده که آدمهای زیادی از کشورهای مختلف منتظر حرفهایتان بودند.
روحش شاد و یادش گرامی. حتما برایتان داغ سختی بوده! و چه کسی بهتر از شما داغ را میفهمد؟
داغِ مملکتی را که مردهایی داشتند که پیکر برادرشان را وسط دشمن رها میکردند چون جنگ است!
عکسِ بچهی تازه متولد شدهشان را نگاه نمیکردند که دلبسته نشوند و پایشان نلرزد چون جنگ است!
زنهایی که یک قطره اشک در مراسم تشییع پدرها و برادرها و همسرهایشان نریختند که دشمن شاد نشوند. چون جنگ است!
زنهایی که بغض و عکس شهیدشان را جلوی رهبرشان قایم میکنند. چادرشان را محکم میگیرند که مبادا امامشان غصه بخورد. چون جنگ است!
بله سخت است!
دنیا پُر از لحظههای سخت است!
مثل بغل گرفتن نوزاد تکهتکه شدهات! مثل دیدن خانوادهات زیر آوارهای جنگ.
مثل گرسنگی و قحطی و شکسته شدن استخوانهایت زیر چکمههای دشمن!
گاهی حرف زدن واقعا سخت است!
اما از آن سختتر دیدن بغض و اشکهای شماست وسط چنین جنگی!
به نظرم حالا، دقیقا حالا وقت حرف زدن و جنگیدن است!
#جنگ_است!
@hofreee
هدایت شده از 128:)🇵🇸
08_Fatemiyon_miladHazratZahra_991114.mp3
11.86M
انااعطیناکالکوثر
دار و ندارم بهم بگی نوکر
اناعطیناک الکوثر
تو بودی که دلم رو گره زدی با حیدر 💫
🕊️✨🌸!
« ملائک در طواف چادرش ، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد ، ریحانه ریحانه...
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد... »
سیدحمیدرضابرقعی