سعیدیسم شبانه
🔸فرقههای صوفیه معاصر به قدری متنوعاند که ارائه تعریف یکسانی از آنها غیر ممکن است، اما دارای وجوه
⇩⇩
چهار یا پنج قرن اول اسلام صوفی با عارف یکی بود، اما از قرن ششم صوفی و عارف با هم متفاوت است . . .
•♢•
درویش داخل کشور با درویش خارج متفاوت است
باید بین صوفی یا درویش داخل کشور با خارج کشور فرق قائل بود. این یک بحث سیاسی نیست. واقع این است که مثلا در مصر یا لیبی صوفی و درویش خیلی داریم ولی مبارزه کنندگان با آمریکا یا استعمار انگلیس و فرانسه همین دروایش ها بودند. در لیبی و مصر صف اول مبارزه با استعمار انگلیس همین صوفی ها بوده .
(صوفی در لغت به معنای فردیست که برای رسیدن به شریعت و نور الهی سختی زیادی را متحمل میشود مثل ملا صدرا و عارف ربانی بهجت رضوان الله علیه افرادی با اعمال نا مشروع و شریعت گریز در واقع صوفی نما هستند )
صوفی های ما(داخل کشور ): اما در داخل کشور، دراویش داخلی در آن هشت سال جنگ حتی یک نفرشان هم به جبهه نرفت
خودشان همیشه در ظاهر می گویند دین از سیاست جداست ولی دروغ می گویند. خود ارتشبد نصیری رئیس ساواک صوفی بود و جزء همین گنابادی ها محسوب می شد. قبل از او سپهبد مقدم رئیس ساواک بود که او هم جز گنابادی ها بود. اسدالله علم وزیر دربار شاه هم همینطور بود. آن موقع که هنوز مشهد فرودگاه نداشت، گناباد فرودگاه داشت تا ارتشبد نصیری رئیس ساواک می خواست به گناباد برود و دست قطب را ببوسد و دوباره برگردد
«درویش های خارج از کشور اهل مبارزه اند اما دراویش داخلی اهل همکاری با ساواک و طاغوت اند.»
•♢•
■انحرافات صوفیه ■
فرقههای صوفیه در عقاید و مناسک خود، گرفتار انحرافها و بدعتهای فراوانی هستند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
خانقاه به عنوان محل ذکر و عبادت، تأویل قرآن، اسلام گزینشگر (مشکل اساسی صوفیان در طول تاریخ، پذیرش گزینشی اسلام در مقابل اسلام جامعنگر بوده است. به قول دکتر «قاسم غنی»، گاهی مشایخ صوفیه به مقتضای زمان شرع را از شروط تصوف میشمردند و گاهی هم قیودی میگذاشتند و حتی برخی از صوفیان معتقدند که شریعت، راه را نشان میدهد و اگر انسان به مقصد رسید، حاجتی به شریعت ندارد.)، بهرهبرداری استعمار از تصوف، هماهنگی صوفیه با جریانهای طاغوتی، اباحهگری (مشکل دیگر بسیاری از فرقههای صوفیه مسأله تساهل و تسامح و اباحیگری است. سماع، آواز، غنا، آسیبهای اخلاقی و انحرافهای جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز، زاییده این انحراف بنیادین است و اصولاً برخی از گروندگان به تصوف نیز به همین جهت خود را آلوده میسازند.) پشمینه پوشی، کشف و شهودهای شیطانی (انحراف و بدعتهای صوفیان را میتوان زاییده مکاشفات شیطانی هم دانست. برخی از مدعیان تصوف در اثر ریاضتهای نامشروع، با شیطان در تماس بوده و خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودات ناصواب میکنند. بر اهل فن پوشیده نیست که کشف، شهود و اشراق بر دو نوع است. گاهی همچون رؤیاهای صادقه، شهود الهی، ربانی و قابل اعتمادند، اما در بسیاری از مواقع در اثر عواملی، شهود کاذب و شیطانی تحقق میابد.) از جمله بدعت ها و انحرافات این فرقه است.
عارفان حقیقی، اهل تهجّد و عبادت در مسجد و اهل شهادت و رشادت در میدان مبارزه و اهل تفقه در دین الهیاند و اسلام جامعنگر را ملاک زیستن میدانند و این مظهر همان مناجات عارفین است که میفرماید: «و اجعلنا من اخص عارفیک و اصلح عبادک و اصدق طائعیک» مرحوم «علامه طباطبایی» در جلد ۶ المیزان میفرماید: «تصوف چیزی نیست که مسلمانان از پیش خود آن را ابداع کرده باشند بلکه در امم گذشته مثل نصری، برهمانیه و بودیزم موجود بوده است و تصوف، طریقهای است که از آنها متأثر شده است.»
در کتاب «ذهبیه» نوشته «اسدالله خاوری» که توسط دانشگاه تهران چاپ شده است، نگارنده که در صدد ترویج این فرقه است، تصریح به این دارد که صوفیه از مرتاضان ملل و ادیان مختلف تأثیر پذیرفته است. از جدیترین اشکالهایی که بر تصوف وارد است، این است که متصوفه، اقطاب خود را دارای ولایت مطلقه در امور تکوینی و تشریعی و به لحاظ سیاسی و اجتماعی میدانند، حال سؤال این جاست که چه طور کسی را که ولایت تکوینی و تشریعی اهل بیت را قبول ندارد، به عنوان قطب و ولی مطلق خویش پذیرفتهاند⁉️
•♢•
صد فرقه درویشی در کشور وجود دارد😒😏
نکته دیگر این است که شاید حدود 100 فرقه درویشی در کشور وجود دارد. هیچ دلیلی بر بطلان کار صوفی یا درویش مهمتر از این نیست که سلسله سندشان یک جا قطع شود، مثلا در مورد روایت ما می گوییم فلانی عن فلانی عن فلانی تا برسد به معصوم ـ تصوف یا درویشی هم همینطور است. یعنی کسی که قطب است باید از قطب قبلی اجازه داشته باشد و او از قبلی همینطور تا برسد به امیرالمومنین (ﷺ)؛ اگر یک جا سند قطع شود این خود دلیلی بر بطلان تصوف است.»
«جالب این است که فرقه گنابادی ها به این صورت است که «رضاعلی شاه» اجازه از «سلطان محمد گنابادی» ندارد، یعنی اینجا سند قطع شده است. ثانیاً اینکه خود سلطان محمد که رئیس گنابادی ها بوده و دراویش گنابادی از او درست شده اند، خودش می گوید فقر (یعنی درویشی) در ایران وجود نداشت، من رفتم و از یک مرتاض هندی در حیدرآباد هند از او یاد گرفتم و آمدم اینجا گسترش دادم. سلسله سند درویش های گنابادی به مرتاض های هندی می رسد نه به امیرالمومنین(ﷺ).»
«آخوند صاحب کفایه در طول عمرش یک حکم قتل صادر کرد و آن فتوای قتل سلطان محمد بود. سلطان محمد گنابادی یعنی بنیان گذار دراویش گنابادی به دستور آخوند صاحب کفایه کشته شد.»
دراویش به خانقاه می روند ولی به مسجد نمی روند. مسجد را یا حضرت ابراهیم ساخته و یا پیامبر عظیم الشان اسلام، اما اولین کسی که خانقاه ساخته یک معمار مسیحی مصری است که در کوفه اولین خانقاه را ساخت. یعنی خانقاه توسط مسیحی ها ساخته شده است.
قبل از انقلاب حرم حضرت معصومه در دست صوفی های گنابادی بود و هر روز بعد از ظهر در حرم جلسه داشتند. آنها ریش خود را می تراشیدند و سبیل می گذاشتند. اینها به سبیل حجاب دهان می گویند. می گویند آدم وقتی چیزی می خورد باید حجاب داشته باشد تا پیدا نشود. در حالی که خودشان اصلاً طرفدار حجاب شرعی زنان نیستند😐.
زمخشری کتابی دارد که در آن می گوید وقتی اینها در سماع صوفیانه «هو هو» می گویند یا «علی علی» می کنند، نه مقصودشان حضرت علی علیه السلام است و نه مقصودشان خداست. آنها یک عشق شهوانی را می گویند
•♢•
آیا تصوف در اسلام اصالت دارد؟
پیدایش تصوف در اسلام از بزرگترین مصیبتهاست، چرا که با ورود آن، در پایه و اساس اسلام، ویرانی و شکاف ایجاد شد. نقطه آغازین این مصیبت رهبانیت مسیحی است که برخی از علما را تحت تأثیر قرار داد تا حدی که شریعت را کنار گذاشته، در محرمات غوطهور شدند و واجبات را ترک گفتند و در آخر، به تکدی و استعمال بنگ و افیون متمسک شدند...
صوفیان و دراویش به لحاظ قدمت تفرقه افکنی در جهان اسلام همیشه مورد سوء استفاده ظالمان و جباران تاریخ قرار گرفتهاند. به قول «آیت الله عظمی مرعشی نجفی»، پس از انحراف «سقیفه»، حادثه پیدایش تصوف از بزرگترین مصیبتها برای اسلام و مسلمین است. نقطه آغازین این انحراف، رهبانیت مسیحی است که توسط امویان و عمال آنها نظیر «حسن بصری»، «شبلی»، «ابوهاشم کوفی» و ... به جهان اسلام و تشیع سرایت کرده است و پس از قرنها هنوز جباران و ظالمان برای استثمار مسلمین به صوفیان و دراویش امیدوارند.
«برنارد لوییس» در سخنرانی خود در بنیاد «نیکسون» ضمن برشماری خصوصیات اهل تصوف، آنان را جایگزین مناسبی برای اسلام رادیکال دانسته و به «بوش» (رییس جمهوری آمریکا) پیشنهاد می کند برای ارتقای سطح گفتوگو بین آمریکا و جهان اسلام با رهبران بزرگ صوفیه به مذاکره بنشیند. وی خاطر نشان میکند بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است و ایران یکی از کانونهای بزرگ صوفیه در جهان اسلام است.
پیامبر عظیم الشان اسلام از اولین سال بعثت با تشریع عبادات و اعمال اجتماعی اسلام و تأکید بر جهاد در راه خدا و توصیه به فرهنگ کار و تلاش و نهی مسلمین از بی تفاوتی نسبت به فقرا، این پیام اساسی را به جهانیان ابلاغ کرد که در اسلام رهبانیت و چله نشینی، بی مسؤولیتی، گریز از اجتماعات مسلمین، دوری از مسجد و تفرقه، جایی ندارد؛ ولی متأسفانه از صدر اسلام یهود و نصارا با فریب افرادی نظیر حسن بصری و ... خط انحرافی جامعه گریزی، غلّو و صوفیگری را باز کردند.
امام صادق (ع) با قاطعیت اعلام کرد صوفیان و افرادی که به آنها متمایل هستند، دشمنان ما اهل بیت محسوب میشوند و امام رضا (ع) با تیزبینی فرمودند کسی به تصوف قائل نمیشود مگر از روی مکر و خدعه، ضلالت و گمراهی و یا جهل و حماقت ولی حاکمانی نظیر معاویه و مأمون عباسی به تقویت این تفکر انحرافی پرداختند.
از امام رضا (ع) نیز روایاتی در نکوهش صوفیه وارد شده است که فرمود: «مَن ذُکرَ عِندَه الصوفیه و لَم یُنکرهم بِلسانه و قلبِه فلَیسَ منّا و مَن اَنکَرهم فَکانّما جاهَد الکُفّار بَینَ یدی رسول الله.» امام رضا(ع) میفرمایند: «هر کس نزد او از صوفیه سخنی به میان آید و با زبان و دل آنها را انکار نکند از ما نیست و هر کس ایشان را انکار کند مانند این است که در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد کرده است.» (سفینه البحار، ج۲، ص۵۷)
صوفیان برای تفرقه در اجتماعات مسلمین و کاهش نقش مسجد، نماز جمعه و جماعات، عبادتگاههای فردی و خانقاهها را رونق بخشیدند. مشهور است که اولین خانقاه را یک پادشاه مسیحی در «رمله» شام ساخت، بر کسی پوشیده نیست که سازندگان خانقاهها هدفی جز تضعیف مساجد نداشتند. چون به همان میزانی که مساجد حرکت ساز و سازنده بودند، خانقاهها نقش تخریبی و تخدیری داشتند. دشمن میدید مساجد محل برگزاری نماز جمعه و جماعت، سازماندهی مجاهدین، طرح مباحث علمی و عقلی و ترویج فرهنگ کار و تلاش است، از این رو با احداث خانقاه در مقابل مساجد به ترویج تفرقه، تنبلی و تن پروری، تکدی، نفی عقل، علم و مقابله با شریعت متعالی اسلام پرداختند.
هم اکنون در بسیاری ازخانقاهها مفاسد اخلاقی، استعمال بنگ و حشیش، موسیقی، رقص سماع و سایر موارد خلاف شرع رایج است. معمولاً دراویش و اقطاب آنان با درس و بحث، علوم عقلی و تجربی مبارزه کردهاند و به دروغ مدعی کشف، شهود و فنای در حق شدهاند. همچنین بیشتر علمای اصولی و مراجع تقلید با صوفیه مخالفت نموده و مطالبی برضد آنان نگاشتهاند که به چند نمونه، خواهیم پرداخت.
عالم و محقق بزرگ «ملاصدرای شیرازی» در کتاب «کسر اصنام الجاهلیه» در مورد صوفیه مینویسد: «صوفیان تمسک و عمل به قرآن را رها کرده و عقل و شعورخود را تعطیل نمودهاند و به گفتههای غیبی اقطاب نادان خود همچون وحی چنگ زدهاند. این افراد اهل عمل صالح نیستند و خود را غرق غنا، لهو، لعب و شهوات کردهاند، آنان نزد مریدان احمق خود، ادعای وصول الی الله دارند در حالی که خدا میداند آنان فاجر، منافق و دروغگو هستند.»
امام خمینی (ره) نیز در کتاب «چهل حدیث» در خصوص علم ستیزی دراویش مینویسد: «چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک میشمارند. این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کردهاند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده ...
➊ امام خمینی (ره) نیز در کتاب «چهل حدیث» در خصوص علم ستیزی دراویش مینویسد: «چون دست دراویش از علوم تهی است، علم را خار طریق و اهل علم را شیطان راه سالک میشمارند. این افراد فهمیده یا نفهمیده پارهای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کردهاند به لفظ مجذوب علی شاه یا محبوب علی شاه حال جذبه و حب دست میدهد و گاه وقاحت را از حد گذرانده و خودرا دارای مقام ولایت کلّیه دانستهاند که منشأ آن تکبر، جهل و بی استعدادی آنان است.»(چهل حدیث، امام خمینی، ص۸۳)
➋«علامه طباطبایی» در تفسیر المیزان میفرمایند: «صوفیه برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههای جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند. تا این که به جایی رسیدند که شریعت را کنار گذاشته و در محرمات غوطهور شدند و واجبات را ترک کردند و در آخر منتهی به تکدی و استعمال بنگ و افیون شدند که این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده میشود.»(محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۵، ص ۲۸۲، قم: انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، بیتا)
•♢•
سلسله دراویش نعمت الهی و انحرافهای آن
🔸فرقه گنابادی با زیرکی فساد اخلاقی خود را پنهان داشته و با فریبکاری و کمک مالی دشمنان اسلام، مریدان زیادی را جمع کرده است به طوری که در حال حاضر به عنوان فعالترین فرقه درویشی بیشترین جمعیت را به خود اختصاص دادهاند.
🔸سلسله دراویش نعمت اللهی یکی از معروفترین و با نفوذترین فرقههای درویشی در ایران است که در حال حاضر فرقه «نعمت اللهی گنابادی» در میان سایر انشعابهای این سلسله مدعی جانشینی اقطاب این سلسله است.
🔸قطب سی و نهم فرقه گنابادی دکتر «نور علی تابنده» است. وی در تاریخ ۲۱ مهر ماه ۱۳۰۶ در بیدخت گناباد متولد شد. تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را تحت سرپرستی و مراقبت پدرش صالح علیشاه به اتمام رساند و سپس برای ادامه تحصیلات به تهران رفت و در سال ۱۳۲۴ شمسی از دبیرستان علمیه تهران، دانشنامه دیپلم ادبی دریافت نمود و سپس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیلات دانشگاهی را ادامه داد و در سال ۱۳۲۷ در رشته قضایی موفق به دریافت درجه لیسانس شد؛ پس از اخذ لیسانس به مدت ۲ سال در وزارت خارجه مشغول فعالیت گردید و سپس به استخدام وزارت دادگستری درآمد.
🔸وی در سال ۱۳۳۱ شمسی نزد پدرش به جرگه دراویش پیوسته و در سال ۱۳۳۶شمسی دکترای حقوق و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را در پاریس به پایان رسانید و به ایران بازگشت و در مشاغل مختلف قضایی در وزارت دادگستری مشغول خدمت شد. وی در سال ۱۳۵۵ بازنشسته شد و به عنوان وکیل پایه یک دادگستری به فعالیت خود ادامه داد. همزمان با شکلگیری «نهضت آزادی» نور علی تابنده هم در قالب نهضت آزادی به جمع مبارزین با نظام شاهنشاهی میپیوندد، چون خانواده تابنده و (جریان تصوف) پیوند تنگاتنگی با دربار «محمدرضا پهلوی» داشتند او را به خاطر همین موضوع از خانواده طرد میکنند. همزمان با اوجگیری مبارزات ملت ایران، نور علی تابنده علیرغم راه و روش دراویش، اولین راهپیمایی و سخنرانی برضد نظام شاهنشاهی را در بیدخت انجام میدهد و این کار او موجب خشم قطب فرقه (رضا علیشاه) و سایر دراویش میگردد به نحوی که دراویش در بیدخت برضد نور علی و به نفع نظام طاغوت راهپیمایی کرده و شعار جاوید شاه سر میدهند.
🔸بعد از پیروزی انقلاب، نور علی تابنده تحت تأثیر تفکرات لیبرالیسم کماکان به همکاری خود با نهضت آزادی ادامه میدهد و در کابینه «بازرگان» به سمت معاون وزیر ارشاد و عضو هیأت امنای سازمان حج و زیارت منصوب میشود. وی همچنین مدتی معاون وزارت دادگستری بود و در مهر ماه ۱۳۵۹ فعالیت سیاسی و اجرایی را به طور کلی رها کرد و پس از خروج نهضت آزادی از حاکمیت، تحت تأثیر همان گرایشها با نظام جمهوری اسلامی هم در تعارض قرار میگیرد. این تعارض ادامه دارد تا این که ایشان در اوایل دهه ۷۰ یک بار دستگیر و به اتفاق بعضی از سران نهضت آزادی، مدت کوتاهی در زندان به سر میبرد.
•♢•
▪️در حال حاضر نیز قطب دراویش گنابادی (نور علی تابنده) علیرغم طرح شعار دوری از سیاست کماکان ارتباط تشکیلاتی و عاطفی خود را با نهضت آزادی حفظ کرده و در جلسات محفلی آنان نظیر مراسم سالگرد بازرگان، سحابی و... شرکت مینماید. در حالی که نورعلی تابنده به ظاهر روشی کاملاً مخالف برادرش رضا علیشاه و برادرزادهاش محبوب علیشاه داشت، ولی براساس توافقی کلی که توسط سازمانهای فراماسونری طراحی شده بود از سال ۱۳۳۱ که به جرگه دراویش پیوست، سمت مشاورت آنان را نیز داشته است. صوفیها معتقدند که قطب یک فرقه باید مراحل تصوف را پله پله بگذراند تا به مقام قطبیت برسد. ولی نورعلی مانند پدرش صالح علیشاه که ۲۱ ساله قطب شد، پس از مرگ محبوب علیشاه در ۲۷ دی ماه ۱۳۷۵به موجب فرمان وصایتی مورخه ۲۸ مهر ۱۳۷۱ از جانب قطب قبلی بدون طی مراحل تصوف یک شبه قطب شده و به مقام جانشینی برادر زاده خود با لقب طریقتی «مجذوب علیشاه» منصوب گردید.
▪️دوران قطبیت نورعلی به لحاظ شکلگیری ناتوی فرهنگی برضد جمهوری اسلامی ایران دوران حساسی است، به نحوی که فرقههای انحرافی با جدّیت از طرف دشمنان اسلام مورد پشتیبانی قرار گرفتهاند و فرقه گنابادی نیز از حمایتهای مادی و معنوی استعمار بینصیب نمانده است. در حال حاضر این فرقه درویشی جزو فعالترین، پر تعدادترین و تشکیلاتیترین فرقههای انحرافی مشغول فعالیت میباشد. در این دوره شاهد توسعه کمّی وکیفی فعالیت آنان در تهران، اصفهان، قم، بروجرد و بعضی مراکز استانها میباشیم که باعث تضعیف امنیت و تشنج در بعضی از شهرها شدهاند که میتوان به حوادث ۲۴ بهمن سال ۸۴ در قم، درگیری ۶ شهریور ۸۶ در کرج، درگیری ۱۹ آبان ۸۶ در بروجرد، تجمع آنان در مقابل مجلس شورای اسلامی در سال ۸۷ و درگیری با بسیج در سال ۸۹ و همچنین درگیری های اخیر در خیابان پاسداران تهران اشاره نمود.
▪️بررسی سخنرانیها و نوشتههای نورعلی تابنده حاکی از این مطلب است که وی علیرغم داشتن مدرک دکترا و داعیه جانشینی امام زمان (عج) از علوم اسلامی بیبهره بوده و از قرائت صحیح قرآن نیز عاجز است. او فردی عوام فریب و جاه طلب است و به راحتی به مریدان احمق خود اجازه میدهد در مقابل او سجده نموده و روی کفش او را ببوسند.
▪️متأسفانه در دوران تصدّی ریاست فرقه توسط نورعلی تابنده، ارتباطات خارجی فرقه به ویژه با کشورهای غربی افزایش چشمگیری یافته است. به نحوی که به صورت علنی و آشکار کمکهایی از مریدان فرقه در خارج از کشور به آنان ارسال میشود. به عنوان نمونه در تخریب حسینیه (خانقاه) آنان در قم اسامی ۸۰۰ نفر از افرادی که از اروپا، کانادا و ایالات متحده کمک مالی برای این فرقه ارسال کرده بودند، به دست آمد.
▪️بررسی عملکرد دراویش نعمت اللهی گنابادی در دوران ریاست نورعلی تابنده، یعنی از دی ماه ۱۳۷۵ که ریاست فرقه به او واگذار شد، شاهد رشد چشمگیر فعالیتهای مخرب این فرقه در تهران و سایر استانها بودهایم. وضعیت مالی آنان به نحو بی سابقهای بهتر شده و مبالغ زیادی صرف تبلیغ و رسیدگی به دراویش بی بضاعت مینمایند. همچنین قطب فرقه بسیار مرفه و تجملی در خانهای بزرگ در خیابان پاسداران زندگی میکند و سایر مشایخ فرقه نیز زندگی اشرافی و مرفهای دارند.
•♢•
مهمترین دلایل بطلان فرقه نعمت اللهی گنابادی
این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او، سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمه شیعه بالاتر میدانند...
در ادامه به بررسی مهمترین دلایل بطلان این فرقهی منحرف خواهیم پرداخت.
(مصداق شرک*مشایخ پرستی)
•♢•
سعیدیسم شبانه
مهمترین دلایل بطلان فرقه نعمت اللهی گنابادی این فرقه، قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و م
▪️بی اعتنایی به قرآن و عترت
مراسم این فرقه منحرف معمولاً با غزل حافظ، مثنوی معنوی مولوی و اشعار مذهبی آغاز میشود و کمتر مشاهده شده است در آغاز مراسم، قرآن بخوانند. جالب است، قطب فعلی که دکترای حقوق دارد، در روخوانی قرآن ضعف داشته و قرآن را غلط میخواند. همچنین تا کنون دیده نشده است که اعضای این فرقه در مراسم رسمی و خصوصی خود، دعای فرج بخوانند. از این رو «سلطان محمد گنابادی» جد قطب فعلی، آشکارا از «مهدی نوعی» نام برده و اعتقادی به حضرت مهدی(ع) ندارد، ولی متأسفانه نام «خانقاههای» خود را «حسینیه» گذاشتهاند و مردم را به انحراف میکشانند.
•♢•
نفاق و عوام فریبی
در حالی که اقطاب و مشایخ گنابادی، هیچ اعتقادی به ائمه معصومین ندارند، خود را در میان مریدان و عوام الناس، شیعه «اثنی عشری» معرفی میکنند.
•♢•