─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سرود_میلاد
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_ڪیمیا
#سبک : ستاره بریزید آمد ماه عالمین ...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از دلِ مــدینـــه ســــر زد نـــور عالمیــــن
اومـــده به دنیـــا ، زینب ، خواهر حسین
ستــاره مــی باره باز امشـب از آسمـــون
ملائکه هستن دست افشان و نغمه خون
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گل زهرا /عزیز طاها / زینت مولا /خوش اومدی
مَه انور/ شمس منور /زینب کبری/خوش اومدی
خوش اومدی زینب/ یا زینب خوش اومدی(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از دامــن زهـــرا ســر زد نـور کوثـــری
پیچیـــده به عالم عطـــر یاس دیگری
مظهـــر نجابت ، پاکی ، عفـت و حیــا
بانــوی عقیـــله ، پـرچمــــدار کــربــلا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گل زهرا/ عزیز طاها /زینت مولا /خوش اومدی
مَه انور/ شمس منور /زینب کبری/خوش اومدی
خوش اومدی زینب /یا زینب خوش اومدی(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نور دل زهـــرا ، زینب بانوی دمشــق
معنی متــانت ، ای کنز حیا و عشـق
یاور حسیــن و غمخوار امام حسن
اسوهٔ شهامت غیرتمنــد و شیـر زن
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گل زهرا/ عزیز طاها /زینت مولا /خوش اومدی
مَه انور/ شمس منور /زینب کبری/خوش اومدی
خوش اومدی زینب /یا زینب خوش اومدی(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیـــه سعیـدی(ڪیمیــا)
۱۴۰۱/۹/۹
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
«به نام خدای مظلومان»
#دلنوشته
#کودک_غزه_قهرمان
کودکیکه از فلسطینِ رویای خود میگوید...
#به_قلم:ستایش امیری(دانش آموز توانمندم)
#پایه_نهم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
باورم نمیشود که بعد از دو ماه و یازده روز دوری از بابای مهربانم،قرار است،فردا با آمدنش و البته برای جبران این دوری با یک عروسک صورتی،مارا خوشحال کند.
امشب،آسمان غزه ستاه باران تر از همیشه بود. بوی باروت پراکنده در فضا، هرچند یادآور آن روزهای سخت بمباران مدرسه،سرخک و تاول های کف پا ،که حاصل فرار از دست سرباز های غول پیکر اسرائیلی بود ، اما ، در رویای آزادی و به ذوق فردا پلک هایم کم کَمَک سنگین شدند که ناگهان،همان صدای همیشگی، اما هراسناک تر از همیشه ، جانم را به هیاهو و تلاطم انداخت...
به خود می گویم، ای کاش این صدا،همان صدای عاملِ تمام غم و غصه هایمان نباشد...
خدا نکند دختر بچه ای که در فراق پدر به انتظار نشسته است،این صدا را بشنود؛
زیرا می داند این صدای سهمگین و بی رحم،دلیل دوری او از قهرمان زندگی اش،نجوای مادر،ترک خشکی لب های کوچک خواهر و دلیل نابودی تمام آرزوهای کودکانه اش است.
آری حق من نیست،که در این لحظه،این صدای هولناک را بشنوم..!
ثانیه ای پس از خاموشی این صدا،غبار و دوده ای که در فضا پراکنده، و اشک هایی که بر روی عنبیه سیاه رنگ چشمانم ،پیله بسته بود ، دلیلی بر این بودند که نمیتوانستم از اتفاقاتی که در آن لحظه پیش آمده بود آگاه شوم؛
که ناگهان با صدای ناله و شیون اُسوهٔ صبر و مقاومت،مادرم،جواب تمام گریه های نکرده و بغض های جمع شده در گلویم و دلیل تلاطم امواج ضربان قلبم را گرفتم.
ویرانی خانه باصفایمان که در آن پا گرفته و بالیده شدم،به کناری،در زیر آوار ماندن دلخوشی زندگی،خواهر کوچکم،لالین شش ماهه،خراشی به ژرفی تمام زخم های عالم بر قلبم نهاد😭
انگار قرار نیست که لحظه ای به آرامی تنفس کنم..!
خدایا این سایهٔ قامت بلند و عریض،که مانند غولی بر سرم سایه افکنده،جز برای آن اشغالگران بی رحم که نمیتواند باشد؟!
فرضیه تلخ و همیشگی ام،با داغیِ لوله سلاحش،به اثبات رسید...!
ای سرباز متجاوز!آری نمی توانی با پدران و مردان یل و شیردل وطنم،جان به جان مقابله کنی. آنقدر از آنها هراس داری که زور پوچ و بر باد رفته ات،به ما دختربچه ها و مادرانمان رسیده است!!
اما بازهم تو هراسانی! از مشت های گره کرده مان که انبوهی از سنگ های سخت را در لطیفیِ پوستمان گنجانده،ترس داری!
هیچ می دانی که اگر سردار خیبر شکن،عمو قاسم جانم،بود،اکنون گردنت را می شکست؟!
اگر از سنگ های گره کرده مشت هایمان ترس داری ، از ابهت و طوفان چشمان او جانت به لب می رسد!
اگر تمام قدرت های جهانی هم پشت به پشتت سنگر بسته اند،بدان که حتی اگر نیمی از نیم جهان با ما همصدا باشد،بازهم ما حق هستیم و ماندنی و شما باطل و به یقین نابود شدنی.
به او می گویم و میگویم...تا شاید دل سخت و بی رحمش با صدای نحیف و کودکانه ام به رحم آید ، اما نمیشود که نمیشود...
یه یقین آن خورشید پشت ابر،با رَدای سبز خویش که با وزش باد، در لا به لای برگهای درختان سبز زیتون به رقص در می آید ،می رسد و پرچم آزادی و نهال سبز زیتون صلح و آبادی را در فلسطین همیشه پایدارم معنا می کند
ان شاءالله🤲
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#دبیر: رقیه سعیدی
#به_وقت_انشا
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
صبح است و نسیم ، عطر سیب آورده
در هــــر نفســـش ، نام حبیـــب آورده
زائر شـده با ســلام ، هــر خســته دلی
رو بـه حــــرم شـــــاه غـــــریب آورده
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۸/۱۸
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم💔
#سلام_پدر_مهربانم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
سپیده سر زد و نام تو را که جاری کرد
هوای ســــردِ خـــزانِ مرا بهــــاری کرد
همین که مطلع زیبای صبح من شده ای
مــرا به وصــل تو پر از امیـدواری کرد
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۸/۱۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
❁﷽❁
#سلام_بر_حسین💔❣
#صبحم_بنامتان
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
هر سحر رو به حــرم دیدهٔ گریان دارم
در دل هــــر غـــزلم نغمــــهٔ باران دارم
باز از دور به درگــاه تو راهی شده ام
مثل مورم که دلی سمت سلیمان دارم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
اللهم ارزقنا فی الدنیا زیارةالحسین علیه السلام🤲
اللهم ارزقنا فی العقبیٰ شفاعةالحسین علیه السلام🤲
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم💔
#سلام_پدر_مهربانم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آقایِ جمعه هایِ پر از اضطراب من
ای اعتبار و شور غـــزلهای ناب من
در حسرت زیارت تو خونجگر شدم
این انتظار و دوریِ تو برده تاب من
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم💔
#سلام_پدر_مهربانم
#جمعه_های_دلتنگی
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
در حســــرت دیدار شمـــا پیــــر شدیم آقا
با درد فـــــراقتان زمیــــن گیـــر شدیم آقا
از بس که برای دیدنت خونِ جگر خوردیم
از زندگــــیِ بــدون تـو سیـــــر شدیم آقا
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۸/۱۹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
«بسم رب المهدے»
#عطرظهور
#جمعه_های_انتظار
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
چه می شود که همین جمعــه یار برگردد
بــه قلبـــهای پــریشــــان ، قـــرار برگردد
چه می شود که ببینیم بعدِ این همه سال
عــزیزِ این همـه چشــــم انتــــظار برگردد
همان که گنج نهان است پشت پردهٔ غیب
غروب جمعـــه شـــود آشــــکار ، برگردد
بیاید آن که علمدار نهضتی سرخ است
به حق غـــزهٔ خونیـــنْ مــــزار برگردد
برای اینکه فرو پاشد از هم این بت ها
تبــر به شـــانه و با ذوالفـقـــار برگردد
خدا کند که بزودی امیر لشکـــر عشق
امیدِ سیصــــد و اندی ســــوار برگردد
برای آمـــدن او بهـــانه ها کــم نیست
خزان بس است خدایا ! بهــار برگردد
قسم دهیم خدا را به اشک چشم یتیم
به احتـــــــرام یتــــیمانِ زار برگردد
رسیده بر لبمان جان و منتــظر هستیم
به جان خسته دلان ، عمگــسار برگردد
غروب جمعه رسید و طلوع در راه است
ســحر شـــــود شب تار و نگـــار برگردد
قسـم به آیهٔ "أَمَّن یُجیــب" مضـــطرّیم
خدا کنـــد پس از این اضــطرار برگردد
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۸/۱۲
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_بر_حسین
#صبحم_بنامتان
رو به شش گوشه ترین کعبهٔ دل ، اول صبح
بدهیم از سرِ جان ، محضر ارباب ، سلام
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم❤️
#سلام_پدر_مهربانم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
روزی پســـر فاطمـــه بر می گردد
غم از دل عاشقان به در می گردد
با تابش نور آخــرین حجت حــق
آخر ، شب تار ِ ما سحـر می گردد
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شور_حسینی
#امام_حسین_علیه_السلام
#کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا
هر کجـا افتاده ام از پا ، صـدا کردم حسین
هرنفس ،هرلحظه با هر دَم،گرفـتم دَم ،حسین
نیســـت شـــور نام او تنها مـــیان جان من
شور عاشورا به پا کرده است در عالم ،حسین
این چه نام است این چه شور واین چه حالی بی بدیل؟
داده این احوال را با گریه بر این غم ،حسـین
اشـکِ بر او می شـــود الـــماس و دُر ّقیــمتی
چون نظر داردبه هرقطره،به هر شبنم،حـسین
شد ذبیحاً بالقفا، لب تشنه درحالی که هـست
منبع آب حیـات و چشــمه ی زمزم ، حـسین
از همـان آغاز خــلقت ، او شــفاعت می کند
لحظه ای که در مسیر توبه گفت آدم :"حسین
✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─