─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌─ #تصویر #لیلة_الرغائب #کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا ای بنده بیا ، شـب رغـائب شده است وقت طلبِ بخشـش تائـب شده است ای کاش بگوینـد که این جمعـــهٔ ماه هنگام ظهــور یار غایـب شده است شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا 𝐉𝐨𝐢𝐧: https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌

─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌─ #تولید_تصویر #لیلة_الرغائب #کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا من بنـــــدهٔ درگاه تـــوام یا الله با روی ســـــیاه آمــــــده ام یا الله امشب به امیدی به درت رو زده ام تا با نظـــــرت پاک شــــــوم یا الله شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا 𝐉𝐨𝐢𝐧: https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌

❁﷽❁ #مناجات_باخدا #لَیـلَةُ_الرَّغایب #شب_جمعه ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یارب !امشب بر درت، زار و پریشان آمدم بنده ای شرمنده ام ، با چشم گریان آمدم دست نفسم را گرفتم تا کشاندم سمت تو خسته ازاین نفس سرسخت وگریزان آمدم زخــم های کهنـه ای ، روح مــرا آزرده اند دردمنـــدم بارالهــا ! ســــوی درمان آمدم تشنــه کام چشمــهٔ فیض و کرامات تو ام دعــوتم کـردی به درگـاه تو مهــمان آمدم میزبان مهـــربان ، تو ، بندهٔ شرمنـده ، من چشم دارم بر عطایت ، بر سرِ خوان آمدم با ظهـــور مهـــدی زهــرا ، برآور حاجتـــم بــر درت ، با آرزوی وصـــل جـــانان آمدم ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌

🌼﷽🌼 #مدح_مـیلاد #امام_جواد_علیه_السلام ((یا جوادُ الائمه اَدرکنی)) ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ وقتــی رقم زد  شب ، رُخِ ماهِ درخشـان را بی اختیــار اشکــم ، قلم زد  شعر باران را مهتاب ، گویا رنگ  دیگر  بود در چشمــم می ریخـت بر روی تنِ شب ، نور یزدان را مهتــاب نَه...نُهْ  اَختر از افـلاک می تابیـد تا بشکنــد  تاریکـــیِ  شبهــایِ  انســان را امشب فلک انگار با دست خودش می چید بر رشتــهٔ تسبیــح خود  نـُهْ دُرّ غلتــان را از سمت خورشید نهــم ، فوّاره می زد نور زیــرا تـلاوت می نمـــود  آیــات  قــرآن را بالا نشیــن! نجـم نهـم! خورشیــد یعنی تو گرمای دستان تو می بخشد به تن ، جان را جود از وجودِ جاریِ دستِ  تو می جوشد دستـت در آورده به زانـو ، بحــرِ احســان را نامـت چه زیبــا می نشینــد بر غــزلهـایم بخشیــده ای صد اعتبار ابیات  دیوان را شمس نهم !  دُردانهٔ شمس الشموسی تو در بَهجــت آوردی دلِ خورشیـد ایران را دامان پاک "خیـزران" گل داده چون مریم عیســیٰ دَمی آورده  سلطان خراسان را خوش می درخشی رویِ دستِ حضرت سلـطان تابانـدی از یثرب به عالم ، نور ایمان را دریا شــکافی ، طبــق  گفتــار پدر ، آری اعجــاز تو یاد آورَد ، موسـای عِمــران را "باب المرادت" خوانده اند ازبس برآوردی با فضل و جودِ خویش حاجات فراوان را بر قحطســالی هایمــان ابـر کَــرَم باریــد خالـی نمـود از سفـره هایمان غمِ  نان را مـوج توســل از دَمِ باب الجــواد امشب در وَجـد و شـور  آورده قلب بیقراران را صد کاروانْ ، دل ، رهسپار کاظمین توست تا کربلا راهــی کن آن دلهــای مهمــان را چشمان خیسم همچنان درگیرِ باران است تا "کیمیا"یی تر کنی این شعـــر باران را ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─

🌼﷽🌼 #حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام #شش_ماه_دیگر #ازمیلاد_تاشهادت ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ آخر گلم وا می شــود  شش ماه دیگر ســرباز  بابا  می شـود شش ماه دیگر هر چند اصغــر ، اکبر است و جانشیـنِ فرزنـد لیــلا می شــود  شش ماه دیگر بغضی گلــویم را از امشب می فـشارد آخـــر شکـوفا می شـود شش ماه دیگر امــروز اگر افلاک از این مولود شـادند قَــدّ فلــک تا می شــود  شش ماه دیگر تر می شود چشمم  اگر ، امروز از شوق از اشک ، دریا می شـود  شش ماه دیگر اینک پر است آغوشـم از عطر حضورش اینگــونه آیا می شــود  شش ماه دیگر؟ با نغمــهٔ  لالایی ام خوابیــده و خــواب ماننـــد  رویـا  می شـود  شش ماه دیگر هر غنـچه ای گل می شــود با اشـک باران او هم شــکوفا می شـود  شش ماه دیگر آری شـــکوفا می شود وقتی که رأسـش در نیــزه ها جا می شــود شش ماه دیگر در حیرت از جانبازی اش چشمان هستی غــرقِ تماشــا می شــود  شش ماه دیگر وقــت تَلَــظّی کردنـش  لبهـــای طفـلــم غــرقِ تمنـــا  می شــود  شش ماه دیگر گل می دهد بر چهره اش لبخند سـرخی رویش چه زیبا می شـود  شش ماه دیگر رنگ شفـــق از ســرخــیِ خون گلـویش نقــش ثــریا  می شـود  شش ماه دیگر باب الحــوائج می شود با دست کوچک صـدها گِــرِه وا می شود شش ماه دیگر در وقـتِ  غــارت بر  ســرِ  گهـــوارهٔ  او یکبــاره دعـوا می شـود  شش ماه دیگر شرمندهٔ لبهای خشک و چشم بی خواب دستان سقــا می شـود  شـش ماه دیگر تکرار می گردد ، در  و  دیوار و  قلبـــم ماننـــد زهــرا می شــود شش ماه دیگر‌ پروندهٔ شـش ماهــه ای  دیگر  دوبــاره در کربــلا  وا می شــود  شش ماه دیگر فصــل قیـــام کــربلا و نهضــــت ســـرخ با خونش امضا می شـود شش ماه دیگر امشـب برات "کیمیا "دســت رباب است مهمــان مولا می شــود  شش ماه دیگر رقیه سعیدی(کیمیا) ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆 ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─