فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت مولامون مبارک
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام علی بر طرف کننده ی غمهاست
پس اگر خسته جانی بگو یا علی (ع)
هدایت شده از سبک و شعر سائل
زمینه یا چهار ضرب درد دل خانم حضرت زینب سلام الله علیه ها با امام حسین علیه سلام
رفته توان از جان من
اشگ جاری از چشمان من
چشم انتظارت ماند ه ام
داداش سر و سامان من
داداش یکه و تنها شدم
بی تو چون خود زهرا شدم
هر دم راهیه صحرا شدم
داداش بی کسم تنها کسم
دانم میشوی فریاد رسم
آخر من به تو کی میرسم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
من دیده ام شام بلا
سرها به روی نیزه ها
طفلان بی آب و غذا
تن های سر از تن جدا
هر شب طعنه و زخم زبان
داداش من چه گویم الامان
طفلت هی میگفت پیشم بمان
میخورد سیلی و مشت و لگد
میگفت پس اجل کی میرسد
عمه از تنم خون میچکد
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
دارم به لب من این دعا
دائم بگویم ای خدا
یعنی شود داداش من
امشب رسد از کربلا
با یاد تو من جان میدهم
جان با لب عطشان میدهم
جان با چشم گریان میدهم
شکر حی داور میکنم
آخر عمر خود سر میکنم
دائم یاد مادر میکنم
حسین من زینبم من زینبم من زینبم داداش
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها حسن رضا محمودی
هدایت شده از سبک و شعر سائل
شور
مدح خانم حضرت زینب سلام الله علیها
دختر حیدر زینب زینب
عزیز مادر زینب زینب
عشق برادر زینب زینب
برجهان سرور زینب زینب
عالمه ی بی معلمه شیر زنی که هست بی واهمه
میدونید که این خانم کیه اسطوره ی شاه علقمه
زینب زینت بابا
زینب دختر زهرا
زینب جان حسین و
جان حضرت سقا
روحی فداکِ
الگوی صبر و حجب و حیا
شیر زن دشت کرببلا
صاحب اختیار دو دنیا
ذکر جنون سینه زنها
عمه جانه صاحب الزمان چون اسدالله و بی امان
با لسان حیدری او ویران شده کاخ ظالمان
کوه غیرته زینب
چه با هیبته زینب
کل لشگر کفر ماند
مات و مبهوته زینب
روحی فداکِ یا زینب
عمه ی سادات زینب زینب
قبله ی حاجات زینب زینب
ماه سماوات زینب زینب
عالی درجات زینب زینب
عقیله ی بنی هاشمه سر تا به پا عینه فاطمه
توی کوفه ترسیده ازش عبیدالله بن مرجانه
پروردگار غیرت
اوج وقارو عزت
انگار خود علیه
از بسکه داره جرات
روحی فداکِ یا زینب
شعر و سبک از سائل حضرت زینب سلام الله علیها حسن رضا محمودی
هدایت شده از سبک و شعر سائل
واحد حضرت زینب سلام الله علیها
داغ پیغمبر حق بدیدم
پشت در اه مادر شنیدم
فرق بشکسته ی مرتضی را
با دو چشمان خود من بدیدم
پاره های دل مجتبی را
غصه و درد بی منتها را
گریه های حسن بعد مادر
شکوه هایش از آن کوچه و در
غصه ها با خون دل ها خورده ام من
در زمانه رنج بسیار برده ام من
زینبم من زینبم من زینبم من 2
داغ هجده عزیزم بدیدم
العطش های طفلان شنیدم
کربلا در پی شاه بی سر
روی خار بیابان دویدم
استخوان های سینه بدیدم
اه و ناله ز مادر شنیدم
پاره های تنه پاره ی را
تکه تکه خودم جمع نمودم
وای از این قلب هزینم من غریبم
خواهم از حق تا حسینم را ببینم
زینبم من زینبم من زینبم من2
ساقی و مشک خوشکیده اش را
آن لبان ترک خورده اش را
فرق بشکافته و چشم خونش
قد رعنای پاشیده اش را
این همه را به عینه بدیدم
گفتنه یا اخایش را شنیدم
بهر او شد هراسان حسینم
انکسر ظهریش را شنیدم
گریه های کودکان را من شنیدم
بی کسیه شاه دین را من بدیدم
زینبم من زینبم من زینبم من2
کوفه و شام غم را بدیدم
زخم زبان و طعنه شنیدم
بعد عباس علمدار لشکر
دست بسته چه رنج ها کشیدم
شام و بزم شراب عیش و نوشش
طفل سه سالو درد گوشش
طعنه بر سکینه زد حرامی
دخترت را حسین کرد نشانی
طاقت از کف داده بودم ای حسین جان
نور عینم تارو پودم ای حسین جان
زینبم من زینبم من زینبم من2
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها
حسن رضا محمودی
هدایت شده از سبک و شعر سائل
زمینه درد دل خانم حضرت زینب سلام الله علیه ها با امام حسین علیه سلام در ایام اسارت
من زینبم جان بر لبم بی تکیه گاهم
ماندم چه سازم یا اخا با غصه هایم
ببین به خدا که بی تو دگر نایی ندارم
به غیر علی به کوفه و شام یاری ندارم
زینب غریبه زینب غریبه زینب غریبه
داداش زینب غریبه
سنگ و لگد سیلی کتک در انتظارم
حق دارم از این غصه ها چون ابر ببارم
سر تو به نی بگو تا به كی زینب ببیند
لبت پر خون مقابل خود هر شب ببیند
زینب غریبه زینب غریبه زینب غریبه
داداش زینب غریبه
اهل حرم سالار من در اظطرابند
جمله به فکر غربت طفل ربابند
سر علی رو به نیزه زدن این قوم بی دین
حیا نکن ز مادر او این نسل بد کین
زینب غریبه زینب غریبه زینب غریبه
داداش زینب غریبه
نامردمان این شامیان اهل شرابند
بی دیننو دشمن نسل بوترابند
اخا تو بگو ز برم شراب زینب چه سازد
ز لحن عدو سکینه تو خود را ببازد
زینب غریبه زینب غریبه زینب غریبه
داداش زینب غریبه
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها حسن رضا محمودی
واحد شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
یک سال ونیم شده گشتم ز تو جدا
کشته منو داداش یاد طشت طلا
وای خیزران و لبت
بیچاره دخترت
داداش داداش داداش حسین جان
منزل به منزلم بی تو کشانده اند
حرامیان داداش دشنامم داده اند
وای دختر بوتراب
در مجلس شراب
داداش داداش داداش حسین جان
جا مانده دخترت در خرابه ی شام
سنگش زدن داداش از روی پشت بام
وای پا پر آبله بود
گوش بی گوش واره بود
داداش داداش داداش حسین جان
غساله یا اخا دست از غسلش کشید
تا آسمان صدای گریه اش رسید
وای کل بدن کبود
رویش چون لاله بود
داداش داداش داداش حسین جان
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها حسن رضا محمودی