eitaa logo
شعرستان
47 دنبال‌کننده
50 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بند از کتاب جناب حجة الاسلام نیک اقبال را به نظم درآوردم: آن مسافر در زمستان دیده ای؟! در میان برف ها ماسیده ای! سوز سرما رو به خوابش می برد رو به خواب ناب نابش می برد گر بخوابد زودتر یخ می زند پس لباس جسم را می افکند لیک همراهش تکانش می دهد گه صدایش، گاه سیلی می زند این حکایت حال ما را شد بیان لحظه لحظه ذکر حق را کن عیان ورنه خواب غفلتت آید سراغ می نهد از مرگ بر جان تو داغ نظم: حسین صفره @safapoemcity
سفرنامۀ رنج ما را خدا در این شب ظلمت رها نکرد در کوچه‌های بستۀ حیرت رها نکرد در لحظه‌های تلخ و نفس‌گیر گم‌شدن سرگشته را بدون هدایت رها نکرد راند از بهشت آدم و گندم بهانه بود  او را در آن سراچۀ غفلت رها نکرد نوحی هزارسال فراخواند خلق را وی را در آن نواحی غربت رها نکرد او را کشاند در دل طوفان و لحظه‌ای در موج‌خیز لُجّۀ وحشت رها نکرد حتّی کشید در دل آتش خلیل را امّا در آن شرار شرارت رها نکرد یعقوب را به کلبۀ احزان اگر نشاند  او را در آن سرای مصیبت رها نکرد موسای درمحاصره را تا به نیل برد امّا میان نیل هلاکت رها نکرد برد آبروی مریم معصومه را، ولی در تنگنای آن‌همه تهمت رها نکرد عیسای پاک را به سر جُلجُتا کشاند امّا بدون لطف و عنایت رها نکرد آن شب رسول بود و بسی تیغ آخته او را میان موج عداوت رها نکرد او را کشاند در دل یک غار هولناک امّا به دام اهل شقاوت رها نکرد جز ‌تار عنکبوت نشد یار غار او او را بدون پردۀ عصمت رها نکرد از جمع دوستان دل‌آگاه خویشتن کس را به خواب رخوت و راحت رها نکرد گندیدن است آفت ماندن در این جهان ما را رماند و در دل آفت رها نکرد یاریّ او که می‌رسد از راه، ناگزیر مظلوم را بدون حمایت رها نکرد دستی که خاضعانه به سویش دراز شد آن دست را بدون اجابت رها نکرد محمدرضا ترکی
🚩 غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری! جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری! سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری! جلّاد و شهید جابجا شد در مغلطه‌ی خبرگزاری! افسوس که چشم ْ‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری! کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری @mehdi_jahandar
ای دشمن بی‌غیرت ناموس‌نشناس! ما تازگی برگشته‌ایم از پیش عباس! @mehdi_jahandar
هاتف اصفهانی از عشق تو جان بی قراری دارم در دل ز غم تو خار خاری دارم هر دم کشدم سوی تو بی تابی دل می‌پنداری که با تو کاری دارم  
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود   پسته ی بی مغز چون لب واکند رسوا شود سعدی(؟)
🔹️سروده جدید درباره حوادث اخیر 🔹️به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم 🔹️رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری  اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم 🔹️اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم 🔹️به خیمه گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم 🔹️به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم 🔹️سبک‌ سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم   🔹️بس است خوردن نیش از شکاف ها یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم 🔹️رهین باور خویشم! هر آن چه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم 🔹️به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایه‌ جهان ندهم 🔹️زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم
. شرابخانه و میز قمار می خواهد بنی امیّه حمار و خمار می خواهد بنی امیه فقط مردمان بی طرفی به بی تفاوتی روزگار می خواهد بنی امیّه فقط شیعیان نادانی فریب خورده و بی اختیار می خواهد بنی امیّه علی را میانه‌ی میدان بدون دُلدل و بی ذوالفقار می خواهد بنی امیّه امام جماعتی اهلِ نماز و روزه ولی بی بخار می خواهد بنی امیّه امام و رئیس جامعه را عبا به دوش ولی تاجدار می خواهد بنی امیّه سیاستمدار بی خطری که با یزید بیاید کنار می خواهد فریب کار و ندانم بکار و سازش کار از این قبیل سیاستمدار می خواهد بنی امیّه فقط آن شریح قاضی را که وقت فتنه بیاید به کار می خواهد بنی امیّه أبا شهوت و أبا شکمی نزول خواره و بی بند و بار می خواهد که هرچه می کشد اسلام از منیّت ماست حسین جان به کف و جان نثار می خواهد که هرچه می کشد اسلام از جهالت ماست علی بصیرت عمّاروار می خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سقّایش حضور در وسط کارزار می خواهد کسی که ماه بنی هاشم است سربندش سپاه حرمله را تار و مار می خواهد کسی که ماه بنی هاشم است مهتابش لبان تشنه، دل بی قرار می خوهد "در انتظار نشستی، در انتظار بایست" هنوز حضرت معشوق، یار می خواهد شاعر(؟)
گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت داعش به چراغ‌ سبزتان هار شده از این‌همه خون چگونه خواهید گذشت میلاد عرفان‌پور @jebhemenhajolmahdi
حادثه تروریستی حرم گر مثل کویری؛ آسمان را دریاب در فصل بهاران تو خزان را دریاب ما که دلمان از این مصیبت خون شد... یارب دل «صاحب الزمان» را دریاب شاعر:
کم کم دم غروب، حرم غرق شور شد صدها ملک ز سردرِ آن، در عبور شد یک "خانواده" آمد و خندان سلام داد صحن از نگاه عاشقشان در سرور شد "آغوش امن مادر" و "آرامش حرم" آسوده شد خیال پدر، رفت و دور شد پستی رسید وقت دعا در حریم امن در پیش بی‌دفاع، شجاع و جسور شد "زن" می‌فشرد "زندگی"اش را به سینه‌اش "آزادی" از نگاه عدو، لخت و عور شد با خون نشست بال شهادت به شانه‌‌اش آغوش، گرم و گرم! شبیه تنور شد وقتی گلوی نازک کودک شکسته شد صد تکه مثل تُنگ ظریف بلور شد شیر از کناره‌های لبش می‌چکید که چادر نماز، غرق به خون، غرق نور شد