eitaa logo
شعرستان
47 دنبال‌کننده
50 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دشمن همگی در کف میدان به شبانه مهسا و حجاب و ون ارشاد بهانه آتش زدن پرچم و کشتار نشان داد ای اهل خرد، اصل نظام است نشانه زین فتنه نترسید و دل آشوب مدارید غربال شود خوب و بد و کاه ز دانه یا رب مددی کن، که در این راه بمانیم پشت سر سید علی این پیر زمانه شاعر(؟) •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• اَلّلهُمَ صَلِّ عَلی مُحَّمد‌‌‌ِ وَ آلِ مُحَّمد وَعَجِّل فَرَجَهُم ✨✨✨✨
بی‌خبر، بی‌پناه، کشته شدند به کدامین گناه کشته شدند؟ همه پروانه‌های شاه‌چراغ دور آن شعله، آه! کشته شدند حرم امن است، امن، امّا آه زائران را نگاه! کشته شدند عاشقان نماز شام حرم غرق در نور ماه کشته شدند لحظۀ گفتن تشهّد بود وسط «لا اله...» کشته شدند زیر چادرنمازهای سفید گیسوان سیاه کشته شدند کودکان و عروسکان آنجا به کدامین گناه کشته شدند؟ @shahrestanadab
با خامنه ای کسی نگردد گمراه او در شب فتنه می درخشد چون ماه در هر نفسم برای او می خوانم لا حول و لا قوة الا بالله همواره نبرد حق و باطل بر پاست هر روز برای مسلمین عاشوراست مصداق صحیح لعن الله یزید امروز شعار مرگ بر آمریکاست
ای بی‌قرار، ای غم سرشار، ای وطن ای زخم‌خورده از در و دیوار، ای وطن چادرنمازِ خونیِ گلدار، ای وطن شمشیرِ در نیام گرفتار، ای وطن تاریخِ موبه‌مو شده تکرار، ای وطن این شعر نیست، این غم آتش گرفته‌ای‌ست این اشک نیست، زمزم آتش‌گرفته‌ای‌ست این شکوه نیست، پرچم آتش‌گرفته‌ای‌ست این خیمۀ محرّم آتش گرفته‌ای‌ست آتش تو را مباد سزاوار، ای وطن ابلیس را تصوّر ادریس کرده‌اند این است خدمتی که به ابلیس کرده‌اند از آن زمان که حیله و تَلبیس کرده‌اند شلوارهای بیشتری خیس کرده‌اند ای دشمنت زبون و زیانکار، ای وطن در عین سرو بودن خود سایه‌افکن است در اوج سربلندی و عزّت فروتن است کاری که در رشادت مردان میهن است، چیزی شبیه حضرت عبّاس بودن است برخیز پا به پای علمدار، ای وطن گاهی اگر به دشت، نسیم ملایمیم مانند کوه در شب طوفان مقاومیم تا زنده‌ایم، ریشه‌کَنِ ظلم و ظالمیم یک انتقام سخت، بدهکار قاسمیم ای داغدارِ قافله‌سالار، ای وطن معشوق را شکفته و خندان که دیده است؟ خندان میان خیل سواران که دیده است؟ از سمت جاده‌های خراسان که دیده است؟ اینقدر کوچه‌های چراغان که دیده است؟ چشم‌انتظارِ لحظۀ دیدار، ای وطن @shahrestanadab
صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی ای خوش‌خبر بیا که نظرها عوض شود تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود اینجا مسافران همه بیراهه می‌روند برگرد تا مسیر سفرها عوض شود درها به بسته بودن خود خو گرفته‌اند جوری بیا که عادت درها عوض شود پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو تا جای زیرها و زبرها عوض شود... مهدی جهاندار
هدایت شده از معارف اسلامی
چند بیت درباره وقایع اخیر فتنه و غربال آدم‌ها جنگ احزاب در برابر حق جمله شان را سلاح، شد وق وق جنگ با هر سلاح سرد و گرم دشمنانی برهنه و بی شرم جنگ ترکیب جمله فوت و فن جنگ وامانده های بس لمپن چون ز ایران به وحشت افتادند دست یاری به یکدگر دادند جمله دارند دعوی وحدت چنگ بر هم زنند با شدّت دسته‌ها جمله امتحان دادند ذات خود را عجب نشان دادند! سخت مفتون و مبتلا گشتند تا ز غربال فتنه بگذشتند عده‌ای بد دمیده در فتنه عده‌ای هم خمیده در فتنه سِل بریتی، سیاسی و جز آن سهم روشنگریش، شد هذیان عده ای صفحه ی مجازی شان می سپردند دست جاسوسان باز نشر دروغ پشت دروغ باز می شد به لحظه مشت دروغ عدّه‌ای نیز کور و لال و کر سر به آخور نهاده همچون خر عده‌ای قرص اکستازی خور احمقانی چه سهل بازی خور! برده‌های سیا و موسادند به «گُل» و «شرب‌ خمر» معتادند بس عرق خورده، مست گردیده همچو یک خوک پست گردیده دوره کردند - آرمان - اسیر همچو کفتارها به گرد شیر زخم‌ها بر تنش پدید آمد رفت شاهد، ولی شهید آمد قاتلانش شبیه حیوان؟! نه! غیر صورت، شبیه انسان نه! سی نفر حمله ور به یک انسان سی نفر، جمله بدتر از شیطان در رهایی وقیح و اوباشند در اسارت به خویش می‌شاشند لیدرش دوره دیده‌ی موساد دسته اش رذل‌های بس معتاد سنگدل، پست، بدتر از داعش اهل جرم و جنایت فاحش عدّه ای نیز جاهل و جوگیر دردشان از قصور یا تقصیر همچو فرزند ناخَلَف گویی پشّه گون می رود به هر سویی عدّه ای خوب امتحان دادند در ره اعتقاد جان دادند نمره ی صد ز بیست بگرفتند عارفانه از این سرا رفتند مردم نیک تر ز عصر رسول خوار کردند دشمنان جهول تا وقاحت ز دشمنان دیدند مشت بر چهره شان بکوبیدند حسین صفره
امشب ردیف شد غزلم با نمی‌شود یا می‌شود ردیف كنم یا نمی‌شود شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟ ناموس خلقت است؛ خدایا! نمی‌شود... زخمی‌ست داغ فاطمه بر سینۀ‌ علی زخمی كه هیچ‌گاه مداوا نمی‌شود تنها نه هستی علی از دست رفته است هستی بدون فاطمه معنا نمی‌شود طاقت بیار خالیِ این خانه را علی! گفتی که گریه سر ندهی... ها نمی‌شود «حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ» این گفته‌های توست که حاشا نمی‌شود می‌خواستی که دخترت از حال مادرش چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمی‌شود «لا خیرَ بعد فاطمه» هم بی‌حساب نیست یعنی كسی برای تو زهرا نمی‌شود تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت این راز مبهمی‌ست كه افشا نمی‌شود این گنج تا قیام قیامت نهفته است این قبر، گوهری‌ست كه پیدا نمی‌شود باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت الا به دست فاطمه امضا نمی‌شود دوزخ كنار می‌كشد از نام پاک او آتش حریف دختر طاها نمی‌شود برگَرد یاس پرپر گلخانۀ‌ رسول! در سینۀ علی غم تو جا نمی‌شود آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟ از گوشۀ بقیع علی پا نمی‌شود عباس شاه زیدی @safapoemcity
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را «سعدی» @safapoemcity
امیدوار بود آدمی به خیر کسان مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان سعدی