فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«﷽»
#پنجشنبہ_های_دلتنگی
پنجشنبہ ڪہ میآید
دل نورانی میشود
هوای بهشتت بہ سر میزند
عطرِ عود و گلاب همہ جا میپیچد
و یادت در تمام خاطره ها زنده میشود...
پنجشنبهها به نام توست رفیـق شهیدم💞
شب جمعه یادت کردم
نزد "حسین فاطمه(سلام الله علیها)" یادم کن...
باز پنجشنبہ و یاد شٌـھَــدا با صلـوٰات🌱
اللّٰهمَّصَلِّعَلیٰمحمّدوَآلِمُحَمّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
#السلام_علیک_یا_اباعبداللہ 🖖
#شب جمعہ ھوایت نکنم میمیرم
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
🌹شصت ثانیه دیرآمدن صبح زمستان
باعث شده " #یلدا " همه بیدار بمانیم
🌹چهارده قرن نیامد پسر فاطمه؛ اما
شد ثانیه ای تشنه دیداربمانیم؟
#امام_زمان عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
دعای فرج ب نیابت ازشهیدان مصطفے رسول هادے
🦋[@shmostafa_rasol_hadi]🦋
ب کانال مصطفے رسول هادے دلها بپیوندید👆
#پایانیک_روزدیگر_بدونهمولا|♡
اگ خستتون کردیم حلال کنید |♡
عاقبتتون امام زمانی|♡
قلبتون امام رضایی|♡
صبرتون زینبی|♡
• شبتونشهدایی|♡
بیوضو نخوابیمؤمن|♡
لف ندید¦بمونینقشنگتره|♡
#سلام_امام_زمانم
هر آینه از غیب ندا می آید
از ماذنه ی فَرَج صدا می آید
ای منتظران گناه را ترک کنید
ارباب خودش پیش شما می آید
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فرج_مولا_صلوات #امام_زمان
کپیباذکرصلواتبرایظهورآقاامامزمان
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
صبح جمعه ...
چشـم در راهیم مــا
یار با ما وعده دیدار دارد جمعهها ♥️
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#وجعلنا_من_انصاره_و_عوانه
#روزتونمتبرکبهنگاهشهدا🌹
کانال شهیدان مصطفی رسول ھادے دلھا👇
🦋『@shmostafa_rasol_hadi』🦋
سفیران ایثار
•••{🥀♥️}•••
دࢪ شروع فعاݪێٺ امࢪوز ..
یادے میکنێم از (شهیدمهدینوروزی)
▪️#معرفی_شھید :
شهیدمهدینوروزی
تولد⇦¹³⁶¹.³.¹⁵
شہادت⇦¹³⁹³.¹¹.²⁰
محلشہادت⇦ حومهیسامرا
محلدفن⇦ گلزارشهداےکرمانشاه
وضعیتتاهل⇦ متاهل
• • •
شهید مهدی نوروزی در ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد.
چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامیکه فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کمنظیر او را دیدند، بهعنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچکدام با شکست مواجه نشد و در آخر بهعنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد.
شهید مهدی نوروزی چند صباحی قبل از شهادتش در سامرا، تنها فرزند و کودک شیرخواره خود «محمدهادی نوروزی» را در آغوش گرفته و وصیت خود با او را میان خانواده و در مقابل دوربین بیان میکند. فیلم و متن این وصایا و دعاهای پدرانه شهید مدافع حرمین سامرا در آستانه اربعین شهید برای نخستین بار منتشر میشود.
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین (علیهالسلام) است. انشاالله آمده است انتقام حضرت زهرا (سلامالله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت (علیهالسلام) باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان] باشد.»
شجاعت و دليريهاي مثالزدني مهدي، دليلي شد تا او را با نام «شير سامرا» بشناسند. در عملياتهايي كه در سامرا و نواحي آن انجام ميشد، هرجا بچهها تحت فشار قرار ميگرفتند و به تنگنا ميرسيدند، از مهدي ميخواستند تا با نيروهايش به كمك آنها برود و غائله را ختم كند. مهدي خطشكن بود، هميشه در وسط ميدان معركه بود. ميگفت: ما بايد اولين نفر در جلو و خطمقدم نبرد باشيم تا هر زمان به بچهها گفتيم بيايند ما را ببينند و بدانند كه ما نيز در معركه نبرد حاضريم. حضورش هم همواره با شجاعت و دلاوري همراه بود.
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز #جمعه شد دلبر نیومد 😭😭
تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان صلوات
✦✧✾═✾🌹✾═✾✧✦
🕊اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مداحی و روایت شهید مدافع حرم نوید صفری
از شهادت همرزمش، شهیدسعیدعلیزاده
#اللهم_ارزقنا_شهادت...
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
° شما شنونده صدای شهیدمدافع حرم آقا رسول خلیلی هستید. •
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
برادرجان؛
تـــو احـوال مـرا نـا گـفـته میــدانــی....
#ابــراهــیم دلــهــا♥
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
◾️#دلتنگے_شهدایے ✨
در هر چه دیدهام تو پدیدار بوده اے🍃
اے کم نموده رخ، که چه بسیار بوده اے...♥️🖇
#شهید_مصطفے_صدرزاده
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
نگاهت انگار همان راه مستقیم است برادر
نمیدانم معجزه ی نگاهت چیست ولی
تا نگاهم به نگاهت میخورد
راه گناه بسته میشود ...
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# خاطره جالب حاج مهدی رسولی از مراسم خواستگاری و انتخاب اسم فرزندش توسط پدر شهیدش....
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
شهید ابراهیم همت❤️
هر وقت می خواست برای
بچهها یادگاری بنویسه مینوشت:
"من کان لله،کان الله له"
هرکی با خدا باشہ خدا با اوست...😍
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقا جان
جمعه ی دیگر آمد و من چشم براهم
😔💔😔💔
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
@shmostafa_rasol_hadi
══❈═₪❅💕❅₪═❈══
سفیران ایثار
مجید بربری 🌹قسمت شصت و چهار شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌟🌟🌟 مهرشاد دایی دیگر،از کودکی با مجید هم
مجید بربری 🌹قسمت شصت و پنج
شهید مدافع حرم مجید قربان خانی
🌟🌟🌟
سال هشتاد و پنج یه مرکز درمانگاهی توی یافت آباد بود.مجید زودتر از ما رفت و دستش رو بند کرد.بعد اونقدر از اونجا تعریف کرد که همه ما وسوسه شدیم.رنگ و لعابش را هم زیاد کرد.گفتیم برای یه هفته هم شده بریم ببینیم چه خبره.این حرف ها راسته یا مجید شایعه درست کرده.از طرف درمانگاه برای خود ما دوره می ذاشتند ،بعد ما را به عنوان مربی می فرستادن این طرف و اون طرف،تا به بقیه آموزش بدیم.بیشتر فعالیت هامون هم در زمینه اعتیاد و ایدز بود.یک سال و خرده ای اونجا بودیم.حقوق آن چنانی هم به ما نمی دادن،ماهی صدتومن.جایی که ما می رفتیم،زیر نظر یونیسف بود.رییسش به ایران اومده بود و قرار بر این شد تا به یکی از مراکز درمانی سر بزنه.قرعه کشی کردن و به نام یافت آباد در اومد.چه روزی بود اون روز!تو پوست خودمون نمی گنجیدیم.شیک ترین لباس هامون رو پوشیدیم.خط اتوی شلوارهامون هندونه رو قاچ میزد.کفش هامون را یه نیم ساعتی واکس زدیم،سیاهیش برق میزد.همه در جنب و جوش بودیم.چند روزی از خواب و خوراک افتاده بودیم.روز مراسم نفس برامون نمونده بود.نفری یه شاخه گل به ما دادند که وقتی رئیس یونیسف اومد،گل ها رو بهش هدیه کنیم.همه به صف شدیم و یکی یکی گلها رو،با احترام تقدیمش کردیم.مجید گلش را نداد و تا آخر مراسم دستش بود.باهاش پیش بقیه،کلاس می ذاشت.وقتی اون آقا داشت می رفت که سوار ماشینش بشه،مجید بلند صداش زد و با خنده گفت:
_این گل را داده بودن تا بدم به شما.
جمله مجید رو براش ترجمه کردند،اون هم لبخندی به لبش نشست و سرش رو آروم بالا پایین می کرد.
_می خواستم بهت ندم،اما دیدم گناه داری،دلم برات سوخت.و گل رو بهش داد.اون هم به زبون خارجی تشکر کرد. مترجمش هم می خندید و هم ترجمه می کرد.
سفیران ایثار
مجید بربری 🌹قسمت شصت و پنج شهید مدافع حرم مجید قربان خانی 🌟🌟🌟 سال هشتاد و پنج یه مرکز درمانگاهی توی
مجید بربری 🌹قسمت شصت و شش
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
🌟🌟🌟
اون درمانگاه به درد ما نمی خورد.حقوق درست و حسابی نمی داد و روز که میشد تا شب علّاف بودیم.به هیچ کار دیگه هم نمی رسیدیم.همه با هم استعفا دادیم.مجید رفت توی یه شابلون زنی.یه هفته اونجا نبود که ما را هم با خودش راهی کارگاه کرد.اونجا هم زیاد نتونستیم دووم بیاریم.چون روز که می شد دنبال خوشگذرونی بودیم تا کار.آخرش با صاحب کار دعوا کردیم و از اونجا زدیم بیرون. سرکرده دعوامون مجید بود.بعدش یه مدت رفت سربازی.سربازی مجید که تموم شد،گذاشتیمش سولوقون،تا کار کنه.ما اونجا رستوران داشتیم.منتها کرایه داده بودیم و کارگر گذاشته بودیم.دو تا رستوران کنار همدیگه بود.مشتری های ما و رستوران بغلی،سر پارک کردن ماشین هاشون،دعوا داشتند.هوا که رو به خنکی عصر تابستون می رفت،مشتری ها هم تعدادشون بیشتر میشد.مجید رو به عنوان پارک بان رستوران گذاشته بودم،که ماشین های رستوران خودمون رو هدایت کنه.سر یه هفته که شد ،با هفتاد تا کارگر رفیق شده بود.رفیقی که شوخی کنن با هم و تو سر و کله ی همدیگه بزنند.در حالی که ما فقط یه سلام و علیک باهم داشتیم.تازه اون هم به زور.مجید حقوق خوبی هم می گرفت،ماهی دو میلیون تومن از مشتری ها انعام می گرفت.اما سر ماه که میشد،(ما بدهکار هم میشدیم.تمام دوست و رفیق هاش و میآورد توی رستوران و می گفت اینجا مال خودمه و مجانی بهشون غذا میداد.من بدهی های مجید رو هم از جیبم میدادم
فقط میخواستم اونجا باشه که از رفیق رفقای شّر هم محله ای دور باشد.به هر مکافاتی بود،یه مدتی اونجا بندش کردیم
.نمیتونست جایی بند بشه.بعدازظهر ها که مجید باید بود و ماشین ها رو راهنمایی میکرد،می دیدیم که آقا غیبش زده،کجاست؟می رفت دنبال دوست و رفیق هاش.داد و قال صاحب ماشین ها،سر پارک کردن بلند میشد.آخرش هم یه گروه ارکستر آورده بود رستوران،که این آخری ممنوع بود و در رستوران رو،اومدن تخته کردن و تمام شد رفت.
دوستان عزیز کم کم داریم به آخرای داستان قصه های داداش مجید میرسیم
انشالله که بهره کافی و برده باشیم
برای همه جوونهامون دعا کنند .
شهید قربانخانی نمونه کامل یک پسر شیطون و لوطی بودند با همه اذیت هاشون نور و عشق اهل بیت در دلشون تابیده شده .میتونیم این و به واضح ببینیم که شهدا و اهل بیت دست همه و میگیرند و مهم این هست که آیا اون دست و محکم میگیریم یا رها میکنیم
انشالله که همگی از پیروان واقعی راه اهل بیت و شهدا باشیم و لطف خدا و در لحظه لحظه زندگیمون حس کنيم
الهی آمین