eitaa logo
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
445 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
کانال موزهٔ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شهرستان ابهر(شهرداری ابهر) پل ارتباطی @Khademe_shohadai
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدا مزار شهید جواد الله کرم هم اکنون
#story روضه‌خواندۍ‌‌و شدی‌بانی‌روضه‌خوانۍ هیئتی‌بودن‌خود‌رابه‌شما‌مدیونم #یا‌شیخ‌الائمه @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از تلخ ترین ویدیوهای زمان جنگ... كاش قبل از رفتن، بستنی رو واسه دخترش خریده باشه! @safiran_shohadaa
شب عملیات بود... هر کس پشت لباسش چیزی نوشته بود... سید مجتبی نوشته بود «مۍروم تا انتقام بگیرم» حاج محسن داده بود غلام خطاط پشت پیراهنش بزرگ بنویسد «مۍروم تا گره از بگشایم» همه نقطه‌ۍ نهایی ارادتشان را پشت لباس‌هایشان حک مۍڪردند... اما مهدۍ لباسش را پهن ڪرده بود وسط سنگر و ماژیڪ به دست، به لباس ڪه نگاه مےکرد، زار مۍزد... نشستم کنارش...گفتم مهدۍ دادا...چی مےخواۍ بنویسی؟ بده من برات مۍنویسم... همانطورڪه زل زده بود و اشڪ می ریخت، گفت: عباس...نمےخوام چیزۍ بنویسم... گفتم:چرا؟ گفت دیشب خواب دیدم کنار وایستادم....از صبح که پاشدم، نمےدونم چی بنویسم... گفتم بده من مےدونم چی برات بنویسم... یه جمله نوشتم پشت لباسش... تموم ڪه شد، چنان ضجه‌ای زدڪه ترسیدم...بعد محکم بغلم ڪرد و به زور دستم رو بوسید.... عملیات شروع شد...همه رفتن جلو... عملیات تموم شد...همه برگشتن... اتفاقا مهدۍ هم برگشت...اما نه خودش... نه تنش...فقط خبر ... سالها بعد از زبون آزاده‌ها شنیدم، همون اول بسته بودندش پشت یڪ جیپ جنگی و وسط بیابون... حتی جسدش هم برنگشت... تنها چیزے ڪه از مهدی برایم مانده، همان جمله ایست ڪه پشت پیراهنش نوشتم... «مۍروم تا را میان کوچه‌ها فریادکنم...» @safiran_shohadaa
گوش کن! هنوز صدای اخلاص بچه ها در حوالی خاطرات تلخ و شیرین دفاع مقدس شنیده می شود ؛ سوی دیار عاشقان ، سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم رو به خدا می رویم ... نمی دانم اگر یکبار دیگر جناب عشق ندای ای لشکر صاحب زمان (عج) آماده باش آماده باش را سر دهد من کجای ماجرا خواهم بود. سوی دیار عاشقان یا در مخمل آسودگی دنیا ... میدانیم که منادی هر روز حسینیان را صدا می زند و هر شب در محفل یاران بزم عروج عرشیان برپاست. راستی ردای شهادت اینروزها بر تن نسل سوم انقلاب خودنمایی می کند و من همچنان با دلبری خاطرات روزهای جنگ دلخوشم. @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی پسر شهید جواد الله کرم برای پدرش پیکر شهید #جواد_الله_کرم حدود ۴ سال مفقود بوده که پس از تفحص دو هفته پیش به کشور بازگردانده شد. @safiran_shohadaa
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم ، گفت : بنزین ماشین من از بیت المال است ، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می‌بینی نه من ! @safiran_shohadaa
بابا . . . تو نیستی و من هر شب ؛ شیرین زبانی هایم را ، به رخ ِقاب ِعکسِ زیبایت میکشم ... پَریدن بُریدن میخواهد..! شهیدجــوادالله‌کـــــــرم @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪلیپ بسیار‌‌ زیبا وجانسوز غمِ دورے مادر و فرزند... شـہـید مفقـودالجســد نصــراللــہ دهقــــــان شہرستان محمودآباد @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام مادر بزرگوار شهید جواد الله‌کرم ... انشالله که خدا قبول کنه ... دست من نیست ،همش باخداست خداقبول کنه ...🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله القاصم الجبارین
1_3508480.mp3
1.78M
💜💚💛❤️💙 💜🍃دعای عهد با امام زمان عج ❤️🍃التماس دعا 💜💚💛❤️💜 @safiran_shohadaa
سلام بر تـو ای مولایی که تنفس هوای بودنت آلودگی تمام هواهای نفسانی را از آسمان تاریک دلها پاک می کند... سلام بر تــو و بر روزی که خورشیـد نگاهت آثار شـب را از پیشانی جهان پاک خواهد کرد... صحیفه مهدیه @safiran_shohadaa
🔺آقازاده آقازاده هم، آقازاده های لبنانی... با رانت پدرش می تونست تا ابد خوش بگذرونه و گاهی هم بیانیه بده و از مقاومت لبنان بگه، می تونست یه بورس تحصیلی بگیره بره انگلیسی جایی... اما این آقازاده خط مقدم بود توی سوریه. نور چشم سردار... آقازدگی الحق برازنده اش بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازپنجشنبه وشب جمعه ویاد آن عزیزدل #حاج_قاسم_سلیمانی #سردار_دلها #التماس دعای فرج وشهادت الهی اوفول #آمریکا @safiran_shohadaa
⚘﷽⚘ فرقی نمیکند تاکنون با چه آدابی زیسته ای. فرقی نمیکند تاکنون دل به دلشان داده ای یا نه؟ فرقی نمی کند تاکنون گوشِ دل به حرف هایشان سپرده ای یا نه... یـا حـــتـــی ؛ فرقی نمیکند که تاکنون در برابرشان مودب بوده ای یا جوابِ ایثارشان را با تمسخر داده ای!!! آنـهـا مثل من و تو نیستند ، که با داشته های خودشان قضاوتمان کنند و یا دوستمان بدارند... آنــهــا از جــنـس لــبــخـند هـای خـــدا هستند.... پاک و ساده و مهربان.... فقط کافی است یک بار هم که شده، دلت را به دلشان بسپاری... دوســـت شــهــیـــدت را پـــیــــدا کــن.... او همیشه حاضر است ... در کنار لبخند هایت ، و هم نفس با هـق هـقِ بغض هایت... ضـرر نمیکــنــی بِســـْـــــمِ الـــلّـــــه... #صبحتون‌‌متبرک‌به‌نگاه‌‌شهـدا🌷 @safiran_shohadaa
☑️شهیدی که (عج) برایش سربند بست! 🔰چند ساعتی مانده به عمليات «والفجر4»، هوا به شدت سرد، ابرهای سياه، نم نم بارون، هواي دل بچه ها را و کرده و هر کسی در فکر کاری بود. 🔰يکی اسلحه اش را روغن کاری می کرد، يکی نماز می خوند. ذکر بود و زمزمه و يک جور ميقات. همه گرد هم مي چرخیدند تا از همديگر بطلبند. هر کسي به توانش و به قدر . 🔰از هر کسی می پرسیدم و رد می شدم. داشتم با یکی از رزمنده ها بر سر این که چگونه آدم ها اراده خودشون را وقت مقتضی از دست می‌دهند بحث می کردم که توجه ام را جلب کرد 🔰 بود بچه گنبد کاووس، از لشکر 25 کربلا داشت در به در دنبال سربند يا زهرا(س) ميیگشت، اومد پيش ما دو نفر و من بهش گوشزد کردم که همه براي ما هستند. 🔰ميرحسين گفت: درست مي گويی، آفرين، اما بدان که هر کسي به فراخور حال و دلش. ما سادات، مادرمان الزهرا(س) هستيم. 🔰من ديشب عجيبي ديدم، آقا (عج) باشال سبز رنگی به گردن، سربند يا زهرا(س) را بسته به پيشانی ام و بهم گفت: من را به برسان، بگو قدر خودشان را بدانند. 🔰من حالی غريب پيدا کردم و اشک نم نم می چکید. بعد از هم جدا شدیم طولی نکشید که وقت رفتن رسید. 🔰توی کانال نشسته بودیم، زمزمه بچه ها بلند بود و باران نم نم می بارید. سيد ميرحسين، يا فاطمه زهرا(س) به بسته بود و جلوی ستون به سمت منطقه موعود عملياتی پيش می رفتیم. ساعاتی بعد، رمز عمليات خوانده شد و ديگر همه از هم جدا شدیم. 🔰جنگ سنگين میشود... سید میرحسین شبستانی «متولد 1348» بعدها در عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی جنوب جزیره ام الرصاص، بر اثر خمپاره به ، به فیض می رسد. @safiran_shohadaa
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
💠ماجرای تکان‌دهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️ عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊 عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳 تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔 اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔 اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔 @safiran_shohadaa یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔 گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭 💔شادی وروح شهدا صلوات💔 ✍راوی: محمد احمدیان از بچه های تفحص ‌‌‌‌@safiran_shohadaa
شهـادت نهـایت آمال عارفان حقیقے است ، وچہ ڪسے عارف تر از شهـید ‌‌‌. [[با خدای خود عهد بسته ام تا اخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم]] #شهید_محمود_رضا_بیضائی @safiran_shohadaa
تصویری از شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا در جوار شهدای گمنام کهف الشهدا یکی از دوستانش می گفت : در سفر زیارتی به مشهد در منطقه تپه سلام وقتی من از خدا توفیق زیارت کربلا خواستم، از مهدی سوال کردم چه آرزویی دارید، گفت: «دوست دارم آخر کارم شهادت باشد»، من قبل از او به کربلا رسیدم اما او در سوریه در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم(ع) به آرزویش رسید. #کهف_را_عاشق_شوی_آخر_شهیدت_میکنند #شهید_مهدی_موحدنیا @safiran_shohadaa
جان ایران! چه شد كه جانت را جان ناقابلی گمان كردی؟! آبروی همه مسلمانان اشك ما را چرا درآوردی؟! جسم تو كامل است، ناقص نیست می‌دهد عطر یك بغل گل یاس دستت اما حكایتی دارد... رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس! ۲۹/خرداد/۱۳۸۸ #فتنه_۸۸ #ما_فراموش_نمی‌کنیم
24.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهکار شهادت اشکه ! السبيل للشهادة هو الدّمع.. #حاج_قاسم @safiran_shohadaa
نسیم یادٺ #دلٺنگے را برساعٺهای #انٺظار مےدوزد، ڪاش! آغوشٺ رویایے دور از دسٺ نبود.. #حاج‌قاسم‌سلیمانے @safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰رهبر انقلاب مادر دو شهید به من گفت: من بچه‌هایم را خودم دفن کردم، در خاک گذاشتم و دستم نلرزید... @safiran_shohadaa
حُبّي لَكَ شَفيعي إليك و اينكه دوستت دارم مرا پيش تو شفاعت مي‌کند حسیـــن‌جـــانم شب‌زیارتـــــی‌اربابــــــــ @safiran_shohadaa
4_426664464956260703.mp3
11.5M
✨دعای پر فیض کمیل✨ 🎤 با نوای حاج مهدی سماواتی @safiran_shohadaa