سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۱۱ *═✧❁﷽❁✧ - دقیقا توی همون تاریخی که خواهرتون 🧕گم
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۱۲
*═✧❁﷽❁✧═*
در همان حین آقا🧔 آمد و گفت :
- آقا شما همگی اومدین بیرون مجلس گرفتین؟ مردم داخل حسینیه دارن سینه می زنن، ناسلامتی شما صاحب عزایید😏
بغض گلوی 😢همه را می فشرد . هنوز آقا داشت حرف می زد . نمی دانم رحمان چطور بغضش ترکید و با ناله و گریه 😭گفت :
- آقا راست می گی ما صاحب عزائیم ، بگو روضه حضرت زینب بخونه تا ما هم به سرو سینه بزنیم ؛ تا ما هم یقه هامون رو پاره کنیم😔
این را که گفت دیگه نتوانستیم جلو خودمان را بگیریم و زدیم زیر گریه آقا هاج و واج مانده🙄 و رنگش پریده بود . عبدالله آقا را کنار کشید و به او گفت : آقا معصومه زنده س 😱 تو عراق اسیره .
به فاصله کوتاهی غلام سیاه را که بعضی وقت ها توی قبرستان سنج و دمام می زد پیدا کردند و آوردند . صدای سنج و دمام غلام سیاه که از دور شنیده 👂شد .
آقا پرچم🏴 سیاه سید الشهدا را یک تنه برداشت و جلوی همه راه افتاد و ما هم پشت سرش . او به طبل می کوبید و ما به سینه . او به سنج می زد و ما به سر . مثل عصر عاشورا و دشت کربلا🕌 شده بود . آقا مثل اینکه از حال خودش خارج شده بود ؛ خیس عرق ، تمام خون بدنش به صورتش هجوم آورده بود و یک تنه پرچم سید الشهدا🌷 را می چرخاند و گاهی از ته دل💔 فریاد می زد :
- " یا شهید " . " یا مظلوم "
مراسم بی بی👵 با دو عزا تمام شد و اولین روز سال را بدون بی بی آغاز کردیم گویی بی بی رفت تا برایمان خبر تو را از عالم معنا بیاورد👌
مات و مبهوت بهم خیره شده بودیم ، نه مرگ بود و نه زندگی ، نه روی زمین بودیم و نه آسمان . انگار در خلا نفس می کشیدیم و در برزخ گرفتار شده بودیم 😞 دور خودمان می چرخیدیم ، وقتی به زنده بودنت فکر😇 می کردیم خوشحال می شدیم ، وقتی یاد اسیر بودنت می افتادیم گریه😭 می کردیم . نه گریه از سر ضعف یا خدای ناکرده سر افکندگی بلکه دلمان می سوخت❣ و به حال بدخواهان و ضعفایی گریه می کردیم که دختر👧 هفده ساله ای را که در هیچ جای دنیا🌎 به اسیری نمی گیرند ، به اسیری گرفته اند و از اینکه سرنوشتت به سرنوشت دختر پیامبرگره خورده بود سربلند 😍بودیم . هر وقت می شنیدیم که رژیم بعث از اسیران ایرانی🇮🇷 تحت شرایط سخت و طاقت فرسایی نگهداری می کند پدر با اطمینان می گفت:
من مطمئنم معصومه صبوری می کنه و اونا رو از رو می بره و کسی نمی تونه مقاومت💪 اونو بشکنه .
شوهر خاله صنوبر که با کشورهای عربی معامله داشت ، می گفت : نگران نباشید اگر عراق باشه با پول💴 پیداش می کنیم ، پول روی سنگ بذاری ، سنگ شکاف بر میداره ...
به یکی از دوستانش که در اردن بود پول💶 قلمبه ای داد به شرط آنکه خبر خوش بیاورد . طرف معامله هم گفته بود خبر می آورم اما خوش و ناخوشش دیگه پای من نیست❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_فتح_آیه_۴
او کسی است که آرامش را در دلهای مومنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند.
لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند دانا و حکیم است.
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ...
🌱سلام بر آن مولایی که نام و یادش مرهم زخم های مومنان هر امّت در طول تاریخ بوده است.
سلام بر او و بر روزی که همه ستم دیدگان، آمدنش را جشن خواهند گرفت.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#شهید_اکبر_ابراهیم_زاده
🌷🌷🌷🌷🌷
سخنی با آمریکا و ایادیش در منطقه :
ما مثل #شیشه هستیم
هر چه ما را #بشکنید
#تیزتر میشویم 👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🌹سهم #روز صد_وبیستم : خطبه ۱۸۶ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه ۱۸۶: (در اصول کافی ج١، ص١٣١ آمده است، که این سخنرانی در شهر کوفه ایراد شد و پیرامون توحید و خدا شناسی است که اصول آن در هیچ خطبه ای یافت نمی شود.)
1⃣ شناساندن صحيح خداوند سبحان
♦️کسی که کيفيّتی برای خدا قائل شد، يگانگی او را انکار کرده و آن کس که همانندی برای او قرار داد، به حقيقت خدا نرسيده است. کسی که خدا را به چيزی تشبيه کرد، به مقصد نرسيد. آن کس که به او اشاره کند يا در وَهم آورد، خدا را بی نياز ندانسته است. هرچه که ذاتش شناخته شده باشد، آفريده است و آنچه در هستی به ديگری متّکی باشد، دارای آفريننده است. سازنده ای غير محتاج به ابزار، اندازه گيرنده ای بی نياز از فکر و انديشه و بی نياز از ياری ديگران است. با زمان ها همراه نبوده و از ابزار و وسايل کمک نگرفته است. هستی او برتر از زمان و وجود او بر نيستی مقدّم است و ازليّت او را آغازی نيست. با پديد آوردن حواس، روشن می شود که حواسّی ندارد و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت می شود که دارای ضدّی نيست و با هماهنگ کردن اشياء دانسته می شود که همانندی ندارد. خدايی که روشنی را با تاريکی، آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی، ضدّ هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکيب و هماهنگ کرد و بين موجودات ضدّهم، وحدت ايجاد کرد، آنها را که با هم دور بودند نزديک کرد و بين آنها که با هم نزديک بودند فاصله انداخت. خدايی که حدّی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد، که همانا ابزار و آلات، دليل محدود بودن خويشند و به همانند خود اشاره می شوند. اينکه می گوييم موجودات از فلان زمان پديد آمده اند، پس قديم نمی توانند باشند و حادثند؛ و اين که می گوييم حتماً پديد آمدند، اَزَلی بودن آنها رد می شود؛ و اينکه می گوييم اگر چنين بودند کامل می شدند، پس در تمام جهات کامل نيستند. خدا با خلق پديده ها در برابر عقل ها جلوه کرد و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد، زيرا او خود حرکت و سکون را آفريد، چگونه ممکن است آنچه را که خود آفريده در او اثر بگذارد؟ يا خود از پديده های خويش اثر پذيرد؟ اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديده ها تغيير می کند و اصل وجودش تجزيه می پذيرد و ديگر اَزَلی نمی تواند باشد و هنگامی که (به فرض محال) آغازی برای او تصوّر شود، پس سرآمدی نيز خواهد داشت و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن و نياز به خالقی ديگر داشتن است. پس نمی تواند آفريدگار همه هستی باشد و از صفات پروردگار که هيچ چيز در او مؤثر نيست و نابودی و تغيير و پنهان شدن در او راه ندارد خارج شود.
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄