سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۴۹ *═✧❁﷽❁✧═* چقدر برای غلبه بر خصلت عادت وفرار از ر
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۵۰
*═✧❁﷽❁✧═*
پس احتمالا آن هاهم درآن حوالی بودند.اسامی آن هارا به خاطر 😇سپردیم و تکرار می کردیم.هرقدرکه اسامی برادران جدیدتری را پیدا می کردیم بر محیط مسلط تر💪 می شدیم وبا احساس امنیت بیشتری سرمان رابه زمین سرد سلول می گذاشتیم تابتوانیم پلک برهم بگذاریم.بعداز آن روز ها وساعت ها⌚️ درباره ی دیداربا خورشید وآن روز آفتابی🌞 وآنچه بر دیوارها نوشته شده بود وساختمان وبسیاری از جزئیاتی که می توانستند مثل یک پازل به هم وصل شوند وتصویر روشنی را بسازند،صحبت می کردیم.
دیگر می دانستیم درآن جا افراد در طبقات وشرایط مختلف نگهداری می شوند.بعضی ازآن هاعراقی اند وزندانی سیاسی وبعضی اسیر 🙌جنگی وایرانی هستند.بعضی را روزانه به دیدن آفتاب می برند وبعضی را هردوسال یکبار.یک روز بعداز نماز ظهر وعصر ودعای🤲 همیشگی"امّن یجیب و وحدت"،دوباره صدای وزیر نفت را شنیدیم که قرآن می خواند ومارا به خاطر دعا خواندن تحسین می کرد👏این بارصدا به ما نزدیک تر بود.صدای اذان📢 رااز چند سلول دورتر می شنیدیم...
صدايي كه نشان مي داد ماهنوز درمنطقه ي اسيران جنگي📛 هستيم.براساس ميزان توقف چرخ غذا وبسته شدن دريچه حدس زديم سلول سمت چپ وراستمان سلول هاي انفرادي👤 باشند كه درسلول سمت چپ يك ايراني ودرسمت راست يك عراقي ساكن هستند.
از آنجاكه مي ترسيديم غول سرما🌨 درسلول جديد هم به سراغمان بيايد،با موهاي سرمان كه هر روز كم وكمتر مي شدند،يك طناب ورزشي ديگر بافتيم وسعي كرديم جنب وجوشمان را بيشتر ودست وپاي 👣خواب رفته مان را بيدار كنيم.
يك روز از روزهاي تابستان🌞 تصميم گرفتيم با زنداني سلول سمت چپ كه ايراني بود هم صحبت شويم.ديوار رابه صدا درآورديم وبا ضرب هميشگي كه زبان مشترك ما اسيران 🙌جنگي بود به ديوار زديم:"الله اكبر،خميني رهبر.
"برخلاف انتظارمان درجواب اين شعار✊زنداني به مدت طولاني شايد نزديك به ده دقيقه ريتم ضرب تند قهوه خانه هارا روي ديوار گرفت.هرچه ما مي گفتيم سلام،او ريتم ديگري را ضرب مي گرفت.خلاصه بعداز استقبال وشادي بسيارش،سلام✋ فرستاديم وسلام دريافت كرديم.جمله ي هميشگي كه برديوارها مي نوشتيم📝 ومي كوبيديم وفرياد مي زديم رابه او ارسال كرديم.ماچهار دختر 🧕ايراني به نام فاطمه ناهيدي،حليمه آزموده،شمسي بهرامي ومعصومه آباد هستيم كه از مهر١٣٩٥اسير شده ايم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
﷽
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#سلام_امام_زمانم 💚💛
✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود
🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
💎 دعای غریق 💎
♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡
🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅
🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺
🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅
《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
«یا رَبِّ لا تُعَلِّق قَلْبِی بِما لَیْسَ لِی»
پروردگارا! قلب مرا به آنچه برای من نیست، وابسته مگردان.
🌙⭐️«اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً طَيِّباً، وَعَمَلاً مُتَقَبَّلاً». /التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_قصص_آیه_۱۶
سپس موسی علیه السلام گفت: پروردگارا (با این وضع) من بر خویشتن ستم کردم, مرا ببخش
و خداوند او را بخشید که اوبخشنده ومهربان است.
#صبحتبخیرمولآیمن
🏝سلامی از ژرفای قلب گرفتهی ما...
سلامی از بیکران دلتنگیهای همواره....
سلامی از پهندشت تفتیدهی دلهایمان...
سلامی از چشم.های خشکیده بهراه....
سلامی از طغیان خاموش بغضها...
سلام به شما حضرت باران ، حضرت بهار ، حضرت پرواز.... #امام_زمان 🏝
⚘وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ
و آنچه از [معانی] كتاب تو تغيير دادهاند به وجودش زنده ساز⚘
📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
سفیران فاطمیه
🌹 سهم #روز پنجاه_وهفتم : از نامه ۵۸ تا نامه ۵۶ #نهج_البلاغه ┄═❁🍃❈🦋✨🦋❈🍃❁═┄ 📜 #نامه۵۸ : نامه به شهر
🌹سهم #روز پنجاه_وهشتم مطالعه نهج البلاغه از نامه ۵۵ تا نامه ۵۴
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه۵۵: نامه به معاویه در سال٣٧ هجری پیش از نبرد صفین
🔹اندرز دادن به دشمن
♦️پس از ياد خدا و درود، همانا خداوند سبحان دنيا را برای آخرت قرار داده و مردم را در دنيا به آزمايش گذاشت، تا روشن شود كدام يك نيكوكارتر است، ما را برای دنيا نيافريده اند و تنها برای دنيا به تلاش فرمان داده نشديم، به دنيا آمديم تا در آن آزمايش گرديم. و همانا خداوند مرا به تو و تو را با من آزمود و يكی از ما را بر ديگری حجت قرار داد، تو با تفسير دروغين قرآن به دنيا روی آوردی و چيزی از من درخواست می كنی كه دست و زبانم هرگز به آن نيالود (قتل عثمان) تو و مردم شام، آن دروغ را ساختيد و به من تهمت زديد تا آگاهان شما مردم ناآگاه را و ايستادگان شما زمينگيرشدگان را بر ضدّ من تحريك می كنند. معاويه! از خدا بترس و با شيطانی كه مهار تو را می كشد، درآويز و به سوی آخرت كه راه من و تو است باز گرد و بترس از خدا كه به زودی با بلایی كوبنده ريشه ات را بركند و نسل تو را براندازد. همانا برای تو به خدا سوگند می خورم، سوگندی كه بر آن وفا دارم، اگر روزگار من و تو را در يكجا گرد آورد، هم چنان بر سر راه تو خواهم ماند. «تا خدا ميان ما داوری كند و او بهترين داوران است.»
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #نامه۵۴ : نامه به طلحه و زبير
🔹پاسخ به ادعاهای سران جمل
♦️پس از ياد خدا و درود، شما می دانيد -گرچه پنهان می داريد- كه من برای حكومت در پی مردم نرفته، آنان به سوی من آمدند و من قول بيعت نداده تا آنكه آنان با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانی بوديد كه مرا خواستيد و بيعت كرديد. همانا بيعت عموم مردم با من نه از ترس قدرتی مسلّط بود و نه برای به دست آوردن متاع دنيا. اگر شما دو نفر از روی ميل و انتخاب بيعت كرديد تا ديرنشده (از راهی که پیش گرفته اید ) باز گرديد و در پيشگاه خدا توبه كنيد و اگر در دل با اكراه بيعت كرديد خود دانيد؛ زيرا اين شما بوديد كه مرا در حكومت بر خويش راه داديد، اطاعت از من را ظاهر و نافرمانی را پنهان داشتيد. به جانم سوگند، شما از ساير مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقيده و پنهان كاری نيستيد اگر در آغاز بيعت كنار می رفتيد (و بیعت نمی کردید ) آسان تر بود كه بيعت كنيد و سپس به بهانه سر باز زنيد. شما پنداشته ايد كه من كشنده عثمان می باشم؛ بياييد تا مردم مدينه بين من و شما داوری كنند، آنان كه نه از من طرفداری کرده نه به یاری شما برخاسته اند، سپس هر كدام به اندازه جرمی كه در آن حادثه داشته است مسؤوليت آن را پذيرا باشد. ای دو پيرمرد، از آن چه در انديشه داريد باز گرديد، هم اكنون بزرگترين مسئله شما عار است پيش از آنكه عار و آتش خشم پروردگار دامنگيرتان گردد. با درود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄