سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۳۹ *═✧❁﷽❁✧═* اما در مسیر بازگشت متوجه😇 شدیم با همد
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۴۰
*═✧❁﷽❁✧═*
چندین بار درخواست رفتن به خیاط خانه برای دوختن چادرهایمان را مطرح کرده بودیم اما هربار طفره می رفت و اجازه رفتن به خیاط خانه را نمی داد ❌اما این بار گفت :
- برای چادر باید از بغداد اجازه داشته باشیم . صلیب سرخ بدون هماهنگی ما این کار را انجام داده است 👌
او در پاسخ به اعتراض✊ ما ، تعداد بلندگوها 📣را بیشتر و قوی تر کرد تا بیشتر تحت فشار روحی و روانی قرار بگیریم . برادران اسیر، بخشی از حقوق 💶اندک خود را و بخشی از حقوق افسران را در یک صندوق خیریه برای مصارف جداگانه ای جمع آوری می کردند .
این مصارف شامل مایحتاج نیازمندان و مجروحین و بیماران🤒 و متاسفانه سیگار🚬 خود فروختگان می شد تا بعثی ها نتوانند آنان را تطمیع کنند .
برادران آنقدر سبیل عیدی را چرب کرده بودند که از طریق او متوجه هردو تقاضایمان شده بودند😒 آنها در یک اقدام انقلابی بلندگو ها را در آوردند اما آنقدر این اقدام شتاب زده انجام شد که محمودی برای انتقام از اسرا همه را با زور و کتک و شلاق به رقص در آورده و فضای بسیار رعب انگیزی 😵ایجاد کرده بود . مدتی گذشت .
یکی از برادرها سوزن 📌ته گردی را داخل سیم یکی از بلندگو ها کرد و باعث قطع صدای تمام بلندگوها شد . عراقی ها هرچه می گشتند تا علت را بفهمند چیزی دستگیرشان نمی شد ❌بلندگوها را مجدداً تنظیم کرده و به ماموران تحویل می دادند . اما بعد از چند دقیقه صدا قطع می شد . خود فروختگان اردوگاه که نه تحمل سختی و درد و نه ظرفیت دانستن یک کلمه را داشتند ، با خبر چینی و خوش فرمانی بعثی ها دوباره اردوگاه را به آشوب کشاندند😱
صبح برای اینکه ما شاهد ماجرا نباشیم حمزه درب🚪ِ آسایشگاهی را که خالی بود و ما گاهی به بهانه هواخوری به آنجا می رفتیم و اتفاقا" در آن لحظه آنجا بودیم ، به روی ما قفل🔒 کرد . غافل از این که ما از پنجره رنگ پریده آنجا می توانستیم آسایشگاه برادران را ببینم👀
سوت آمار لعنتی مثل سوت مرگ یاد آور چرخش کلید🔑 در قفل های درب آهنی زندان الرشید بود و روحمان را می سائید . این نمایش مرگبار که هفته ای سه بار به مدت یک ساعت⌚️ به طول می انجامید به پنج نوبت در هفته تبدیل شده بود .
این بار زیر بغل برادران مجروح🤕 و معلول را هم گرفته و آنها را بیرون می کشیدند و چند نفر دیگر از اسرای مسن و خمیده هم لا به لای آنها نشسته بودند . محمودی در حالی که چند سرباز👨🏭 کابل به دست دور او را گرفته بودند و یک تکه برگه را که بر آن نوشته 📝بود « لعن علی الصدام » به بچه ها نشان می داد . همراه فحش و ناسزاهائی که همیشه ورد زبانش بود😡 می گفت :
- حالا سر سفره قائدالرئیس می نشینید و برایش لعنت می نویسید ؟ شما مستحق مرگ نبودید❌ که زنده به دست ما افتادید . باید کاری کنم که هر لحظه آرزوی مرگ کنید . آنهائی که در جنگ📛 کشته شدند خوش شانس بودند که پایشان به اینجا نرسید 👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم🌤✨
آفتاب؛ شعا؏ مھربانۍ شما 🌼°
بر کوچڪ و بزرگ این شهر اسٺ♥️
و نسیم؛ لطافت دَستانِـتٰان اسٺ،
آن هنگام کھ برا؎ـمٰان،🌱👑
دستبھ دعا برمۍدارید!..🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_معارج_۲۹
#نمازگزاران_واقعی
و آنها کسانی هستند که دامان خویش را از بی عفتی حفظ می کنند
🏝عمری است که ما
ساکنان سرزمین شبیم،
عمری است که سرگردان زمستانهای مکرریم،
عمری است که در امواج پرتلاطم دریای بیکسی گرفتاریم...
دلهای ما دیرگاهی است که
سپیده و بهار و آرامش را از یاد برده است...
بیایید و نجاتمان دهيد از این هجوم هموارهی تنهایی...🏝
⚘اللَّهُمَّ وَ أَحْیِ بِوَلِیِّكَ الْقُرْآنَ وَ أَرِنَا نُورَهُ سَرْمَداً لاَ لَیْلَ فِيهِ وَ أَحْیِ بِهِ الْقُلُوبَ الْمَیِّتَةَ
پروردگارا قرآن را بوجود ولى خود باز زنده ساز و نور جمالش را برای همیشه به ما نشان بده، آنگونه که هرگز تاریک نگردد
و دلهاى مرده را به او زنده ساز⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
۱ روزماندهتاپرواز #حاج_قاسم
#قهرمان
#hero
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#سلام_امام_زمانم 💚💛
✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود
🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
💎 دعای غریق 💎
♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡
🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅
🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺
🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅
《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》
🥀اللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و
بَعلِها و بَنیها و السِرِ المُستَودَعِ
فیها بعدَد ما اَحاطَ بهِ عِلمُک🥀
خدای مهربان🙏مارا بر اطاعت از امام زمانمان یاری فرما🤲
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#شهید_ماشاءالله_پیل_افکن
🌷🌷🌷🌷🌷
《سلام خدا بر همه مجاهدان از اولین تا آخرین》
#قهرمان چزابه را بشناسید
شهید ماشاءالله پیل افکن در ادامه عملیات چزابه شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره با دشمن جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره و دیو شده, دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید .
آنگاه با لب تشنه و بدن خسته و گرسنه و چشم ترکش خورده ایی که شش شبانه روز نخوابیده, در محاصره دشمن قرار گرفت و تنهایی به اسارت دشمن در آمد.
این قهرمان ناشناخته به تنهایی دو شبانه روز گردان های زرهی و پیاده دشمن را زمین گیر کرد تا تیپ مشهد از محاصره رهایی یابد.
دشمنان شکست خورده , خشم خود را با شکنجه های متعدد, از جمله بریدن دو دست توانمندش از بازو و بیرون آوردن دو چشم او و شکستن دندان هایش و پوست کندن سر و جمجمه اش و همچنین محاسن شریفش با پوست و گوشت صورتش و با نشاندن صدها گلوله در پیکر پاکش اینگونه از او انتقام گرفتند.
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 خورشید پشت ابر
⏰ چیزی تا تموم شدن فرصت من برای آشنایی و آشتی بچهها با امام زمان نمونده بود، اما هنوز کلی مبحث مهم ناگفته مونده بود. به بچهها گفتم: یکی از مباحث مهم که حتماً باید بهش بپردازیم، چگونگی بهرهمندی ما از امام زمان در دوره غیبته. اهل بیت درک این موضوع رو با تشبیه امام زمان به خورشیدِ پشت ابر، برای ما آسون کردن. خود امام زمان هم در نامهای به اسحاق بن یعقوب اینطور نوشتند: «و اما چگونگی بهرهمندی از من در زمان غیبتم مانند استفاده از آفتاب در پشت ابرهاست.»
❓کسی میدونه ابری شدن آسمون چه تاثیری بر فعالیت خورشید داره؟
علی گفت: بنظرم تاثیر چندانی نداره. در واقع ابرها چیزی از تأثیر و حرارت خورشید رو تغییر نمیدن، فقط خورشید رو از چشم مردم پنهون میکنند.
_ کاملا درسته. علاوه بر این تشبیه، رسول خدا در حدیثی فرمودند: «ستارهها، باعث ایمنی اهل آسمان هستند و اگر ستارهها بروند؛ قیامت فرا میرسد و اهل بیت من، باعث ایمنی اهل زمیناند و اگر اهل بیت من بروند؛ قیامت فرا میرسد.»
_ نتیجه بحث اینکه درسته که ما امام رو نمیبینیم، اما امام کسیست که حتی اگر از نظر مردم پنهان باشه، زمین همچنان بر مدار وجود او میچرخه و همه موجودات به برکت وجود او زندهاند و روزی میخورن و خیر و برکت و فیوضات معنوی و حتی استجابت دعاهای خودشون رو به برکت وجود او کسب میکنند.
#سردار_دلها
#فاطمیه
#حاج_قاسم
📌 امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست...
👤 حاج اسماعیل دولابی میفرماید:
ظاهرا میگوییم آقا میآید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند.
امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم. (مصباح الهُدی، ص ۳۱۹)
🔅 از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید. (بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳)
🔺 تا ما نخواهیم، او نمیآید...
کافیست از خودمان شروع کنیم...
🌹سهم #روز صد_وچهل_ونهم : خطبه ۱۱۶ تا ۱۱۵ #نهج_البلاغه
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
📜 #خطبه ۱۱۶: (این خطبه در شهر کوفه در سال ۳۸ هجری برای تشویق کوفیان به نبرد نهایی ایراد شد.)
1⃣ ويژگيهای پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم)
♦️خداوند پيامبر(صلی الله علیه و آله) را فرستاد تا دعوت کننده به حق و گواه اعمال خلق باشد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) بدون سُستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنانش بدون عذرتراشی جنگيد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيشوای پرهيزکاران و روشنی بخش چشم هدايت شدگان است. (و از همين خطبه است؛)
2⃣ اندرز ياران
♦️ مردم! اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است با خبر بوديد از خانه ها کوچ می کرديد، در بيابان ها سرگردان می شديد و بر کردارتان اشک می ريختيد و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه می زديد و سرمايه خود را بدون نگهبان و جانشين رها می کرديد و هر کدام از شما تنها به کار خود می پرداختيد، و به ديگری توجهّی نداشتيد. افسوس آنچه را به شما تذکّر دادند فراموش کرديد و از آنچه شما را ترساندند ايمن گشتيد. گويا عقل از سرتان پريده و کارهای شما آشفته شده است.
3⃣ تعريف يارانی كه به شهادت رسيدند
♦️ به خدا سوگند، دوست داشتم که خدا ميان من و شما جدايی اندازد و مرا به کسی که نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرمايد. به خدا سوگند، آنان مردمی بودند نيک انديش، ترجيح دهنده بردباری، گويندگان حق و ترک کنندگان ستم. پيش از ما به راه راست قدم گذاشته و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگی جاويدان آخرت و کرامت گوارا پيروز شدند.
4⃣ خبر از خونريزی و شكمبارگی حجاج بن يوسف ثقفی.
♦️ آگاه باشيد به خدا سوگند، پسرکی از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف ثقفی) بر شما مسلّط می گردد که هوسباز و گردنکش و ستمگر است. سبزه زارهای «اموال و دارايی ها» شما را می چرد و چربی شما را آب می کند. ابو وَذَحه: بس کن. (وَذَحه نوعی سوسک است چون ماجرايی با حَجّاج دارد، او را «ابووذحه» خطاب فرمود که اينجا جای آوردن آن نيست. می گويند وَذَحَه سوسک مخصوصی است حَجّاج را گزيد که بدنش وَرَم کرد و مُرد)
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
📜 #خطبه ۱۱۵
🔹دعا برای طلب باران
♦️"خداوندا! کوههای ما از بی آبی شکاف خورده و زمين ما غبارآلود و دام های ما در آغُل های خود سرگردانند و چون زنِ بچّه مرده فرياد می کشند و از رفت و آمد بی حاصل به سوی چراگاه ها و آبشخورها خسته شده اند. بار خدايا! بر ناله گوسفندان و فرياد و آه شتران مادّه رحمت آور. خدايا! به سرگردانی آنها در راهها و ناله هاشان در خوابگاه ها رحمت آور. بار خدايا! هنگامی به سوی تو بيرون آمديم که خشکسالی پياپی هجوم آورده و ابرهای پُر باران از ما پشت کرده و خشک و نامهربان بدون بارش قطره ای باران گذشتند. خدايا! تو اميد هر بيچاره و حل کننده مشکلات هر طلب کننده می باشی. خدايا! تو را می خوانيم در اين هنگام که همه نااميد شده اند و ابر رحمت بر ما نمی بارد و حيوانات ما نابود گرديدند. ما را به کردارمان عذاب نکنی و به گناهان ما کيفر ندهی. خدايا! رحمت خود را با ابر پُر باران و بهار پر آب و گياهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما؛ بارانی درشت قطره بر ما فرو فرست که مُردِگان را زنده و آنچه از دست ما رفته به ما بازگرداند. خدايا! ما را با بارانی سيراب کن که زنده کننده، سيراب سازنده، فراگير و به همه جا رونده، پاکيزه و با برکت، گوارا و پُر نعمت، گياه آن بسيار، شاخه های آن به بار نشسته و برگ هايش تازه و آبدار باشد تا با چنان بارانی بنده ناتوان را توان بخشی و شهرهای مرده ات را زنده سازی. خدايا! بارانی ده که بسيار ببارد تا زمين های بلند ما پر گياه شود و در زمين های پست روان گردد و نعمت های فراوان در اطراف ما گسترش يابد تا با آن ميوه های ما بسيار، گلّه های ما زنده و فراوان و سرزمين های دورتر از ما نيز بهره مند گردند و روستاهای ما از آن نيرومند شوند. اينها همه از برکات گسترده و بخشش های فراوان تو باشد که بر سرزمين های فقرزده و حيوانات وحشی ما نازل می گردد. خداوندا! بارانی ده دانه درشت که پياپی برای سيراب شدن گياهان ما ببارد چنان که قطرات آن يکديگر را برانند و دانه های آن به شدّت بر هم کوبيده شوند؛ نه رعد و برقی بی باران و ابری بی ثمر و کوچک و پراکنده و نه دانه های ريز باران همراه با بادهای سرد. خدايا! بارانی پُر آب فرو فرست که قحطی زدگان به نعمت های فراوان رسند و آثار خشکسالی از ميان برود که همانا تويی خداوندی که پس از نااميد شدن مردم باران را فرو می فرستی و رحمت خود را همه جا گسترش می دهی و تويی سرپرست نظام آفرينش که به ستودن سزاواری.
می گويم: «انصاحت جبالنا» يعنی کوه ها بر اثر خشکی از هم شکافته است و «انصاح الثّوب» وقتی گفته می شود که لباس از هم شکافته باشد «انصاح النّبت و صاح وصوح» به هنگامی که گياه خشک گردد می گويند و همه اين چند واژه به يک معنا است. و جمله «وهامت دوابّنا» از ماده «هيام» به معنی عطش است و «حدابير السّنين» جمع «حدبار» به معنای شتری است که بر اثر راه رفتن ناتوان شده است. امام(علیه السلام) سال های قحطی را به چنين شتری تشبيه کرده است. «ذوالرمه» شاعر می گويد:
حدابير ما تنفکّ الّا مناخة علی الخسف او نرمی بها بلدآ قفرآ
شتران ناتوانی که هيچ گاه از هم جدا نمی گردند جز در خوابگاه ها يا اينکه آنها را در محيط های بی آب و علف قرار دهند. و جمله «ولاقزع ربابها» يعنی از قطعات کوچک و پراکنده اَبر نباشد و جمله «ولا شفان ذهابها» در تقدير «ولا ذات شفان ذهابها» است «شفان» به معنی باد سرد و «ذهاب» به معنی باران های نرم می باشد. و کلمه «ذات» حذف گرديد زيرا شنونده به آن آگاه بود."
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۴۰ *═✧❁﷽❁✧═* چندین بار درخواست رفتن به خیاط خانه ب
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۴۱
*═✧❁﷽❁✧═*
پیدا بود این برگه 📃ساختگی بهانه ای برای اذیت و آزار بچه هاست 😒 بعضی از مجروحین و پیرمردها خود را کاملا" آماده شلاق کرده بودند و در هوای داغ🌞 الانبار کلاه و لباس گرم پوشیده بودند اما آنها با وقاحت همه کلاه ها 🎩و لباس ها را از تنشان بیرون کشیدند . هر لحظه به تعداد سرباز ها اضافه می شد.
محمودی کفشش👞 را جلوی دهان برادر ها می برد که آن را با دندان نگه دارند که حتی نتوانند ناله کنند . اگر کسی در حین شلاق خوردن فریاد می زد و کفش از دهانش می افتاد ضربه ها شدت بیشتری می گرفت😞
نمی دانم در سینه محمودی به جای قلب❤️ چه چیزی در تپش بود . برادر ها با تنی مجروح با سینه ای ستبر صبورانه منتظر فرود آمدن شلاق های خمیس و رسوایی محمودی بودند . هر وقت دست خمیس بالا می رفت قلبمان 💔از جا کنده می شد و ذره دره وجودمان رو به متلاشی شدن می رفت . سربازها با همه توان و زورشان شلاق می زدند طوریکه موهایشان روی صورتهایشان پخش شده بود و پیراهنشان از شلوار 👖بیرون زده بود و عرق از سر و رویشان می ریخت .
خدا را به مقدسات عالم قسم دادیم همانطور که آتش ♨️را بر ابراهیم نبی سرد کرد شدت این ضربه ها را بگیرد و درد را از آنها دور کند🤲
صدای فریاد🗣 برادرهای مجروح و قهقه 😀محمودی و ناسزاهای نگهبانها و پارس آن سگ🐕 وحشی که همیشه همراه محمودی بود و بین بچه ها می چرخید چنان در گوشهایمان می پیچید که اعصاب و وضعیت جسمانی مان را کاملا به هم ریخته بود 😣دچار جنون آنی شده بودم .
ناگهان به سمت در🚪 رفتم که فرار کنم ، فریاد بزنم و خودم را جلوی تن رنجور مجروحین و چهره های موقر و سالخورده پیرمردانی 👴که هم شکل و رنگ پدرم بودند ، بیاندازم تا شاید حایلی بین درد و تن اسرا باشم .
شاید نگهبانها از حضور من ، شرم کنند . اما فاطمه دنبالم دوید و شانه هایم را محکم تکان داد ، مثل کسی که بخواهد کسی را به هوش آورد .
او که همیشه صبور بود و کم تر عصبانی می شد این بار با عصبانیت😡 گفت :
- چه کار می کنی؟ یا طاقت دیدن داشته باش یا ندیدن را تاب بیاور اصلا" چرا تا سوت آمار را می زنند شما می پرید توی آسایشگاه که از این دریچه بیرون را تماشا کنی ، دیدن این جنایت ها چه کمکی به شما می کند⁉️
گفتم : چرا خودت هم نگاه👀 می کنی؟ نمی خواهم شما تنها باشید . هرچه بیشتر ببینیم ، اینها را بیشتر و بهتر می شناسیم و بهتر می فهمیم گیر چه کسانی افتاده ایم .
- می توانیم علیه شان به صلیب سرخ جهانی شکایت کنیم .
- شما به خدا شکایت کنید👌
از همه ما قول گرفت که دیگر به این آسایشگاه نیاییم و این قدر کنجکاو نباشیم .
فاطمه را مثل خواهرم فاطمه دوست 💞داشتم و اوهم مرا جدا از قولش مثل خواهرش معصومه دوست داشت . چون بزرگ تر از من بود برایش احترام خاصی قائل بودم . مثل مادری که خودش در آتش می سوزد اما از سوختن بچه هایش می ترسد ، ما سه تا را بغل🤗 گرفت . تمام صورتش خیس بود دست به صورتم کشید و برای اینکه فضا را عوض کند و مرا بخنداند ☺️گفت :
- یادت نره اگه از خواهر شوهرت حساب نبری و عروس بازی در بیاری علیرضا بی علیرضا 😍
قول دادم ، اما آنقدر به صدای سوت آمار شرطی شده بودم که دست خودم نبود و به محض شنیدن👂 آن سوت یا فریاد پشت پنجره می پریدم .
روز عاشورا 🏴بود . در ذهنم خاطره دهه محرم حسینیه بی بی و روضه سقای سیدالشهدا و گهواره علی اصغر و حجله قاسم مرور می شد و از طرف دیگر آنچه به عیان شاهدش بودم برایم مسئولیت آور بود .
در شهر رمادیه بودیم ؛ چقدر به کربلا 🕌و دشت نینوا نزدیک شده بودیم .
ما از آب 🌊فرات می خوردیم ؛ فراتی که برای ما فقط یک رود نیست بلکه جریان همیشگی جوشش خونی است که به ما حیات دوباره می بخشد و تاریخ ما را ساخته است .
شام غریبان بود ؛ شبی که سر امام حسین و کاروان اسیران را به سمت شام روانه کردند😢 بی آنکه از قبل برنامه ای تدارک دیده باشیم یا آماده درگیری با بعثی ها باشیم طبق معمول بعداز نماز، دعای 🤲وحدت و فرج امام زمان و« أمن یجیب » خواندیم . اما بغضمان فرو نمی گرفت.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_نوح_۲۸
حضرت نوح علیه السلام در پایان چنین دعا می کند: پروردگارا, مرا بیامرز و همچنین پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند
و نیز تمام مومنین و مومنات و بر ظالمان جز هلاکت میفزا.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدےجان💚
⚡️آخرای جان جهان خسرو خوبان باز آ
ای بکی گوهر حق حجت یزدان باز آ 🌹
⚡️صبح رخشنده من جلوه کن و رخ بنما
مهرتابنده من زین شب هجران باز آ 🌹
⚡️تا به کی گویم از این هجر و قلم فرسایم
عاقبت برخط این گردش دوران باز آ🌹
⚡️کی دهی داد مرا زین همه بیداد و ستم
رس به فریاد دلم منجی انسان باز آ🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
☀️سلام ای باخبراز حال همه☀️
✍ #اللهم_عجل_لولیک_فرج