بسم الله الرحمن الرحمن
#سوره_مبارکه_تکویر_آیه_۲۷
#دعوت_به_راه_قرآن
نیست آن قرآن جز موعظه و پند برای جهانیان
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
💎سلام من
به لحظه ای که می رسد ظهور او
💎سلام من
به لحظه ای که میرسد عبور او
✨الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج✨
#سلام
#روزتونمهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🏝چه حس خوبِ بی بدیلی است
وقتی یادم میآید
شما از حال من باخبرید...
چقدر دلم آرام میگیرد
وقتی یادم میآید
شما حواستان به من هست...
چقدر خوب است
که بابای من هستید...
چقدر خوب است که بهترین و دلسوزترین و داناترین و عزیزترین و دعاگوترین و دلرباترین بابای دنیا مال من است....
چقدر خوب است که دارمتان...🏝
⚘اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي مِنْ خُصَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَ لا تَجْعَلْنِي مِنْ أَعْدَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ
خدایا، ما را قرار مده، از رو درو شدگان با خاندان محمّد علیهم السلام، و از دشمنان خاندان محمّد علیهم السلام⚘
📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
بیتکلف
🔰آیا در آنچه که به امام زمانمان عرض میکنیم و ابراز محبت به ایشان میکنیم، صادق هستیم؟
💢اگر به امام زمانمان عرض میکنیم «بأبی أنت و أمی و نفسی و أهلی و مالی و أسرتی» واقعا همینطور هستیم؟
❓واقعا حاضریم همهی هستیمان را فدای امام زمانمان کنیم؟
❓آیا حاضريم همه چیز را از دست بدهیم ولی امام زمانمان را ولو یک لحظه از دست ندهیم؟
این عهدی بود که ما از روز اول بستیم. که در این دنیا عهدمان را فراموش نکنیم. حواسمان پرت نشود عهدمان را بشکنیم.
💢یک وقتی بیاید که بیبی حضرت زهرا سلاماللّهعلیها از ما سؤال میفرمایند شما با امامتان، با فرزند من چه کردید؟
اگر بگوییم: بیبی جان به عهدمان وفا کردیم، میفرمایند اگر وفا کردید چرا در بین شما غایب و مظلوم و غریب و تنها بود؟
💢چه جوابی داریم به ایشان بدهیم؟!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
#شهید_سردار_حاج_احمد_
کاظمی
🌷🌷🌷🌷🌷
خداوندا فقط مي خواهم #شهيد شوم ، #شهيد در راه تو .
خدايا مرا بپذير و در جمع #شهدا قرار بده.
خداوندا روزي #شهادت مي خواهم كه از همه چيز خبري هست الا #شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا #شهيد راه خودت قرار ده.
با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق #شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.
نمي دانم چه بايد كرد، فقط مي دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي يابم.
هر موقع آماده مي شوم چند كلمه اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي دانم كدام را بنويسم .
از درد دنيا، از دوري #شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا .
هزاران هزار حرف ديگر كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي كرديم.
اگر سخت است، خدا را داريم .
اگر در سپاه هستيم ، خدا را داريم .
اگر درد دوري از #شهداي عزيز را داريم، خدا را داريم.
اي خداي #شهدا، اي خداي #حسين_علیه السلام ، اي خداي #فاطمه_زهرا_سلام الله علیها ، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت #شهيدم كن .
#يا_رب_العالمين👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
سفیران رمضان
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۴۸ *═✧❁﷽❁✧═* من هم مثل بچه های حرف گوش👂 کن دست به
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۴۹
*═✧❁﷽❁✧═*
مهندس زردبانی خیلی باهوش 😇بود ؛ درعین حال که با ما حرف می زد با دست به زمین و در🚪 و پنجره اشاره می کرد و آنها هم فکر می کردند ، درمورد وضعیت اردوگاه و شرایط اتاق چیزی به ما می گوید اما در واقع حرف های دیگری می زد . در پایان آقای هیومن گفت : خیلی خوشحالم که مطالب را به تفصیل برایشان ترجمه می کنید .
ملاقات سوم ما آنقدر طولانی شد که دفعات بعد به مهندس اجازه ندادند به عنوان مترجم به اتاق ما بیاید☹️ اگرچه فاطمه با زبان انگلیسی آشنا بود اما برای اینکه از وضعیت اردوگاه و اخبار ایران 🇮🇷مطلع شویم مترجم تقاضا می کردیم . آنقدر اخبار مهندس داغ بود که نامه ها💌 را جا به جا دست هم دادیم . هیچ نامه ای خصوصی نبود و همه نامه های یکدیگر را می خواندیم و ساعت ها به عکس هایی که همراه نامه فرستاده می شد خیره می شدیم👀 تا شاید آنچه را که از ما پنهان شده بود که وقتی به آن نگاه می کردم در نگاهش نشانی از خودم می یافتم .
تمام توش و توان ما ، ضربان قلب❤️ و سوی چشم ما به خطوط و سطور این کاغذها📃 و کلمات و نوشته ها بسته بود . با کلمات راه می رفتیم و حرف می زدیم و می خوابیدیم 😴و زندگی می کردیم . کلمات آنقدر قدرت داشتند که هم جان می دادند و هم جان می گرفتند . کلمات هم صدا و هم نگاه داشتند و می توانستند ما را آرام یا متلاطم کنند ✅
آنجا بود که معجزه کلمه را دریافتم و فهمیدم چرا معجزه پیامبر ما کلمه و کتاب 📚بود . دریافتم این کلمه است که می تواند راه گشا و زندگی ساز باشد . دریافتم خمیر مایه آدمی کلمه است 👌 فقط افسوس که اجازه نداشتیم بیش از شش خط یا بیست و چند کلمه بنویسیم📝
اما من بی ملاحظه کاغذ را سیاه می کردم و می دانستم این کلمات در
جان مادر، پدر، برادرها و خواهرام ریخته می شود و آنها با این کلمات زندگی می کنند پس هر چه بیشتر بهتر، چقدر سرگرم این کلمات می شدیم ، سهم ما دو تا برگه کاغذ بود و باید در همان دو کاغذ همه چیز را برای همه می نوشتیم این بار برادرها کاغذ زرورقی سیگار🚬 را در دو تکه پارچه پیچیده
و با سنگ آن را نخ پیچ کرده و به همان راهرو پرتاب کرده بودند دو تکه پارچه برشی از کناره لباس هایشان بود که روی آن با خط بسیار زبیا « لاله الاالله » را نوشته📝 و چند شاخه گل🌹 دور آن نقاشی کرده برای ما فرستاده بودند . تا آن موقع نمی دانستیم که نخ و سوزن هم جزء اقلام فروشگاهی است🙁
با سوزن دوزی روی این پارچه ها کلمه ها را به گل های سوزن📌 دوزی شده با تابلوهای زیبا الصاق می کردیم ! هر چند بین راه ، گاهی این پارچه های گلدوزی ، لقمه گلوگیری برای راهزنان بعثی می شد . مریم خیلی قشنگ😍 نقاشی می کشید . بی مدل می توانست گل ، پرنده 🕊، قفس ، چهره ، دست و هر چه را که می خواستیم نقاشی کند . مریم فراتر از احساس ما نقاشی می کرد 👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️