╮━═━⊰🌻﷽🌻⊱━═━╭ ای بهترین قرارِ دلِ بی قرارِ ما ای آبروی خلقِ دو عالم نگارِ ما ای ماهِ پشتِ ابر بیا یابن فاطمه سلام الله آقا فدای شما همه ایل و تبار ما ╯━═━⊰🍂🌻🍂⊱━═━╰

#حاج_قاسم_سلیمانی #زندگی_به_سبک_شهدا مادربزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. منبع: خبر آنلاین کانال #دختـــر بایـد خانـــــوم باشـد @dokhtarbayadkhanoombashad

گزیده ای از وصیت نامه شهید ابوالفضل فرمانیان: خواهران ،بدانید و آگاه باشید که برادران شما در جبهه ها به رزم بی امان خود ادامه می دهند تا برقراری حکومت جهانی حضرت مهدی و شما هم که در شهرهای خود هستید باید مواظب اعمال خود باشید ،سیاهی #چادر تو کوبنده تر است از سرخی خون من ، ما با خون خویش به رزم می رویم و شما باید با حجابتان خون این همه شهید ،که تا کنون در این خطه ار تاریخ ریخته و نهال انقلاب را بارور کرده است حفظ کنید . کانال #دختـــر بایـد خانـــــوم باشـد @dokhtarbayadkhanoombashad

🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 #داستان_واقعی #سرزمین_زیبای_من🇮🇷 #قسمت_۲۷ *═✧❁﷽❁✧═* روح از چهره مادرم رفته بود 😰بی حس، مثل مرده ها فقط نفس می کشید😤 و کار می کرد، نمی گذاشت هیچ کدوم بهش کمک کنیم ، من می ایستادم و نگاهش می کردم 👀، یه چیزی توی من فرق کرده بود ، برای اولین بار توی زندگیم یه هدف داشتم ،هدفی که باید براش می جنگیدم ...💪 با تموم شدن تعطیلات📚 برای برگشت به مدرسه 🏦حاضر شدم، مادرم اصلا راضی نبود❌ ، این بار ،نه به خاطر اینکه فکر می کرد کار بیهوده ای می کنم ،می ترسید از اینکه یه بچه دیگه اش رو هم از دست بده 😢، می ترسید چون من داشتم پا به دنیای سفیدها می گذاشتم،دنیایی 🌏که همه توش سفید بودن و همون سفیدها قوانین رو وضع می کردن، دنیایی که کاملا توش تنها بودم اما من تصمیمم رو گرفته بودم👌 ، تصمیمی که اون زمان به خاطر پدر و مادرم، جرات به زبان آوردنش رو نداشتم ولی جز مرگ☠، چیزی نمی تونست مانع من بشه ... ✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 کانال سفیـــران زینبیــــون @safiranzenabiyoon 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷