ثاقِــب | Sagheb
بهجز آغوش ِتو هرگز، برایم نوش دارو نیست؛
نهنگی خسته میفهمد، نوازشهای ساحل را!'
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی...
و بیشک دیگران بیهوده میجویند تسکینم!
ثاقِــب | Sagheb
از صفایِ ضریح دم نزنید ...
حرفی از بیرق و علم نزنید("
کربلا رفتهها کنارِ بقیع ،
حرفی از صحنُ از حرم نزنید!
-حضرتِصدوهجدهِمن¹¹⁸